سلام دو روز دختر خالم خونمونه به خدا انقد حرف زدیم ومشخره بازی دراوردیم که همه از دستمون کلافه شدن
سلام دو روز دختر خالم خونمونه به خدا انقد حرف زدیم ومشخره بازی دراوردیم که همه از دستمون کلافه شدن
امروز براى افطار آب دوغ خيار داشتيم با بادمجون سرخ كرده !
يعنى من عاشق اين تطابق غذايى مامانم![]()
تا حالا اینجوری غمگین نشده بودم.دست و بالم بسته.کاری نمیتونم بکنم.2روز بیخوابی کشیدن همه جواب داده بود و اوضاع خوب شده بود و من مجبور بودم بیام گرمسار دوباره.حالا چی شد که بعد از 2 روز اتفاقی که نباید میافتاد افتاد.
پدربزرگم فوت کرد
همه اونجان و من امشب باید تازه برم سوار قطار شم تا فردا صبح برسم.
چرا برگشتم؟اگه بر نمیگشتم باز این امتحان مسخره رو چکار میکردم...
خدایا خیلی حالم بده.
تکیه گاه کل خاندان پر کشید.
کسی که 1 سال کسی دردشو نفهمید.وقتی فهمیدن که زمین خورد.
کسی که عاشق شلوغی و مهمونی و دور هم بودن بود.عاشق بازی کردن و خنده نوه هاش بود.
هر جا میرفت سعی میکرد زیاد نمونه اما همه رو دعوت میکرد و نمیزاشت کسی زود بره
عاشق ادب و انضباط بود.عاشق رفتارای هدفدار بود.از سیگار و دود و بلند خندیدن و قهوه خونه و .... بیزار بود.
همیشه عطر میزد به کت وقتی میخواست بیرون بره.یه شونه جیبی داشت سعی میکرد همیشه موهاش مرتب باشه.
اما روزگار راحتش نزاشت.هیییییییییی چه مشکلات که سر پیری عذابش داد.خنجر زدن به روحش.وگرنه حالا حالاها آقاجونم نمیرفت.خواب کافی.غذای سالم و مقوی.کار متناسب.فقط مشکلات عذابش دادن.تا 84 سالگی رانندگی میکرد.اما این اواخر ...
روحت شاد آقاجون
از چهارشنبه هفته پیش تا دوشنبه این هفته خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــی سخت گذشت ولی خدا رو صد هزار مرتبه شکر به خیر گذشت، دوشنبه شادترین روز زندگیم بود، مامانم پیشم بود، میدونستم مامان و بابا یه نعمتن ولی یه تلنگر بود، دلم حتی برا صدا کردن اسمم از زبون مادرم تنگ شده بود!
این هفته که مامانم پیشم نبود همش یاد خالم بودم، من که میدونستم مامانم پیشم برمیگرده اینقد بی تاب بودم، خالم قراره با دوری شوهر خالم چه کنه، حتی فکرشم نمیشه کرد، تا هفته پیش همش به خالم میگفتم، خاله جون درکت میکنم، ولی تازه فهمیدم دروغ بود، تا به اون درد و مصیبت دچار نشی نمیفهمی سختیه اون درد رو، خدایا به خالم صبر بده، هم تحمل این مصیبت، هم تحمل تمام حرف و قصه ها و اذیت هایی که میکنن!
تو این روزا داداش سعید هم خیلی تو فکرم بود، هم خوشحال بودم که یکی هس یادم کنه، هم یه کوچولو بهش حسودیم میشد!
اینا همش تا دوشنبه این هفته بود، باید مینوشتم تا تو خاطرم بمونه که روزای سختم میگذره،محبت آبجی و داداشم یادم بمونه، آخریش هم
خانواده و سلامتی از بزرگترین نعمتای خدا هستن!
خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــب دوشنبه به خوووووووووووووووووووووووو وووووووووشی گذشت!
دیروز تازه فهمیدم عجب آدم خیال پردازی هستم، از پله های مترو که داشتم میرفتم بالا( آخه پله برقی نداره، یعنی الان آرزوم وجود پله برقی در تمام خطوط مترو هس، نفس برام نمیمونه، شهردار محترم رسیدگی کن دیگهههههههههههههههههههههه ههه) بعد یه خانم جلوتر از من از پله ها داشت میرفت بالا، ناخواسته یه داستان بلند بالا براش ساختم، اینقد درگیر این فکر و زندگی اش شدم که یه دفعه دو تا پله یکی شد و بنده با سر رفتم تو پله هاخب یکی نیس بگه مجبوری آخه، دختر راهتو برو، این فکرا چیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــه!
آهان، دیروزم با یه بنده خدایی خواستم بحرفم، ایستاده رفت تو برجکم، حالم رو به طور کامــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــل گرفت، نمیدونم چرا ادب نمیشم!
اینا باشه خاطرات خیلی تلخ و شیرین من در هفته ای که گذشت!
" امروز چهارشنبه به تاریخ 92/05/02 ، 15 رمضان به وقت 1:40 دقیقه "
ویرایش توسط saamaaneh : 24th July 2013 در ساعت 03:32 PM
نمیدونم چرا اینقد به نظرم جالب میاد
واقعا ؟
یه جوریه . فک میکنم ادم خوبیه![]()
سلام واسه اولین بار بعد از 5 سال امروز خیلی حالم گرفته بود یه مقدار گریه کردم
الان هم خوشحالم هم ناراحت!
دلیل خوشحالی و شادی قلبم بماند!
اما از یه طرف دیگه دلم گرفتـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــه، سال پیش شب قدر همین موقع حرم امام رضا (ع) بودم، بهترین روز عمرم بود، مخصوصا اگه طلبیده شده باشی، انگار تو یه تیکه از بهشت نشستی داری با خدات بی واسطه حرف میزنی، انگار فقط تو هستی و خدات، ثانیه ثانیه اش برات لذته، یه لحظه اش رو نمیخوای از دست بدی، مخصوصا اگه روبروی گنبد طلایی آقا باشی و ...
آقا راس میگن خوش به حال کبوترهای حرمت!
* السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی (ع) *
" امروز 20 ماه رمضون، ساعت 6:45 "
در حال حاضر 8 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 8 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)