خداوندا
توخود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن
خداوندا
توخود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند.
چند مین گوشی دستم موند.... نشد اونی رو که میخواستم !بنویسم....... چقد پشت این نوشته ها مقاوم به نظر میرسم.........
جوابتو نوشتمو سند کردم.........................
خدا میدونه چقد سعی کردم که ننویسم
دیگه بسته.. من دلم خیلی تنگ شده برگرد........ چقدر کار! چقدر مشغله! من دلم تنگه....دیگه برگرد..... میگن روزارو بشمری کم میشه... چرا پس انقد طول میکشه...
گفتی ده تا بخوابی پاشی اومدم......... بهت خندیدم........گفتم باشه...... اما اون لحظه تو دلم بارها و بارها گفتم ده تا زیاده.................نشد بلند بگم......................
مث الان.... که نشد بگم بسه دیگه....برگرد....
من دلم تنگه.....
.................................................. ..
.................................................. ........
.................................................. ..............
.................................................. ...................
.................................................. ..........................
.................................................. .............................![]()
ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من
من نمیدانم عاقلم یا عاشق...
حس من دلتنگیست...
حس یک مرغ مهاجردارم که دلش هوای ماندن دارد ....
وسرش هوای رفتن...
ودلش میمیرد گرازاین مرز خدا پرگیرد
وسرش میگوید:
"فراخواهد آمد سرما وتوخواهی مرد"
وه ..خدایا روح مرگ نزدیک است..
من اگر بال پریدن بکشم..میمیرم ...
به طناب احساس ...
وبخواهم که بمانم بازهم میمیرم...
به هوای سردی که مرا خواهد کشت...
و ز رنج دانه........
تصمیم پس برای چیست؟
آشیان گویی یکیست....
چه اهمیت دارد که توراهی یانه....
وتو بیراهه ی زجری یانه...
ته این مسیر خالیست از من وروح وتنم...
- - - به روز رسانی شده - - -
من نمیدانم عاقلم یا عاشق...
حس من دلتنگیست...
حس یک مرغ مهاجردارم که دلش هوای ماندن دارد ....
وسرش هوای رفتن...
ودلش میمیرد گرازاین مرز خدا پرگیرد
وسرش میگوید:
"فراخواهد آمد سرما وتوخواهی مرد"
وه ..خدایا روح مرگ نزدیک است..
من اگر بال پریدن بکشم..میمیرم ...
به طناب احساس ...
وبخواهم که بمانم بازهم میمیرم...
به هوای سردی که مرا خواهد کشت...
و ز رنج دانه........
تصمیم پس برای چیست؟
آشیان گویی یکیست....
چه اهمیت دارد که توراهی یانه....
وتو بیراهه ی زجری یانه...
ته این مسیر خالیست از من وروح وتنم...
سکوت چه زیباست وقتی تمام حرفها از توصیف عاجزند......بزرگترین اقیانوس ارام است پس ارام باش تا بزرگترین باشی........
من میگم منو شکستن
چشم فانوسم و بستن
تو میگی خدا بزرگه
ماهو میده به شب من
من میگم اخه دلم بود
اونکه افتاده به خاکه
تو میگی سرت سلامت
اینه ها زلال و پاکه
اینکه فاصله ها رو
نمیشه با گریه پر کرد
یکیمونبهارسرخوش
یکیمون پاییزه پر درد
خدایا تو آنی که آنی توانی جهانی چپانی ته استکانی.
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست/آنقدر سیر بخند که غم از رو برود
دنیای عجیبیست...اینجا لبخند را هم میزنند!!!
چرامن روم نمیشه تواین سایت به بعضی ها امتیازمنفی بدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!![]()
دنیای عجیبیست...اینجا لبخند را هم میزنند!!!
دنیای عجیبیست...اینجا لبخند را هم میزنند!!!
یکروز رسد غمی به اندازه کوه
یکروز رسد نشاط اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است عزیز
درسایه کوه باید از دشت گذشت
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)