من به خود نامدم که به خود باز روم
او که آورد مرا باز برد تا وطنم
من به خود نامدم که به خود باز روم
او که آورد مرا باز برد تا وطنم
هميشه در گريز و در گذارم
نمی مانم به يکجا بی قرارم
سفر يعنی من و گستاخی من
هميشه رفتن و * هرگز نماندن *
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد،لطف شما گاهی چند
[SIGPIC][/SIGPIC
عشق را از زمین بگیرید!
چه میماند؟
به جز یک گور بزرگ برای دفن کردن همه ما!
يوسف به زر قلب فروشان دگرانند
ما وقت خوش خود به دو عالم نفروشيم
اللهم عجل لولیک الفرج
اگر حجاب ظهورت وجود پست من است
دعا كن كه بميرم چرا نمي آيي؟
مرا در منزل جانان چه امن عشق چون هر دم جرس فریاد میارد که بر بندید محمل ها
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
اتش ان نيست که از شعله ان خندد شمع
اتش ان است که در خرمن پروانه زدند
درمجلسِ رند ان، سُخَن ازبودنِ ما نیست
گوشه طلبیم ، طاقتِ بیداد ند اریم
من مست بیدار توام
تو خواب هوشیار منی
من صاحب افکار تو
تو جمله افکار منی
من یاغی سر کش شدم
تو باقی دل کش شدی
من عاقبت عاشق شدم
تو عاقبت غایب شدی
گفتم کجا؟تنهای تنها میروی؟
گفتی مگر کوری دگر
تنها نیم یارم همی همراه من
گفتم که یارت کو ؟ کجا؟
گفتی در این محمل سرا
لختی نگاهی بر دری
هر یک نگاه زیوری
در را نگر آن آینه
یارم همی آنجا بود
در آینه اینجا بود
ویرایش توسط kab : 15th February 2010 در ساعت 11:34 PM
بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیمباشد که نباشیم و بدانند که بودیم
یاد باد آن کو به قصد خون ما
زلف را بشکست و پیمان نیز هم
هميشه در گريز و در گذارم
نمی مانم به يکجا بی قرارم
سفر يعنی من و گستاخی من
هميشه رفتن و * هرگز نماندن *
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)