سلام اقا مجید
اکانت خودم به دلایلی خراب شد . نمیگم کیم شاید از روی شناختین .البته شاید !!!
خوبین ؟
سلام ممنون شما خوبین ؟
چه قدر به این جمله که میگن دوستی با دشمن هنره .اعتقاد دارین ؟
خب یه قابلیت هست و به نظرم لازمه ی زندگی هست اما نه بیش از حد
گاهی باید حمله ی مستقیم رو ترجیح داد
یه قاب عکس بزرگ دارین . چه جوری تبدیلش به تخته وایتبرد میکنید ؟
خب برعکس میکنم از پشت عکس استفاده میکنم
چرا از گریه خوشتون نمیاد ؟ مگه بده ؟ خب راه بیان احساساته !!!
مگه گفتم خوشم نمیاد ؟
خب زیاد برای آقایون نرمال نیست دیگه ؛ شاید چون ضعف آدم رو نشون میده و آقایون از احساس ضعف کردن خوش شون نمیاد
چرا شما مثل بقیه نیستید . افکار و رفتارا خاص دارین .انگار پشت هرکدومشون یه دنیا فکره .یعنی چرا نمیخاین توی یه ظرف خاص جا بشین و طبق همون شکل بگیرین ؟
اینها که گفتید من بودم !
دلیل ش رو نمیدونم ، اما همیشه از اینکه بدون فکر عمل کنم بدم میاد ، اینکه مثل مردم عادی فکر کنم و پیروی کنم خوشم نمیاد (نه اینکه تفکر و رفتار مردم عادی بد باشه ! نه منطورم این هست که دوست ندارم دغدغه هایی که مردم عادی دارند رو داشته باشم ، میخوام که دغدغه هایی فراتر داشته باشم)
من خودم مردم رو دو دسته میکنم کسانی که صرفا به دنبال رفع نیاز هاشون هستند و کسانی که حتی اگر نیاز های مادی رفع نشده باشه افق دید برتری دارند ( افق دید برتر منظورم فقط بعد معنوی نیست ، بعدی ست که به آدم اجازه میده بر احساسات و تفکرات و هیجانات ش کنترل داشته باشه تا رفتار نشایست ازش سر نزنه )
حالا ممکنه دیگران اسم ش رو چیز های دیگری بزارند
به نظرتون یه ادم که حدش به سمت کامل میل میکنه .چ جور ادمیه ؟
خب سخته خیلی
اما چیزی که من تصور میکنم این هست که دیگران رو ناراحت نمیکنه ، به دیگران کمک میکنه ، دیگران به عنوان یه الگو در نظر ش دارند
و در آخر اخلاقیات و وجدان بیش از حد عادی در ش بروز میکنه ( برای رفتار و صحبت کردن ش قواعد بیشتری داره)
هرچند کامل بودن هم لزوما تکامل رو به همراه نداره
وقتی ناراحتین .برا ارامش . برا درد دل .بین اینا کدومو انتخاب میکنی . جانمازوخدا . ی ادم .خودتون ؟
حرف زدن در ذهن م با خدا و خودم
اگر خیلی داغون تر باشم صحبت کردن با خدا اما نه فقط سر جا نماز
دانشمند یا شخصی که ازش خوشتون بیاد و ازش الگو بگیرین کیه ؟
یه نفر نیست و البته الگو های من بیشتر نویسنده های کتاب ها هستند
شاید خیلی دوست داشته باشم بگم پروفسور سمیعی یا ادیسون و شاید تو برهه هایی از زندگی ام بوده اند
اما خیلی وقت هست که الگو های زندگی نویسنده های فیلسوف و روشنفکر مذهبی شده اند
شده احساس باخت کنید ؟ زمین خوردین یا باهاش کنار اومدین .چ جوری ؟
آره در حد متوسط رو به بالا این حس رو تجربه میکنم
کنار نمیام بعضی مواقع فراموش میکنم و در بیشتر موارد سعی میکنم جوابی از خودم بگیرم و بفهمم مشکل چی بود
روح و روان خودتون چقدر براتون ارزش داره .چقدر ازش مراقبت میکنین ؟مثلا چیزی رو اعصابتون باشه .چکار میکنین ؟
خیلی ارزش داره ، در حد توان م سعی کردم
در ابتدا سعی میکنم تحمل کنم و فکر به اون ذهن م رو مشغول نکنه اما اگر حل نشد مطمینا برخورد مستقیم انجام میدم تا برطرف ش کنم اگر در توانم باشه البته و اگر در توان م نبود باز سعی میکنم به جنبه های مثبت فکر کنم
احساسی تصمیم گرفتن خوبه ؟
برای همه مون پیش میـــــاد
اما عقلانی بودن ش رو ترجیح میدم هرچند به شخصه احساسی تصمیم گرفتنم باعث شده بعدا عقلانیت هم همراه ش بشه
تنوع گروها دوستاتون چقدره ؟چ گروهایی ؟
یه سری دوستان مال دوران دبیرستان هستند
یه سری هم مربوط میشه به دانشگاه و کسانی که می بینم شون هر روز
و یک سری هم هستند که بیشتر باهاشون به کوه ، و طبیعت نوردی میرم
همین
اصن من هرچی شما تصور میکنم مث یه معما سخت هستین .ک هنوز سوالشم نفهمیدم
انگار هدفاتون واضح و مشخصه . انگار قبل هرکاری دقیقا نقششو هک میکنین تو ذهنتون
خیلیم باهوش دلیلشم فکر کردن زیادتونه
و قانع هم نمیشین ولی درجا قانع میکنین !!!!
بسیار منطقی ... به حدی که منطق براتون به احساس اولویت داره
خاصه خاص
مگه شرلوک هلمز هستم !
اما خب بیشتر درست بود نقش ش رو میکشم ، زیاد فکر میکنم و قانع هم نمیشم و منطق اولویت داره
اما خب چند تا چیز ش به نظرم درست نبود ، بستگی به طرف ش داره که چه موقع قانع میشه ، چون معمولا یه سری ها حس کل انداختن دارن ، من خیلی وقت هستا با این افراد به کل موضوع رو رها میکنم
شاید از تنبلی باشه شاید از بی حوصلگی
کلا زیاد دوست ندارم تو یه جمع اگر قانع کردن طرف مقابل قدرت حساب میشه شرکت کنم ، به شخصه دوست ندارم دورویی داشته باشم تو این زمینه که مثلا بقیه بخوان با قانع شدن طرف مقابلم توجهی رو جلب کنم
و مورد بعدی هم اینکه تو حرف وعمل سعی میکنم هدفدار باشم و در اغلب موارد هستم تا جایی که به خودم باید اجازه بدم که کی ابرزا هیجانات م رو نشون بدم و این البته زیاد خوب نیست ام در حال حاضر تو زندگی هدف م واضح نیست چون تو این سن در جایی که مد نظرم بود از نظر فکری و موقعیت زندگی نرسیدم
اینا برداشتای خودم از شما . درسته ؟
چقدر اشتباهات بقیه براتون مهمه؟ مثلا کار بدی یه نفر انجام بده .چقدر تحقیر یا قضاوتش میکنین ؟
این یه خصلت بد من باشه خودم هم نمیدونم اما اگر اشتباه کسی باعث ناراحت شدن م بشه با کمال احترام قضاوت ش میکنم حتی اگر بهترین دوستم باشه
اما خب شما هم نظر بدید به نظر تون این خصلت بده ؟
اگ کسی طبق میلتون نباشه تحملش میکنین .یا کات ؟
بستگی داره اول تحمل اما در بیشتر موارد به کات و کیش و مات منجر شده
اگه عاملی بهتون ضربه بزنه . مثلا عشق !! میل شدید دلتون و مخالف با منطقتون .چکار میکنین ؟
منطق کاملا ، یه مدت حس تنهایی رو تجربه میکنم شاید اما چیزی که برام میمونه منطق و دلایل منطقی هست که برام میمونه
هرچند الان هم که دارم می نویسم چیزی هست که از خودم انتظار دارم و گرنه از حرف تا عمل خیلی راه هست
چقدر اداب و و رسوم جامعه براتون مهمه ؟اگ فکرتون بگه خلاف جریان حرکت کنید .حتی اگ همه بگن اشتباس .بازم با تکیه به فکر خودتون حرکت میکنین ؟
کاملا
خیلی وقت ها شده نه حالا آداب و رسوم جامعه
اما یه تصمیمی رو مثلا میگیرم بیشتر افرادی که می شنوند هم قضاوت میکنند هم اظهار نظر
اما من بدون توجیه کردن کسی کاری که میخوام و به نظرم درست هست رو انجام میدم از جمله مثلا انتخاب رشته و بعد تغییر رشته و خیلی تصمیمات دیگه م
شده با خودتون دعواتون بشه ؟مثلا بگین باید اینو بخونم حتی اگ از شدت خواب تارها ماهیچه ایتون حال نداشته باشن به نوبت منقبض شن تونوس ماهیچه پلکاتون درحال از بین رفتن باشه !!
یه مشکلی که من دارم خیلی به خواب حساس هستم ، خیلی هم خواستم خواب م رو تار و مار کنم اما تا به حال موفق نشدم . باشد که موفق شوم چون اصلا خوب نیست انیطوری
ادم رکی هستین ؟
به نظر من بیشتر با سیاست هستین تا رک !!
آره زیاد رک نیستم
ناراحت بودنم رو بروز میدم اما خیلی وقت ها هست که دروغ و دورویی اطرافیان رو متوجه میشم اما به روی خودم نمیارم به دلایلی ؛ البته واقعا همین خصلت م باعث شده خیلی سوء استفاده بکنن از اخلاق م و دوست دارم که رک شدن رو بیشتر پیشه کنم
من کیم ؟!؟
ستایش خانم که میگه نرگس
پس فکر کنم با این وضع سوال پرسیدن(مخصوصا تبدیل قاب عکس به وایت برد که به حل سوالات معما و هوش هم علاقه دارین ) هم نرگس خانم هستین
فعلا
ممنون ک شرکت کردین
خوشحال شدم
فعلا
.gif)
پاسخ : صندلی داغ با حضور جناب Majid_GC گرامی
حتی اگه کسی بهم نگفته باشه
چون تاریخ اسلام رو خوندی گفتماااااااااااااا ! خوبه برات
هرچی میخونی تموم نمیشه
خسته شدم گذاشتمش کنار !
فقط مثل تاریخ طبری طولانی نباشه هاااااااااااااا
نوشته اصلی توسط sr hesabi
چون احساسات عکاس به خوبی قابل انتقال بود
علاقه مندی ها (Bookmarks)