آن که چشم هایش آبی بود
رفت
همان که نام مرا، خوب بیاد داشت
و همراه خانوم صدایم میزد..
همان که گلخندهایش
رایحه نیک به درختان قرض می داد..
آن که چشم هایش آبی بود
مرگش آمد ..
یک اقیانوس عمود بر زمین ایستاد و بعد رفت...
-برایش گریه کردم و او نشنید..
و او خیلی وقت است به خاک تن داده است!
علاقه مندی ها (Bookmarks)