امامي كه غايب است و مردم به آن دسترسي ندارد تا مشكلات خودشان را با او در ميان بگذارند چگونه ميتواند حجت خدا بر مردم باشد؟! فايده وجود چنين امامي در عصر غيبت چيست؟
پاسخ :
در ابتدا لازم است به چند نكته اشاره كنيم:
1ـ مفهوم غايب بودن امام به اين معنا نيست كه وجود ناپيدا و رؤيايي دارد! بلكه آن حضرت مانند ساير انسانها از يك زندگي طبيعي، عيني و خارجي برخوردار است، به طوري كه آن حضرت در ميان مردم و در دل جامعه رفت و آمد دارد و گفتار مردم را ميشنود و بر اجتماعات آنها وارد ميشود و سلام مي كند. او مردم را ميبيند، ولي اين مردمند كه نمي توانند جمال مبارك آن حضرت را ببينند. به عبارتي ديگر هر چند امام مهدي ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ ظهور ندارند ولي حضور دارند. به يك معنا اين مردمند كه از امام خويش غايبند.
چنانكه مولاي متقيان امام علي (ع) در اين باره مي فرمايد:
«هنگامي كه امام غايب از نسل من، از ديدهها پنهان شود و مردم با غيبت او از حدود شروع بيرون روند، و توده مردم خيال كنند كه حجت خدا از بين رفته و امامت باطل شده است! سوگند به خداي علي (ع) د رچنين روزي حجت خدا در ميان آنهاست، در كوچه و بازار آنها گام بر مي دارد، و در خانههاي آنها وارد مي شود، و در شرق و غرب جهان به سياحت ميپردازد و گفتار مردم را ميشنود، و بر اجتماعات آنها وارد ميشود، و سلام مي كند، او مردم را مي بيند، ولي مردم تا روز معين و وقت معين او را نميبينند، تا جبرئيل ميان آسمان و زمين بانگ برآورده و ظهور را اعلام كند. [1]
آيا مي توان سندي گوياتر از امير المؤمنين (ع) پيدا كرد؟ ما با در دست داشتن اين گونه اسناد محكم كه همه آن را قبول دارند ميگوييم: امام (ع) در ميان مردم و با مردم است و بر امورات آنها نظارت دارد.
2ـ از آنجا كه بشر داراي علم محدودي است لذا نميتواند به اسرار خداوند پي ببرد و عجولانه در مورد قضاياي الهي قضاوت نمايد. چنانكه ميفرمايد: «... وما اوتيتم من العلم الاّ قليلا» [2] از دانش جز اندكي به شما داده نشده است.
اين آيه نشان مي دهد كه مجهولات بشر به مراتب بيشتر از معلومات او ميباشد. بنابراين اگر علم هزارها بلكه ميليونها سال ديگر هم جلو برود هنوز معلومات او در برابر مجهولاتش بسيار مختصر و ناچيز است و تنها خداوند است كه به همه چيز علم دارد و علم او ذاتي بوده و بي نهايت است. لذا كسي نمي تواند نسبت به وجود امري (مانند: غيبت امام زمان (عج) به علت عدم كشف سرّ اين امر به آن اعتراض كند و آن را بي فايده و بي مصلحت بداند.
3ـ غيبت امام زمان (عج) يك امر اتفاقي و بيسابقه نيست بلكه غيبت حجتهاي الهي در مقطعي از زمان در سنت الهي يك امر معمولي بوده است چنانكه گروهي از اولياي الهي (مانند حضرت خضر، موسي، يونس، غُزير، ابراهيم، صالح، ذوالقرنين و...) از ديدگان پنهان بودهاند ولي هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشتند به جهت ولايت و اختياراتي كه از جانب خدا به آنها داده شده بود پيوسته در اموال و نفوس تصرف ميكرد و اوضاع را طبق مصالحي رهبري مينمودند. اگرچه تصرفات آنها نيز از ديدگان مردم عادي پنهان بود. [3]
4ـ و در ضمن، اين سؤال تازگي نداشته و تنها در عصر ما مطرح نشده است، بلكه از روايات اسلامي برمي آيد كه حتي پيش از تولد حضرت مهدي (عج) نيز اين سؤال مطرح بوده و هنگامي كه پيامبر اسلام و ائمه پيشين (ع) از مهدي و غيبت طولاني آن حضرت سخن به ميان مي آوردند، با چنين سؤالي روبرو مي شدند و به آن پاسخ مي گفتند. به عنوان نمونه:
الف) پيامبر اسلام در پاسخ اين پرسش كه آيا شيعه در زمان غيبت، از وجود قائم فائدهاي مي برد؟ فرمود: بلي، سوگند به پروردگاري كه مرا به پيامبري برانگيخت، در زمان غيبتش از او نفع مي برند و از نور ولايتش بهره مي گيرند، همانگونه كه از خورشيد به هنگام قرار گرفتن در پشت ابرها استفاده مي كنند.[4]
ب) امام صادق (ع) فرمود: از روزي كه خداوند حضرت آدم را آفريده تا روز رستاخيز، زمين هيچگاه خالي از حجت نبوده و نخواهد بود، يا حجت ظاهر و آشكار و يا غايب و پنهان، و اگر حجت خدا نباشد، خدا ستايش نمي شود.
رواي پرسيد: مردم چگونه از امام غايب و پنهان استفاده ميكنند؟ حضرت فرمود: آن چنان كه از خورشيد پشت ابر استفاده ميكنند. [5]
ج) خود حضرت مهدي (عج) نيز روي اين معنا تكيه كرده است. در توقيعي كه آن حضرت در پاسخ به سؤالات «اسحاق بن يعقوب» صادر فرمود و توسط محمد بن عثمان تحويل اسحاق گرديد، چنين نوشت: اما چگونگي استفاده مردم از من همچون استفاده آنهاست از خورشيد، هنگامي كه در پشت ابرها پنهان ميشود. [6]
با توجه به مقدمه فوق اينك برخي از فوايد وجود امام (ع) در عصر غيبت را به اختصار مورد بررسي قرار ميدهيم:
1ـ امام قلب عالم امكان و واسطه فيض الهي
طبق احاديث فراواني كه در موضوع امامت وارد شده، و بر اساس دلائلي كه دانشمندان ارائه كردهاند، در بينش اسلامي امام، جان جهان است و جهان به وجود او وابستگي دارد. امام قلب عالم وجود، هسته مركزي جهان هستي و «واسطه فيض» بين عالم و آفريدگار عالم است و از اين جهت حضور و غيبت او تفاوتي ندارد. و اگر او ـ ولو به صورت ناشناس ـ در جهان نباشد، جهان هستي در هم فرو ميريزد. چنانكه امام صادق (ع) فرمود: اگر زمين بدون وجود امام بماند، ساكنان خود را در كام خود فرو ميبرد. [7]
امام چهارم فرمود: در پرتو وجود ماست كه خداوند آسمان را از فروپاشي ـ جز به اذن او ـ نگه ميدارد. در پرتو وجود ماست كه خداوند زمين را از لرزش و سلب آرامش ساكنانش، نگه ميدارد، به واسطه ماست كه خداوند باران نازل مي كند و رحمت خود را ميگستراند و بركات و نعمتهاي زمين را بيرون مي آورد. و اگر آن كس از ما كه در زمين است نبود، زمين اهل خود را فرو ميبرد. [8]
2ـ پاسداري از آيين خدا
امير مؤمنان (ع) در يكي از سخنان خود در مورد لزوم وجود رهبران الهي در هر عصر و زمان ميگويد:
«خدايا چنين است، هرگز روي زمين از قيام كنندهاي با حجت و دليل، خالي نمي ماند، خواه ظاهر و آشكار باشد و خواه بيمناك و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهي از بين نرود و به فراموشي نگرايد...» [9]
با گذشت زمان و آميزش سليقهها و افكار شخصي به مسائل مذهبي و دراز شدن دست مفسده جويان به سوي تعاليم آسماني، اصالت پارهاي از قوانين الهي از دست ميرود و دين دستخوش تغييرات زيانبخش مي گردد.
براي آنكه اصالت آيين الهي حفظ گردد و جلوي تحريفات و تغييرها و خرافات گرفته شود، بايد اين رشته به وسيله يك پيشواي معصوم ادامه يابد خواه آشكار و مشهود و خواه پنهان و ناشناس. در هر مؤسسه مهم، «صندوق آسيب ناپذيري» وجود دارد كه اسناد مهم آن مؤسسه را در آن نگهداري ميكنند تا از دستبرد دزدان يا خطر آتش سوزي و امثال اينها محفوظ بماند.
سينه امام و روح بلندش نيز صندوق آسيبناپذير حفظ اسناد آيين الهي است تا همه اصالتهاي نخستين و ويژگيهاي آسماني اين تعاليم را در خود نگهداري كند. [10]
«ابن حجر عسقلاني» پس از نقل احاديثي حاكي از نزول حضرت عيسي (ع) به زمين هنگامي ظهور حضرت مهدي (عج) و اقتداي او به آن حضرت مي نويسد:
اينكه عيسي (ع) در آخر الزمان و نزديك قيامت، به مردي از اين امت اقتدا ميكند و پشت سر او نماز ميخواند، دليل بر نظريه صحيح در ميان دانشمندان اسلامي است كه: زمين هرگز از وجود حجت كه با دلائل و براهين آشكار، براي خدا قيام مي كند، خالي نمي ماند. [11]
3ـ اميد بخشي
در ميدانهاي نبرد، تمام كوشش سربازان زبده و فداكار معطوف اين امر است كه پرچم سپاه، در برابر حملات دشمن همچنان در اهتزاز باشد، و متقابلاً سربازان دشمن دائماً مي كوشند پرچم آنها را سرنگون سازند، چرا كه برقرار بودن پرچم، مايه دلگرمي سربازان و تلاش و كوشش مستمر آنها است.
همچنين وجود فرمانده لشكر در مقرّ فرماندهي ـ هرچند ظاهراً خاموش و ساكت باشد ـ خونگرمي و پر حرارتي در عروق سربازان به گردش در ميآورد و آنها را به تلاش بيشتر وا ميدارد كه فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز!
اما هرگاه خبر قتل فرمانده در ميان سپاه پخش شود، يك لشكر عظيم با كارآيي فوق العاده، يك مرتبه روحيه خود را ميبازد و متلاشي ميگردد.
رئيس يك جمعيت يا يك لشكر، مادام كه زنده است. هر چند مثلاً در سفر يا فرضاً در بستر بيماري باشد، مايه حيات و حركت و نظم و آرامش آنهاست، ولي شنيدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار يأس و نوميدي را بر سر همه ميپاشد.
جمعيت شيعه طبق عقيدهاي كه به وجود امام زنده دارد، هر چند او را در ميان خود نميبيند، اما خود را تنها نمي داند، و اثر رواني اين عقيده در روشن نگهداشتن چراغ اميد در دلها و وادار ساختن افراد به خودسازي و آمادگي براي آن قيام بزرگ جهاني، كاملاً قابل درك است. [12]
پرفسور «هانري كربن» استاد فلسفه در دانشگاه سوربن (فرانسه) و مستشرق نامدار فرانسوي مي گويد:
به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهي را ميان خدا و خلق براي هميشه نگه داشته است و به طور مستمر و پيوسته، ولايت را زنده و پا برجا ميدارد.
مذهب يهود، نبوت را كه رابطهاي است واقعي ميان خدا و عالم انساني، در حضرت كليم ختم كرده و پس از آن به نبوت حضرت مسيح و حضرت محمد (ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع ميكند. همچنين مسيحيان در حضرت مسيح متوقف شدهاند. اهل سنت از مسلمانان نيز در حضرت محمد توقف كرده و با ختم نبوت در ايشان، ديگر رابطه اي ميان خالق و مخلوق، موجود نميدانند. تنها مذهب تشيع است كه «نبوت» را با حضرت محمد (ص) ختم شده ميداند، ولي «ولايت» را كه همان رابطه هدايت و تكميل ميباشد، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده ميداند[13].
پی نوشتها
[1] . «حتي اذا غاب المتغيّب من ولدي عن عيون الناس، و باح النّاس بفقده و اجمعوا علي انّ حتّي الحجّه ذاهبه و الامامه باطله... فوربّ عليٍّ انّ حجتها عليها قائمه، ماشيه في طرقاتها، داخله في دورها و قصورها، جوّاله في شرق الأرض و غربها، تسمع الكلام و تسلّم علي الجماعه تري ولا تري الي الوقت والوعد و نداء المنادي من السّماء" يوم الخلاص، ط4، ص139.
[2] . اسراء/85.
[3] . جريان غيبت اولياي الهي در گذشته مكرر واقع شده است كه در قران نيز به ان اشاره شده است.
[4] . عن جابر الأنصاري أنّه سأل النبي (ص) هل ينتفع الشيعه بالقائم (عج) في غيبته؟ فقال (ص): إي والّذي بعثني بالنبوّه إنهم ليفتنعون له و يستفيدون بنور ولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس و إنّ جلّلها بالسّحاب ـ مجلسي، بحارالانوار، (تهران، المكتبه الاسلاميه، 1393 هـ ق) ج52، ص92.
[5] . مجلسي، همان، ص92، ح6.
[6] . طوسي، الغيبه، ص177 ـ مجلسي، همان كتاب، ص92 ـ إربلي، علي بن عيسي، كشف الغمه (تبريز، مكتبه بني هاشمي، 1381 هـ ق) ج3، ص322.
[7] . لو بقيت الأرض بغير إمام ساعه لساخت صدوق، كمال الدين (قم، مؤسسه النشر الإسلامي (التابعه) لجماعه المدرسين بقم المشرفه، 1405 هـ ق) ج201ـ210، باب 21.
[8] . لو بقيت الأرض بغير إمام ساعه لساخت صدوق، كمال الدين (قم، مؤسسه النشر الإسلامي (التابعه) لجماعه المدرسين بقم المشرفه، 1405 هـ ق) ج201ـ210، باب 21.
[9] . "اللهم بلي لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجه إما ظاهراً مشهوراً مغموراً لئلاّ تبطل حجج الله و بيّناته" شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد (قاهره، دار احياء الكتب العربيه، 1960 م)، ج18، ص147.
[10] . آيه الله ناصر مكارم شيرازي، مهدي انقلابي ديگر (چاپ دوم، قم، مطبوعايت هدف) ص258ـ259.
[11] . و في صلاه عيسي خلف رجل من هذه الأمه مع كونه في آخر الزمان و قرب قيامه الساعه، دلاله للصحيح من الاقوال أن الأرض لا تخلو عن قائم لله بحجته. احمد بن علي بن حجر العسقلاني فتح الباري، شرح صحيح البخاري (بيروت، دارالمعرفه) ج6، ص494.
[12] . آيه الله مكارم شيرازي، ص255ـ256.
[13] . سـالـنـامه 2 مكتب تشيع، مصاحبات استاد علامه طباطبايي با پروفسور هانري كربن دربارهي شيعه (1339 هـ ش) ص20. به نقل از سيره پيشوايان، تأليف مهدي پيشوائي
علاقه مندی ها (Bookmarks)