اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
نمایش نسخه قابل چاپ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
اول دفتر به نام ایزد دانا / صانع پروردگار حی توانا
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
دانی که چرا خانه حق گشته سیه پوش؟
زیرا که خدا هم عزادار حسین است
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد/وجود نازكت آزرده گزند مباد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند
ديگر دلم به ماتم مرگش نمي تپبد !
بازيگران شعبده را مي شناختم !
فردا دوباره از دل امواج مي دميد !
من ،
خسته، زخم خورده، گسسته ...
در بيشه زار حسرت خود،
مي گداختم !
دوش بی روی تو روی از خون دل تر داشتم
بار بر دل ؛ پای در گل ؛ دست بر سر داشتم
مشت مي كوبم بر در
پنجه مي سايم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چيز
بگذاريد هواري بزنم