ترجمه و زیرنویس مستند چهار سوارکار آخرین کار گروه مترجمان بیداری اندیشه هست.
نام این مستند یعنی چهار *سوارکار برگرفته از مفهومی مشابه از مشاهدات یوحنّا در انجیل است. مفهوم «چهار *سوارکار آخر*الزمان» که شرح آن در آخرین کتاب از عهد جدیدِ انجیل، آمده است. این بخش از انجیل مکاشفات سنت جان اِوان*جِلیست یا همان یوحنا را از مسیح (علیه السلام) روایت کرده است. این بخش از انجلیل، از کتاب یا طوماری سخن می*گوید که در دست راست خداوند است و با هفت مهر، پلمب شده است. بره*ی خدا یا شیر یهودا، مسیح (علیه السلام)، ۴ مهر اول از آن ۷ مهر را باز کرد. او با این کار ۴ موجود را رها کرد که بر روی اسبانی؛ سفید، قرمز، سیاه و رنگ*پریده سوار بودند.
با این*که برداشت*ها از این مکاشفه متفاوت* است؛ اما در عمده*ی تفسیر*ها، چهار *سوارکار، به ترتیب نمادهایی از پیروزی و فتح، جنگ، قحطی و مرگ هستند. افقی که مسیحیان برای آخرالزمان دارند این است که این چهار *سوارکار تعیین شده*اند تا به عنوان پیش*قراولان و منادیان روز قیامت، یک پایان الهی را برای دنیا رقم بزنند.
یوحنا که نام یکی از حواریون حضرت عیسی (علیه السلام) است، در باب چهارم از مکاشفات خود این*گونه می*آورد:
«سپس همان*طور که نگاه می*کردم دیدم که در آسمان دروازه*ای گشوده شد. آن*گاه همان آوایی که قبلاً نیز شنیده بودم، به گوش رسید. آن آوا که هم*چون صدای شیپوری نیرومند بود، به من گفت: بالا بیا تا وقایع آینده را به تو نشان دهم. ناگهان روح خدا مرا فرو گرفت و من خود را در آسمان دیدم. وه که چه با شکوه بود. تختی دیدم. کسی بر آن نشسته بود که همچون الماس می*درخشید…»
نام باب پنجم از مکاشفات یوحنا «طومار وقایع آینده» است. در این باب، یوحنّا طوماری را در دست فردی نورانی می*بیند که به وسیله هفت مُهر، آن را مُهر و موم کرده است. طبق گفته*ی کتاب، این طومار در اختیار شیر قبیله یهودا که از نسل داوود است قرار می*گیرد -که یوحنا او را به شکل بره می*بیند- زیرا تنها اوست که توانایی گشودن آن هفت مُهر، خواندن طومار و خبر دادن از آینده را دارد.
با گشوده شدن چهار مهر اول توسط آن بره، چهار سوارکار ظاهر شدند -که در اصل این چهار سوار، چهار واقعه از وقایع آینده هستند.
«چهار *سوارکار، به ترتیب از سمت چپ؛
نمادهایی از پیروزی و فتح، جنگ، قحطی و مرگ هستند.»
این مستند بر این مدعاست که اکنون، همان آینده*ای است که «طومار وقایع آینده» وعده*ی ظهور آن چهار سوارکار را در آن داده بود؛ جهان به واسطه*ی جنگ، قحطی و مرگ، فتح شده است و باید عوامل پدید آورنده*ی این شرایط را شناسایی و برای زدودن آن*ها از جوامع بشری کاری کرد.
مستندسازی که از اقتصاد توبه کرده است
این فیلم خوش*ساخت اولین اثر بلند مستند از راس اشکرافت است. او دهه دوم زندگی خود را در لندن و در سمت دستیاری کارگردان، فعالیت داشته و در این مدت آموزه*های بسیاری را از کارگردانان و تهیه*کنندگان بزرگ آموخته است. این مستند که نویسندگی آن را هم کارگردان به عهده داشته *است پس از درخشش در آی*دی*اِف*اِی، موفق به دریافت جایزه*ی عدالت جهانی آکسفام نیز شد.
«این مستند خوش*ساخت اولین اثر بلند از راس اشکرافت است.
مستندی که پس از درخشش در آی*دی*اِف*اِی IDFA، موفق به
دریافت جایزه*ی عدالت جهانی آکسفام OXFAM نیز شد.»
راس اشکرافت به همراه تعداد زیادی از اقتصاددانان و سیاست*مداران که خود را توابین عرصه*ی اقتصاد مدرن می*نامند، برآن شده*اند تا به واکاوی سیستم اقتصادی-سیاسی موجود بپردازند و آن را اصلاح و نوسازی کنند. سیستم*هایی که به ادعای آن*ها در طول قرن*ها تغییر کرده و یا حتی به صورتی هدف*مند به نفع طبقه*ای کوچک از نخبگان اقتصادی، تحریف شده*اند و سکوت در برابر آن*ها به نوعی تمکین کردن به آن*هاست.
«تصویری از سایت توابین اقتصاد اشکرافت به همراه تعداد زیادی از اقتصاددانان و سیاست*مداران
که خود را توابین عرصه*ی اقتصاد مدرن می*نامند،
برآن شده*اند تا به واکاوی سیستم اقتصادی-سیاسی موجود بپردازند و آن را اصلاح و نوسازی کنند.»
یکی از نقاط قوت این مستند حضور چهره*های برجسته*ی سیاسی و اقتصادی است که در واقع پیامش را از طریق آرا و عقاید این افراد بیان می*کند؛ حضور این افراد در این مستند خوش*ساخت، به این اثر اعتبار علمی نیز افزوده:
«یکی از نقاط قوت این مستند حضور چهره*های برجسته*ی سیاسی و اقتصادی است.
پیام مستند از طریق آرا و عقاید این افراد بیان می*شود»
بررسی ساختار و محتوای مستند
این مستند در پنج حوزه به تشریح و تبیین مسائل مبتلابه نظام اقتصادی-سیاسی غرب و به تبع آن، جهانِ بین*الملل می*پردازد؛ امپراطوری*ها، بانک*داری، تروریسم، منابع طبیعی و پیشرفت.
«اشکرافت با نشان دادن تصویری از یک انسان با سر اسب در آغاز چهار بخش اول از این مستند قصد دارد این مطلب را بیان کند که
چهار سوارکار آخرالزمان -که در مکاشفات یوحنا به آن اشاره شده- ۴ دسته* از انسان*های اسب*نما هستند
که برای پیش*برد اهدافی که در انجیل آمده از طریق امپراطوری*های امروزی و سیستم بانک*داری
به تروریسم و نابودی منابع طبیعی دامن می*زنند.»
در آغاز چهار بخش اول از این مستند، تصویری از یک انسان با سر اسب به نمایش در می*آید و همچنین صدای شیهه*ی اسبی به گوش می*رسد که قصد دارد این مطلب را بیان کند که چهار سوارکار آخرالزمان -که در مکاشفات یوحنا به آن اشاره شده- ۴ دسته از انسان*های اسب*نما هستند که برای پیش*برد اهدافی که در انجیل آمده یعنی فتح جهان با ایجاد جنگ، آشوب، قحطی و مرگ از طریق امپراطوری*های امروزی و سیستم بانک*داری، به تروریسم و نابودی منابع طبیعی دامن می*زنند.
اما در بخش آخر یعنی همان پیشرفت، یک انسان به تصویر کشیده می*شود و از صدای شیهه اسب هم خبری نیست، که مبین این مطلب است که گذر از بحران*های پیش رو، فائق شدن بر آنها و رسیدن به پیشرفت، اراده*ِی انسانی را طلب می*کند.
«در بخش آخر یعنی همان پیشرفت، یک انسان به تصویر کشیده می*شود
و یعنی گذر از بحران*های پیش رو، فائق شدن بر آنها
و رسیدن به پیشرفت، اراده*ی انسانی را طلب می*کند»
بخش اول: امپراطوری*ها
در چرخه*ی حیات ابرقدرت*ها، شش دوره زمانی مختلف وجود دارد:
دوره*ی مهاجران اولیه
دوره*ی جنگ و فتوحات
دوره*ی تجارت
دوره*ی شکوفایی
دوره*ی پیشرفت*های هوشی و فکری
دوره*ی فروپاشی یا دوره*ی موسوم به رفاه و تن*پروری
دوره*ی آخر یعنی فروپاشی، برای تمامی ابر قدرت*ها با علائم زیر همراه بوده است:
بزرگی و بی*نظمی نیروهای نظامی و رشد جنایت*های آن*ها
تجمل*گرایی و خود*ابرازی با پول و مادیات
تشدید بیشتر شکاف طبقاتی بین فقرا و اغنیا
وابستگی هرچه بیشتر زندگی مردم به حکومت
اعتیاد شدید فکری و جسمی نسبت به مناسبات جنسی
کاهش ارزش پول
در این مستند لارنس ویلکرسون Lawrence Wilkerson می*گوید که: «تمامی علائم و نشانه*های معمول فروپاشی امپراطوری*ها، امروز هریک واضح*تر از دیگری به چشم می*خورد».
ساتیش کومار Satish kumar بنیان*گذار کالج شوماخر به این نکته اشاره می*کند که امروز با وجود تمدن مدرن غرب و طی فرآیند صنعتی*شدن و رشد اقتصادی در حدود ۷۰ سال، هنوز هم در بخش*هایی از جوامع بشری مردم از فقر، کمبود و گرسنگی رنج می*برند. هرشب میلیون*ها انسان گرسنه به بستر می*روند در حالی*که میلیون*ها انسان دیگر غذاهای اضافی خود را دور می*ریزند! و در نهایت این پرسش را مطرح می*کند که چرا چنین جهانی را خلق کرده*ایم.
او به پرسش خود این*گونه پاسخ می*دهد که قبل از هرچیز حرص و طمع هستند که منجر به بروز بی*اخلاقی*های اقتصادی می*گردند وگرنه دنیا مشکل کمبود منابع ندارد.
«شورش علیه طمع در آمریکا در جریان اعتراضات سال ۲۰۱۱»
بخش دوم: بانکداری
خلق پول
مکس کیسر Max Keiser که هم اکنون برنامه*ی گزارش کیسر را در شبکه راشا تودی و همچنین برنامه*ی بر روی تیغ را در شبکه*ی تلویزیونی پرس تی*وی اجرا می*کند، مدت هفت سال از عمر خود را به دلالی در وال استریت مشغول بوده است. او خود را به قصابی که اکنون گیاه*خوار شده تشبیه می*کند زیرا دیدن این مطلب که چه*گونه گلدمن ساکس و جی پی مورگان در حال خلق پول هستند، حال او را برهم می*زند.
«اگر من در خانه*ی خود دستگاه چاپ اسکناس داشته باشم آن*ها مرا جاعل خطاب می*کنند ولی اگر بانک*ها و حساب*داران شرکتی این کار را انجام دهند، این کار قانونی محسوب می*شود.»
پول فیات
سپس مستند به نحوه*ی شکل*گیری پول فیات می*پردازد و این*که چه*طور چنین سیستمی به وجود آمده که بدون پشتوانه پول چاپ می*کند و چه کسانی از این سیستم بیشترین بهره را می*برند:
۹۷ درصد از پول فعلی موجود در جهان بدهی است.
ولتر Voltaire فیلسوف فرانسوی گفته است: «پول کاغذی در نهایت و برای همیشه به ارزش ذاتی خویش یا همان صفر باز می*گردد.»
دیوید مورگان David Morgan معتقد است که افزایش میزان ارز کمکی نمی*کند، پول را می*توان به صورت بی*نهایت چاپ نمود اما این پول به معنی ثروت واقعی نیست. از بدهکاری نمی*توان با گرفتن وام بیشتر خلاص شد. اگر ثروت واقعی قابل چاپ بود، زیمبابوه ثروتمندترین کشور دنیا می*شد. (در سال ۲۰۰۰ فشارهای بی*اندازه*ی اتحادیه*ی اروپا و انگلیس به زیمباوه این کشور را با تورم شدیدی روبرو کرد. غرب این* فشارها را به این دلیل اعمال می*کرد که رابرت موگابه Robert Mugabe رئیس جمهور زیمبابوه دست به اصلاحات ارضی زده بود. او زمین*های زراعی را از ملاکان سفید پوست گرفته و به سیاه*پوستان واگذار کرده بود. این فشار*ها کار را به جایی رساند که در سال ۲۰۰۸ تورم این کشور به ۲۳۱ میلیون درصد رسید و مردم برای خرید مجبور به حمل حجم بسیار زیادی پول بودند. آن*ها با ۱۰۰ میلیارد دلار تنها می*توانستند سه عدد تخم مرغ بخرند!!! در این بازه*ی زمانی دولت موگابه با چاپ پول*های درشت*تر سعی در مهار وضعیت به وجود آمده داشت.)
«یک اسکناس ۱۰۰ میلیارد دلاری زیمبابوه»
جدال سیاسی عامل غفلت از ضعف**های نظام سرمایه*گرایی
اما چرا از عمر یک چنین سیستمی، مدت زمان زیادی می*گذرد و برای اصلاح آن کسی کوششی نکرده است؟ مستند چهار *سوارکار علت را در جنگ سرد و جدال بین کاپیتالیسم و سوسیالیسم می*داند.
ژوزف استیگلیتز Joseph Stiglitz در این*باره چنین می*گوید: در جریان این رقابت خیلی مهم بود که، کمبودها و نواقص اقتصاد بازار آزاد مخفی نگه داشته شود؛ «درست نبود که متحدینِ خود را نقد کنی بل*که تنها باید به دشمن ضربه می*زدی».
هرمن دالی Herman Daly اقتصاددان سابق بانک جهانی، نسبت تعارضات دو بلوک شرق و غرب را در دوران جنگ سرد با وضعیت اقتصادی جهان این*گونه عنوان می*کند که: «…سرمایه*داری غربی پس از پیروزی راه پیروزمندانه خود را ادامه داد، با این باور که همه کارهایش درست بوده؛ چراکه حریفش سقوط کرده است -فروپاشی شوروی. اما درواقع هر دو سیستم یک چیز را می*خواستند و آن هم رشد دائم بود؛ لذا هر دو سیستم سقوط می*کنند. یکی اول سقوط کرد، و کاپیتالیسم بعد از آن سقوط خواهد کرد و اکنون نیز در حال نزاع است.»
پس از سقوط شوروی و اضمحلال تفکر مارکسیسم و به*جا ماندن لیبرالیسم به عنوان ایدئولوژی برتر، تنها مکاتب اقتصادی اصطلاحاً راست به *عنوان متولیان اداره*ی معیشت مردم جهان باقی ماندند؛ مکاتبی چون کلاسیک، نئوکلاسیک، کینزی، اتریشی، تاریخی و… . در بخشی از این مستند تمایز بین دو مکتب کلاسیک و نئوکلاسیک را در مولفه**ی اصلی و دکترینالشان نشان می*دهد و تبیین می*کند که چه*گونه مبنای سیاست*های اقتصادی جهان به رهبری میلتون فریدمن Milton Friedman -موسس مکتب اقتصادی شیکاگو- و شاگردانش در دهه*ی ۷۰ میلادی در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان Ronald Reagan در آمریکا و مارگارت تاچر Margaret Thatcher در انگلستان تغییر کرد و اقتصاد بحران*زده*ی امروز را به وجود آورده است.
قمارخانه*ای به نام وال*استریت
پروفسور سیمون جانسون Simon Johnson نیز در بخشی از صحبت*های خود وضعیت وال*استریت را با یک کازینو یا قمارخانه مقایسه می*کند. او می*گوید: «وال*استریت به نوعی کازینوی منحصر به فرد تبدیل شده است که متأسفانه شبیه کازینوی لاس*وگاس نیست که یک قمار و سرگرمی کاملاً قانونی ارائه می*کند! قمار انجام شده توسط وال*استریت تأثیری به شدت منفی بر اکثریت جامعه می*گذارد. شاید آن*ها در قمار خود همه*ی پولشان را در عرض یکی دو شب نبازند اما زمانی که آن*ها می*بازند و بازی تمام می*شود، بیکاری و اثرات منفی آن جامعه را فرا می*گیرد.»
لابی*گری در بدنه سیاسی دولت امریکا
ژوزف استیگلیتز Joseph Stiglitz از وجود یک لابی در کنگره*ی آمریکا خبر می*دهد و این پرسش را مطرح می*کند که: «آیا در یک دموکراسی خجالت*آور نیست اگر گروهی از شرکت*ها اعلام کنند که منافع آن*ها بر منافع ملی ارجحیت دارد؟ پس جای تعجبی باقی نمی*ماند که پشتیبانی از مبارزات انتخاباتی و لابی*گری بخشی از سیاست آمریکا شده است؛ بله دموکراسی ما فروپاشیده است.»
در سال ۱۹۰۰ «جنبش حق رأی برابر» نظامی را که در آن رأی سرمایه*داران از وزن بیشتری برخوردار بود برانداخت اما اکنون لابی*ها وضعیت را به روال سابق برگردانده*اند و سیستم سیاسی آمریکا را در خدمت منافع اغنیا قرار داده*اند.
ابر دزد
گلدمن ساکس بزرگترین شرکت چند ملیتی خدمات مالی و بانک*داری است که بخش عمده*ی فعالیت*های آن بر ارائه*ی خدمات بانک*داری، سرمایه*گذاری و همچنین مبادله اوراق بهادار متمرکز می*باشد. بسیاری از مدیران آن تبدیل به مدیران ارشد بانک مرکزی و دولت می*گردند. در سال ۲۰۰۸ و یک ماه قبل از فروپاشی بازار سهام، گلدمن ساکس به عنوان ستون فقراتِ بازار موقعیت خود را از یک بانک سرمایه*گذار به بانک تجاری تغییر داد زیرا در مقام بانک تجاری شامل کمک*ها و یارانه*های دولتی می*گردید. در سال ۲۰۰۷ میلیاردرهای گلدمن ساکس با فروش گسترده*ی اوراق قرضه در مدت زمان کوتاهی توانستند سود زیادی کسب کنند. این در حالی بود که آن*ها بدون هیچ مجازاتی دزدی*های خود را زیرسبیلی رد می*کردند.
بحران فراتر از اقتصاد است
اما وجود این بحران*ها در اقتصاد از کجا نشأت می*گیرد؟ آیا صرفاً به ضعف ساختار اقتصادی مربوط می*شود؟
مستند قصد دارد دلیل این امر را فراتر ببرد و تا حدودی چهره*ی ساختار اقتصادی را تطهیر کند. از آنجایی که روال مستند به گونه*ای است که در پی بازگشت به همان سیستم اقتصاد کلاسیک است، لذا کار تطهیر را از پدر مکتب کلاسیک یعنی آدام اسمیت Adam Smith شروع می*کند و می*گوید:
…آموزه*های آدام اسمیت توسط دلالان اقتصادی تحریف شده*اند! مثلا لرد گریفیت Lord Griffith که از طرفداران ایندیویژوالیسم است معتقد است که پولدار شدن بانک*ها باعث پولدار شدن همه*ی مردم می*شود و این عمل طبق فرآیندی صورت می*گیرد که در علم اقتصاد به «نشت تدریجی» trickle down economics شناخته می*شود
اما ژوزف استیگلیتز Joseph Stiglitz انگشت اتهام را به سمت ساختار سیاسی نشانه می*رود و ادعا می*کند که این سیستم سیاسی غرب است که به طرز بدی فروپاشیده است. علت هم از نظر او این است که کمپین*های انتخاباتی بر اساس حمایت لابی*ها شکل می*گیرند و به نظر او و خیلی از افراد دیگر، تنها راه چاره اصلاح ساختار سیاسی است.
بخش سوم: تروریسم
سرکرده*های جهان غرب به*دروغ اعلام می*کنند که جنگ*هایی نظیر عراق، افغانستان و پاکستان جزئی از تعهدات اخلاقی آن*ها بوده است! و آن*ها برای از بین بردن تروریسم و حمایت از مردمی که مورد ظلم قرارگرفته*اند دامن خود را به جنگ آلوده*اند. مستند در این بخش به افشای این دروغ بزرگ می*پردازد و پرده از چهره*ی بهره*برداران واقعی جنگ*ها برمی*دارد:
صنایع اسلحه*سازی و تجهیزات جنگی
ارتش آمریکا به*خصوص صنایع اسلحه*سازی و تجهیزات جنگی بیش از سایر بخش*ها از سیاست خارجی آمریکا نفع برده است. لرد احمد بر این باور است که جنگ*هایی که آمریکایی*ها به بهانه*ی تروریسم راه*اندازی کرده*اند بیشتر موجب گسترش تروریسم می*شود که این خود موجب افزایش سود شرکت*های اسلحه*سازی خواهد شد.
شرکت*های دخیل در بازسازی مناطق جنگی
دلیل اصلی وام دادن دولت*های امپریالیستی به کشورهای در حال توسعه چیست؟
جان پرکینز این سؤال را این*گونه پاسخ می*دهد: تروریست*های اقتصادی غربی توانسته*اند یک امپریالیسم بین*المللی را بدون به*کارگیری ارتش*هایشان به وجود بیاورند. آن*ها معمولاً به کشورهایی از جهان سوم کمک می*کنند که شرکت*هایشان در آن کشورها طمع مواد خامی همانند نفت را در سر دارند.
بانک جهانی و توابعش، به کشور مورد هجوم، وام*های بزرگی را می*دهند که توان بازپرداخت آن را ندارد. این وام به دست متقاضیان اصلی آن یعنی افراد بومی نمی*رسد، بلکه به شرکت*های بزرگ و فعال در بخش زیرساخت*ها می*رسد که در بخش راه*سازی، ساخت نیروگاه*ها و گسترش پارک*های صنعتی مشغول* به کار هستند. سود این وام*ها نیز تنها به اقلیت سرمایه*دار و ابرشرکت*های غربی می*رسد و اکثریت مردم از آن بی*بهره*اند.
اما واقعاً منظور از کلمه*ی تروریسم که آمریکا به بهانه*ی آن دسته*ای از این کشور*ها را مورد هجوم قرار می*دهد چیست؟ آیا نمی*توان شرکت*های سفته*باز و سیاستمداران غربی را نیز تروریست نامید؟
نوام چامسکی کودتایی را که آمریکا در شیلی بر مبنای تفکرات میلتون فریدمن صورت داد را به*مراتب بزرگ*تر از حمله تروریستی سال ۲۰۰۱ به برج*های دوقلو می*داند.
نوامی کلاین نیز در کتاب خود با عنوان «دکترین شوک» پدیده*ای که نوام چامسکی از آن یاد می*کند را به*طور کامل شرح می*دهد. وی عنوان می*کند که اَبَرشرکت*ها از شوک به وجود آمده در اثر حوادثی که ساخته*ی دست بشر است همچون جنگ، حمله*های تروریستی، کودتا و یا حوادث طبیعی که در کشورهای مختلف رخ می*دهد، سوءاستفاده کرده و دست به ایجاد تغییرات رادیکال سیاسی و اقتصادی در این کشورها می*زنند.
«کلاین در این کتاب درباره*ی اجرای برنامه*های نولیبرالی در عرصه*ی اقتصاد
با استفاده از شوک ناشی از فجایع طبیعی، بحران*های سیاسی، کودتاها و جنگ*ها صحبت می*کند.»
درنهایت در این فراز از مستند این*گونه نتیجه*گیری می*شود که گسترش این نابرابری*های اقتصادی، مانع از خشکاندن ریشه*های تروریسم می*شود و جنگ علیه تروریسم زمانی به نتیجه خواهد رسید که ساختار اقتصادی غرب اصلاح گردد. اگر بانک*ها زیرساخت*ها و قراردادهای وام را تنها به خاطر سودپرستی تنظیم کنند این امر موجب صدوربی*عدالتی به جهان خواهد شد، میلیون*ها نفر از خانه و کاشانه خود آواره شده و تروریسم هم رونق خود را خواهد داشت.
بخش چهارم: منابع طبیعی
استدلالی که در این فراز از مستند مطرح می*شود این است که افزایش رفاه، بالا بودن امید به زندگی و خوشبختی، نه تنها به رشد اقتصادی و مصرف بیشتر از منابع طبیعی و مصنوعات بشری ارتباطی ندارد بلکه کمبود منابعی که تاکنون برای داشتن رفاه بیشتر، بی*مهابا مصرف شده، در حال از بین بردن رفاه است!
دیوید کورتن در بخشی از کتاب خود با عنوان سرمایه داری فردا به نتیجه*ی تحقیقات اِد داینر و همکارانش در دانشگاه ایلی*نویز اشاره می*کند. آن*ها سطح رضایت از زندگی را در میان گروه*هایی با امکانات مالی بسیار متفاوت سنجیده*اند و نتایج آن را بر اساس یک مقیاس ۷ امتیازی ارائه داده*اند.
«کورتن در کتاب خود سعی در بیان این مطلب دارد که افزایش رفاه، بالا بودن امید به زندگی و خوشبختی،
به رشد اقتصادی و مصرف بیشتر از منابع طبیعی و مصنوعات بشری ارتباطی ندارد.»
کورتن نتایج تحقیقات آن*ها را این*گونه بیان می*کند:
گروهی از پاسخ*دهندگان شامل ثروتمندترین آمریکایی*های مجله فوربس، به*طور متوسط امتیاز ۸/۵ را کسب کردند. پس پول شادکامی می*آورد – دست*کم وقتی در بالاترین نقطه این سلسله مراتب ایستاده*اید.
در مقابل سه گروه دیگر که حائز بیشترین امتیاز شدند، از بین گروه*هایی بودند که سبک زندگی*شان متعادل، مساوات خواه و تقویت*کننده*ی همبستگی اجتماعی است:
آمیش*های پنسیلوانیا (۸/۵ امتیاز) که اسب را به ماشین و تراکتور ترجیح می*دهند؛ اینوئیت*های پنسیلوانیای شمالی (۸/۵ امتیاز) که جز*ء بومیان شکارچی و ماهیگیرند؛ و ماسایی*ها (۷/۵ امتیاز) که مردم گله*دار سنتی در آفریقای شرقی*اند که بدون برق و آب لوله*کشی در کلبه*ای که با تاپاله*ی خشک*شده*ی گاو تزئین شده زندگی می*کنند. این*ها جوامعی هستند که در آن*ها مردم حامی یکدیگرند، منابع را به اشتراک می*گذارند و انحصارطلبی اقتصادی در سطح حداقلی قرار دارد.
امروزه منابع نفتی و فلزات معدنی به*شدت رو به کاهش است و البته این پایان ماجرا نیست. ۴۰ درصد از زمین*های کشاورزی هم به*شدت فقیرتر شده*اند و کاهش محصولات کشاورزی در جهان به شکل نامنظمی ادامه دارد. فرسودگی و کمبود شدید منابع طبیعی شاید بدتر از تهدید زیست*محیطی گرمایش کره زمین باشد.
«رشد روزافزون مصرف انرژی یکی از دلایل عمده*ی کاهش منابع در جهان»
لارنس ویلکرسون رئیس کارکنان کالین پاول (وزیر امور خارجه سابق آمریکا) می*گوید که: بر طبق پیش*بینی*های سازمان ملل در جهانی با ۹ میلیارد جمعیت ملت*ها بر سرِ زمین*های حاصلخیز کشاورزی، سوخت*های فسیلی، آب و دیگر منابع باارزش به جان هم خواهند افتاد.
در ادامه*ی روند نقد اقتصاد نئوکلاسیک، مبانی فکری غلط این اقتصاد است که به عنوان ریشه*ی بحرانِ به پایان رسیدن منابع طبیعی معرفی می*گردد.
در اقتصادی که امروزه حاکم است، تنها به مقایسه، رقابت و منافع شخصی اهمیت داده می*شود، درحالی*که با نگاهی به گذشته درخواهیم یافت که بشر تنها در سایه همکاری با یکدیگر بوده که پیشرفت را تجربه نموده است. ما باید از جهانی*شدن به*سوی محلی شدن و بومی*گرایی برویم تا اقتصاد، فرهنگ و نیازهای مشترکمان محقق و برآورده شوند. همین مشارکت و همدلی است که در کنار انجام فعالیت*هایی مسئولانه، به تولیدی هدفمند منجر می*شود و درنهایت با ایجاد یک زندگی که بر مصرف*گرایی متمرکز نباشد، انسان سعادتمندتر می*گردد.
«کانسیومرکراسی و برندیسم
که بلای جان مدرنیته امروز است ریشه در نوع نگاه آن*ها به انسان دارد.»
ویلکینسون معتقد است مصرف*گرایی با مقایسه و رقابت با دیگران دامن زده می*شود و این همان احساس حسادت به چیزی است که دیگران مصرف می*کنند. درواقع کالاها دلال روابط بین ما و سایر انسان*ها می*شوند.(چیزی که ما آن را چشم*وهم*چشمی می*نامیم.)
استفن بزروچکا پزشک و استاد دانشکده*ی سلامت عمومی دانشگاه واشنگتن در همین باره می*گوید:
«هرچه شکاف درآمد یا ثروت در جامعه بزرگ*تر باشد، احساس عقب*ماندگی بیشتری کرده و برای جبران آن سخت*تر کار می*کنیم. در چنین شرایطی سعی می*کنیم تا خود را با این معیار که چه مبلغی می*توانیم بدست آوریم و چه چیزی می*توانیم با آن بخریم، ارزش*گذاری می*کنیم. مقایسه*ی حسرت آلود وضعیت خود با دیگران (و افزون بر آن با کسانی که رسانه*ها به*عنوان الگو معرفی می*کنند) این رویکرد ما را تقویت می*کنند.
به*جای آنکه در پی تحقق نیازهای واقعی خود باشیم، هر آنچه را ثروتمندان دارند می*خواهیم داشته باشیم!… اگر ما بیش*ازاندازه کار می*کنیم ازاین*روست که تلاش داریم تا به آشنایان پولدار (یا شاید بیل گیتس) برسیم؛ بدین ترتیب بر روی نردبان اختلاف طبقاتی قرار می*گیریم و این امر به*خودی*خود و مستقل از عوامل دیگر سلامت جسمی و روحی ما را به خطر می*اندازد.»
منبع مقاله: وب سایت کدآمایی
"استفاده و تکثیر از این مستند بلا مانع است"
منبع:
http://forum.bidari-andishe.ir/thread-36837.html
علاقه مندی ها (Bookmarks)