قیافه ام تابلو شده بود !
گفتن : چی میکشی ؟
گفتم : زجر !
گفتن : نه یعنی چی مصرف میکنی ؟
گفتم : زندگی … !
- - - به روز رسانی شده - - -
قیافه ام تابلو شده بود !
گفتن : چی میکشی ؟
گفتم : زجر !
گفتن : نه یعنی چی مصرف میکنی ؟
گفتم : زندگی … !
قیافه ام تابلو شده بود !
گفتن : چی میکشی ؟
گفتم : زجر !
گفتن : نه یعنی چی مصرف میکنی ؟
گفتم : زندگی … !
- - - به روز رسانی شده - - -
قیافه ام تابلو شده بود !
گفتن : چی میکشی ؟
گفتم : زجر !
گفتن : نه یعنی چی مصرف میکنی ؟
گفتم : زندگی … !
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
وقتی تمامی برگ های امیدم دچار خزان فصل فراموشی تو شد،گمان می کردم بی برگی ام از بی ریشگی است،باغبان خوبی نبودی،سر سبزیم در میان دستان بنیان کن تو پوسید...!!!
هم قــــــــــد شدیم …
خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم …
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
مگسي را كشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک... به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید،
به خیالش قندم
...یا که چون اغذیه مشهورش تا به این حد گندم !!!
ای دو صد نور به قبرش بارد؛
مگس خوبی بود ...
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،
مگسی را کشتم ..
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
تا تو عاشقانه بودی شب من سحر نمی خواست
به ستاره دل نمی بست از تو بیشتر نمی خواست
تا تو عاشقانه بودی شاعرانه بود بودن
قهر بود غصه با تو دور بود گریه از من
تا تو عاشقانه بودی واژه باغی از ترانه
قصه قصه ی یه رنگی شعر شعر عاشقانه
من به دنبال تو بودم تو به فکر هم زبونی
من تموم بیقراری تو تموم مهربونی
تو به اشک اجازه دادی توی چشم من بشینه
تا غرورمو شکستم گفتی عاشقی همینه
گفتی اما دل ندادی گفتی اما دل نبستی
گفتی عاشقت نبودم ساده بودی که شکستی
ساده بودم مثل آینه تا تو عاشقانه بودی
فقط از تو می نوشتم تا تو شاعرانه بودی
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
چه دنياي عجيبي است ...
همه ميگويند،حرف دلت را بزن ...
اما ، هر وقت حرف دلم را زدم ، دل همه را زدم !
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
گاهی دلم میخواد همه بغضام از تو نگاهم خونده بشه که جسارت گفتن کلمه هارو ندارم...
اما ...
یه نگاه گنگ تحویل میگیرم و یه جمله مثل : چیزی شده؟؟؟...
اونجاست که بغضمو با لیوان سکوتم سر میکشم و با لبخند میگم : نه . هیچی...
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
شيطان نيستم
فرشته هم نيستم
خـُدا هم نيستمفقط دختـرم ؛
از نوع ِ ساده اش
حـوّاگونه فكر مـي كنم ؛
فقط به خاطر يك \" سيب \"تا كجا بايد تاوان داد ؟
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
در عجبم
از سیب خوردنمان
که از آن فقط چوبش باقی می ماند
مگر این همه چوب که خوردیم
از یک سیب....شروع نشد!؟
- - - به روز رسانی شده - - -
در عجبم
از سیب خوردنمان
که از آن فقط چوبش باقی می ماند
مگر این همه چوب که خوردیم
از یک سیب....شروع نشد!؟
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)