دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: دست نوشته های یک عاقد:

  1. #1
    یار همراه
    نوشته ها
    1,610
    ارسال تشکر
    4,020
    دریافت تشکر: 6,802
    قدرت امتیاز دهی
    8986
    Array
    312's: جدید84

    پیش فرض دست نوشته های یک عاقد:

    یک سوپر عقد نوستالوژیک!

    آشنا بود و اصرار داشت عقد را در منزلشان بخوانم.توضیح دادم که به دلایلی به منزل کسی نمی روم و شخص دیگری را برای انشای عقد می فرستم.اما انگار که دلیل نرفتن من به خانه شان را بداند توضیح می داد که جمع خصوصی است و همسرم هم طلبه است بلکه راضی ام کند... البته مرا مجبور کرد قبول کنم.

    کوچه ای باریک در یکی از محله های قدیمی تهران.خانه ای رویایی با حیاطی محقر و انباری گوشه اش و مردی که با تواضع و تکرار مکرر((حاج آقا خوش آمدید)) مرا به داخل خانه راهنمایی می کرد.با اینکه من هم سن فرزندان یا حتی نوه های جمع محسوب می شدم اما صندلی گذاشته بودند تا ((حاج آقا)) بالا بنشیند.البته ادب اجازه نداد این کار را انجام دهم.ملحفه ای سفید که رویش آینه و شمعدانی کوچک بود، نان و پنیر و سبزی، دسته گل نارنجی وسط سفره، آجیل مشکل گشا و عروسی که چادرش را روی صورتش انداخته بود مرا یاد عروسی خواهرم می انداخت. دوست داشتم مثل همان زمان یکی اسکناس بریزد سر عروس من هم بدوم پایین پایش تا اسکناس های ده تومانی و بیست تومانی را جمع کنم.همه یک رنگ روی زمین نشسته بودند، حتی عروس و داماد.وقتی خواستم امضای داماد را بگیرم، از پدرش اجازه گرفت، او را بوسید و بعد دفتر را امضا کرد.عروس هم پیش از بله گفتن از همه خواست برای ظهور امام عصر صلوات بفرستند.مادر داماد و پدر عروس از دنیا رفته بودند، اما داماد برای بله گفتن از آنها هم یاد کرد.همه با نگاه به هم انگار محبت را گاز می زدند.جوانترها اگر چه ریخت و قیافه شان کمی امروزی تر از پدر و مادرهایشان بود، اما از قاعده ی همدلی مستثنی نبودند.خلاصه خیلی باحال بود!

    زیرنویس:
    هویت اگر باشد، یک مترجم زبان آلمانی در خانه محقر پدر بعد از بوسیدن دست او و سفره ی عقدی ساده با یک خانم فوق لیسانس که چادر به سرکشیده و برای بله گفتن از امام زمانش اجازه می گیرد ازدواج می کند و اگر نباشد...

    ویرایش توسط 312 : 26th March 2014 در ساعت 09:21 AM
    خيانت فــقـر مي آورد




  2. #2
    یار همراه
    نوشته ها
    1,610
    ارسال تشکر
    4,020
    دریافت تشکر: 6,802
    قدرت امتیاز دهی
    8986
    Array
    312's: جدید84

    پیش فرض پاسخ : دست نوشته های یک عاقد: یک سوپر عقد نوستالوژیک!

    یک دریا اختلاف...


    ((عاقدجان، معیارهای من چیزهایی نبود که محبوبه دارد.از جلسه خواستگاری هم که بیرون آمدیم به خواهرم گفتم این دختر به درد من نمی خورد، اما پدرش بعد از دوسه روز زنگ زد و گفت ما پسر شما را پسندیده ایم.خیلی پدر خوبی دارد و من به او می گویم بابا!همه مشکلاتم را هم با او در میان می گذارم.انگار محبوبه هم من را نمی خواسته و پدرش وقتی فهمیده سر خودش را به دیوار زده که این پسر چه مشکلی دارد؟او فقط دارد به خاطر پدرش با من زندگی می کند.عاقد جان؛ اینجوری قیافه من را نبین.من خیلی مذهبی هستم و الان هم صورتم را به خاطر محبوبه تراشیدم.اول هر چه گفتم قبول کرد.گفت چادر می پوشم.البته گفته بود زندگی من لوازم آرایش است و باید زود به زود آرایشگاه بروم.من می مردم اگر هفته ای یک بار هیات نمی رفتم اما سه سال است آرزو دارم یک بار در خانه مان هیات بیاندازم...))به اینجا که رسید، بغضش ترکید و شروع به گریه کرد.سه سال همقفس بوده با دختری که نمی داند دوستش دارد یا مجبور است دوستش داشته باشد.محبوبه هم که برای پدرش با او زندگی می کند چند دقیقه یک بار تماس می گرفت تا آمارش را بگیرد.گفتم تماس بگیرد تا محبوبه هم به دفتر بیاید اما محبوبه تا فهمید همقفس کنار من نشسته، گوشی را قطع کرد و دیگر جواب نداد...

    زیرنویس:بدون شنیدن حرفهای محبوبه نه می شود قضاوتی کرد و نه می شود کاری برایشان انجام داد.اما به جوانک جمله ی تکراری ام را گفتم:سه سال پیش باید اینجا می نشستی و این داستان را تعریف می کردی تا بگویم می شود زندگی کرد یا نه.
    خيانت فــقـر مي آورد



  3. 9 کاربر از پست مفید 312 سپاس کرده اند .


  4. #3
    یار همراه
    نوشته ها
    1,610
    ارسال تشکر
    4,020
    دریافت تشکر: 6,802
    قدرت امتیاز دهی
    8986
    Array
    312's: جدید84

    پیش فرض پاسخ : دست نوشته های یک عاقد:

    مثل برادر!

    یک داماد متدین آرام دو سال پیش دختر خانواده ای را به خانه بخت می برد.
    امروز باجناقش را خودش انتخاب کرده از دوستان و همکلاسی های دانشگاه.

    دور او می گردد و از او عکس می گیرد مثل برادر...

    زیرنویس:با خدا که باشی اگر فرار هم کنی بخت دنبالت می دود...این همه دارند خودشان را بزک می کنند و می چرخند در خیابان تا بالاخره در عالم توهمات خود را به کسی ببندند اما غافلند از معجزه ی حیا و ایمان که دو دختر یک خانواده را از کنج خانه ای در جنوب شهر می برد خانه بخت دو داماد خوب آنهم زود زود...من کان لله کان الله له

    خيانت فــقـر مي آورد



  5. 7 کاربر از پست مفید 312 سپاس کرده اند .


  6. #4
    یار همراه
    نوشته ها
    1,610
    ارسال تشکر
    4,020
    دریافت تشکر: 6,802
    قدرت امتیاز دهی
    8986
    Array
    312's: جدید84

    پیش فرض پاسخ : دست نوشته های یک عاقد:

    یادگاری عروسی رویایی!


    بوی نم باران و نسیم خنک عصر، پاییز و بهار را جای هم نشانده است. دلم می خواهد عروس و داماد دیرتر از موعد برسند تا از فضای دل انگیز و سکوت اطراف سالن عروسی لذت ببرم اما برای اولین بار داماد دقیقا زمانی که قول داده بود رسید.جوانی که هنوز صورتش سبز نشده اما اگر تماس های مکرر و امر نهی هایش به دیگران هم نباشد جنم از سر رویش می بارد.

    صدای اذان بلند می شود و وقتی رکعت سوم نماز مغرب را در نماز خانه به پایان می برم متوجه می شوم پشت سرم ایستاده و اقتدا کرده است.با وضو بود انگار!دانشجوی کارشناسی ارشد است و با توکل به خدا و البته کمی هم جیب پدرش ازدواج کرده.

    دسته ای بروشور دستش گرفته و دائم به خدمه ی سالن تذکر می دهد آنها را کنار هر بشقاب بگذارند.یکی هم به من می دهد و می گوید یادگار جشن عقد است:یک شعر از حمید رضا برقعی، نگاه علوی و فاطمی به زندگی مشترک، آیات غدیریه، نظر رهبر انقلاب در خصوص ازدواج و این متن خودمانی که بخشی از آن این است:
    سلام عموها، عمه ها، دایی ها و دوستای عزیزمونگفتیم از شرایط ازدواجمان برایتان بگوییم.عرضمان به خدمتتان که نه خانه آنچنانی( و حتی اینچنانی) میخواهد، نه مهر مدرک سربازی، نه حقوق فلان تومانی، ...فقط شالوده ای از ایمان و عشق و یک دل شیر می خواهد که برایتان رقم بزند بهترین ها را.بهترین هایی فقط با هدف جلب رضایت خدا و بر مبنای سیره اهل بیت و شهدا انشاء الله...

    زیرنویس:پای دین که به میان می آید، هر چه از ظواهر عوام پسند خانمانسوز است مچاله می شود و حقایق آرامش بخش انسانی میایند وسط وسط.همانی که بخشی از آن را روایت کردم...
    خيانت فــقـر مي آورد



  7. 4 کاربر از پست مفید 312 سپاس کرده اند .


  8. #5
    یار همراه
    نوشته ها
    1,610
    ارسال تشکر
    4,020
    دریافت تشکر: 6,802
    قدرت امتیاز دهی
    8986
    Array
    312's: جدید84

    پیش فرض پاسخ : دست نوشته های یک عاقد:

    روحانی عاشق!


    روحانی جوانی که انگار خیلی هم در سخنرانی و کارهای تربیتی تواناست، قرار گذاشته ساعت نه روز جمعه بیایند برای عقد.

    از ساعت 7 پیامک می زند اگر می شود زودتر بیایید دفتر می خواهم کمی صحنه آرایی کنم!البته با چرب زبانی و وعده ی حلیم صبحگاهی، به زور ما را یک ساعت پیش از عقد به دفتر کشاند.دونفر از دوستانش را هم آورده و من هم کنجکاو شدم می خواهد چکارکند در این اتاق چند متری؟...

    که دیدم چند دسته بزرگ گل رز خریده و وسایل تزیینی که معمولا ماشین عروس را با آن می آرایند.
    تورها را به زمین چسباند، گلها را در مسیر ورودی پرپر کرد و روی تورها ریخت. یکی از دوستانش با قلم و دوات جملات زیبایی نوشت و به در و دیوار زدند و آخرسر هم چند ده بادکنک بادکردند و به اطراف ریختند.

    جالبتر اینکه با وجود فاصله کم منزل عروس تا دفتر، دوان دوان به دنبالشان رفت تا خودش آنها بیاورد.مراسم که تمام شد، عبا و عمامه را برداشت و شروع به جاروی دفتر کرد که به زور از این کار منصرفش کردم.

    زیرنویس:این سبک ابراز محبت و عشق ورزی پیشگیری از بیماری های زندگی و گاهی علاج آن است البته اگر مانا و مستمر باشد.
    خيانت فــقـر مي آورد



  9. 2 کاربر از پست مفید 312 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 18th July 2014, 04:05 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd November 2013, 11:36 PM
  3. ترفند: راست كليك در سايت هايي كه راست كليك در آن ممنوع است
    توسط SaNbOy در انجمن ترفندهای کامپیوتر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: 28th October 2013, 11:46 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th September 2013, 07:42 PM
  5. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 24th December 2012, 07:08 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •