{مشتری کیست؟ مصرف کننده کیست؟}
در بازاریابی، ما تمایل داریم تا لغات مشتری و مصرف کننده را به جای هم به کار ببریم. با این حال اگر بخواهيم در معنى لغات دقيق شويم، مشتری و مصرف کننده ی ما لزوما یکسان نیستند. مشتری شخص یا شرکتی است که کالاها و خدمات را خریداری میکند. یک مشتری زمانی مصرف کننده میشود که از کالاها و یا خدمات استفاده کند.
مشتری ها و کلا فرآیند خرید را میتوان به دستههای زیر تقسیم کرد:
- فروش شرکت به مشتری (B2C): مثلا زمانی که شما از یک فروشگاه شیرینی میخرید
- فروش شرکت به شرکت (B2B): زمانی که یک مغازهدار از خدمات یک حسابدار برای نوشتن اظهارنامه مالیاتی خود استفاده میکند
- فروش مشتری به شرکت (C2B): مثلا جایی که شخصی ساعت طلای خود را به یک فروشگاه جواهرات میفروشد.
- فروش مشتری به مشتری (C2C): در موقعیتی که مشتری ها کالاهایشان را به یکدیگر میفروشند. بزرگترین مثال برای فروش مشتری به مشتری، خرید و فروش اینترنتی در eBay است. جایی که مشتری ها کالاهای خود را به دیگران میفروشند و خود مشتری کالاهای دیگر افراد هستند.
رویکرد جهتدار برای بازاریابی
جهتگیری بازاریابی پایه و اساس چگونگی تمرکز ما بر مشتری و مصرف کننده و نیازها و خواستههای او را تشکیل میدهد. این جهتگیری نتیجهی فعالیت تمام افراد داخل کسب و کار ما (از مدیر عامل گرفته تا منشی) است که در جهت راضی ساختن مشتری و ارضای نیازها و خواسته های او انجام میشود و دلیل اصلی جمعشدن کارمندان سازمان در کنار یکدیگر و تشکیل آن شرکت یا سازمان میباشد. استفاده از یک جهتگیری بازاریابی، باعث میشود که بتوان مشتری ها را گروهبندی کرد که هر یک از این گروهها میتوانند از طریق خاصی به سازمان سود برسانند.
ما مصرف کننده را به عنوان فردی که محصول یا خدمتی را استفاده می کند، تعریف کنیم. در نتیجه یک مصرف کننده میتواند یک مشتری باشد. مثلا کسی که برای خرید شیرینی به فروشگاه میرود. با این حال مصرف کننده نهایی ممکن است، همیشه مشتری نباشد. به عنوان مثال، پدر و مادری به داخل فروشگاه شیرینی فروشی رفته و برای کودک خود شیرینی میخرند. از آنجایی که آنها این شیرینیها را نمیخورند، پس مصرف کننده نیستند. فرزند آنها کسی است که میخواهد شیرینیها را بخورد. بنابراین مصرف کننده اوست. هرچند که این کودک شیرینیها را نخریده و مشتری فروشگاه نمیباشد.
نیازی که به دانستن تفاوت بین یک مصرف کننده و یک مشتری داریم، این است که ما میخواهیم ارتباطاتی را طراحی و پایهریزی کنیم و بر اساس این ارتباطات رفتار مصرف کننده و مشتری را تحلیل و درک کنیم تا هم مشتری و هم مصرف کننده نهایی را به تصمیمگیری در مورد خرید دعوت و ترغیب کنیم. به عنوان مثال یک کودک میتواند روی تصمیم مادرش در مورد نوع شیرینیای که میخرد، تاثیر بگذارد. به عنوان مثالی دیگر یک زن میتواند روی انتخاب نوع پوشش شوهرش تاثیرگذار باشد و یا یک کودک میتواند روی تصمیم خانوادهاش برای انتخاب مقصد تعطیلات تاثیر بگذارد.
نیازها و خواسته های مشتری
اصطلاحات مشتری و مصرف کننده اغلب به جای هم به کار میروند. هدف ما پیشبینی صحیحی از نیازها و خواسته های مصرف کننده ها و مشتری ها میباشد چرا که نیازها و خواسته های آنها میتوانند متفاوت باشند. بیایید به مثال مادر و کودک برگردیم. با وجود این که مادر خواهان آن است که کودکش از غذاهای مغذی و حاوی مواد مقوی تغذیه کند، اما کودک ممکن است مایل به خوردن مواد غذایی شیرین باشد که این مواد از لحاظ سلامتی کم ارزشتر هستند. مادر، مشتری است و بر پایهی نیازهایش خرید میکند. در حالی که کودک مصرف کننده نهایی بوده و روی خرید کالاهایی تمرکز میکند که خواهان آنهاست. بنابراین نیازها و خواسته ها ممکن است بین مشتری ها و مصرف کنندگان متفاوت باشند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)