این نوشته واسه اون چادری هایی که همه بهشون به یه چشم دیگه نگاه می کنن کسی نمیره باهاشون آشنا شه واسه اونایی که از زود مورد قضاوت کردن خسته شدن این نامه از طرف من چادری به اونایی که حرمت چادر رو زیر پا گذاشتن پس گوش کنید:
خسته شده ام از این که همه تصور می کنند اگر چادر بر سر داری قطعا دوستانت نیز باید مانند خودت باشند!خسته شده ام از آنانی که تصور می کنند چادر من پاکیزگی آراستگی را از ایشان می گیرد!
خسته ام از این که وقتی با دوستانم در جمع هایمان از خانوده ام مادرم و یا پدرم سخن می گویم با این حرفها روبه رو شوم که:
واقعاا؟من فکر نمی کردم که تو حتی تلویزون نگاه کنی!
ویا به اینجا سفر کرده باشی!
یا از این تصور که یک چادری تحصیلاتش فقط به حوزه منحصر می شود و دیگر هیچ !!
خسته از اینکه کسانی دورم را پر کرده اند که بر حسب عادت چادر سر می کنند نه چیز دیگر!!
خسته شده ام از این که تمام همسن و سال هایم چادر هایشان را فقط به خاطر زور خانواده شان بر سر دارند نه اعتقادی که به دست آورده اند!
نالام از آن دوست چادری که احترام چادرش را نگاه نمی دارد و به آراستگی چادرش اهمیت نمی دهد!
نمی فهمم که چرا از من چادری باید یک چهره عبوس در تصور دیگران شکل بگیرد.
نمی دانم که چرا همه فکر می کنند یک چادری موجود عجیبی است ویا بیماری مسری دارد؟
من هم مثل تو ام اما پوششم چادر است.چادری که به قداستش ایمان دارم!
و من می دانم که چادر ملاک شناخت نیست! ملاک شناخت من از دیگران انسانیت آنهاست نه رو گرفتنشان و چادر سر کردنشان!!
حرف من این است:دوست عزیزی که چادر سر نمی کنی نکن!اما یک اشتباه را به پای تمام این قشر مگذار!! بگو شخصیت طرف!نه کل اون قشر!!
چادر را دوست نداری به اصرار دوست پسر و یا دیگران سر نکن!! زیرا حرمت چادر به آن است که با اعتقاد سر شود نه با عادت و زور!!
چادری عزیز حرمت چادرت را نگه دار!چادر تو ملاک پاک بودن دلت نیست!! چه بسا کسانی هستند که چادر بر سر ندارن اما حرمت می شناسند و دلهایشان از من و تو خیلی پاک تر است!!
به چادرت اهمیت بده.چادر تو باید نشانی از پاکیزگی باشد نه آنکه چروک و خاکی!اینها نشان از ایمان نیست! اینها نشان از کوته فکری من و توست!پس بیایید ثابت کنیم که چادر ما نشان از پاکیزه گی است نه به هم ریختگی !
بیایید چادر را به زور بر سر فرزندانمان نکشیم بلکه به او یاد دهیم چرا چادر سر می کند و آن گاه به او حق انتخاب دهیم تا هر که به او گفت: چادرت را بردار بگوید این اعتقاد من است نه آنکه در کودکی به من دیکته کرده اند!!
نویسنده:مائده
علاقه مندی ها (Bookmarks)