در دانش نامه ی ویکی پدیا فارسی هم یک فهرست بلند بالا از برابرهای پارسی به جای واژه های بیگانه ایجاد شده است که این فهرست بازگویی می گردد و همه می توانند در زمان نیاز از این فهرست بهره بگیرند.
برابرسازی بر پایهٔ واژههای بیگانه رایج
اباء: سرپیچیدن،سرکشی کردن، نافرمانی کردن
اباطیل: چرند ها، بیهوده ها
ابتدا: نخست، آغاز، پیش درآمد
ابتدایی ترین: ساده ترین
ابتلاء: دچاری، گرفتاری
ابتلاع: فروبردن
ابتهاج :
ابتکار: نوآوری
ابد: جاودان
ابداع: آفریدن؛ نوآفریدن، آفرینش
ابدال: تاخت زدن
ابد الدهر: جاوید، جاویدان
ابدیت: همیشگی , بی پایانی , جاودانگی
ابراز: آشکارکردن
ابرام: پافشاری، استوار کردن
ابریق: آبریز، آبشخور، آفتابه
ابطال: ناچیز کردن، بیهودگی
ابطال: پهلوانان، دلاوران
اِبعاد: راندن، گردانیدن
اَبعاد: دوری ها, اندازه ها
ابقاء: ماندن، پایدار گذاشتن
ابکار: دوشیزگان
ابلق: سیاه و سفید، دورنگ، خلنگ، ابلک
ابله: گول، ساده مرد، بی خرد، سبک سر
ابلیس: اهریمن
ابن سینا: پور سینا
ابوالهول: هراس انگیز، ترس آور
ابهام: پوشیدن، تاریکی، گنگی
ابهت: بزرگی، بزرگواری
اتباع: شهروندان
اتحاد: همبستگی، یگانگی، یکدلی، پیوستگی
اتساع: گستردگی، فراخ شدن
اتصاف: نشان پذیری، ستوده شدن
اتصال: پیوستگی، پیوست، پیوندیدن
اتفاق: رخداد، رویداد , پیشامد
اتفاق افتاد: رخ داد، روی دادن
اتفاق افتادن: رخ دادن
اتفاقات: رویدادها
اتفاقاً: ناگهانی، یکباره, شانسی , شانسکی
اتکاء: دلگرمی، لمیدن ,پشتگرمی , وابستگی
اتلاف: نیست کردن، برباد دان، کاستن
اتمام: سپریدن، انجام ,پایان
اتهام: بدنامی
اتوماتیک: خودکار
اتومبیل: خودرو
اثاث: رخت و پخت، رخت خانه
اثاثه: رخت خانه
اثبات: پابرجا کردن,
اثر: پرتو، نشان، نشانه, ردپا
اِثقال: گران بار کردن، سنگین ساختن
اَثقال: بار های گران
اِثمار: میوه دارشدن، توانگر شدن
اَثمار: میوه ها
اثناء: هنگام
اثیر: آتش
اثیم: گناهکار، بزه کار
اجابت: برآوردن، پاسخ دادن
اجاره: کرایه
اجازه: دستور، پروانه، فرمان,رخست
اجبار: واداشتن، زورکردن, زورکی
اجتماع: گردآوری , همایش
اجتناب: دوری , پرهیز
اجتناب ناپذیر: پیشگیری ناپذیر ,خواه نا خواه
اجتهاد: کوشیدن، کوشش، استادی، هنرپروری
اجحاف: زورگویی کردن، دست درازی کردن، ناهنجاری, بیداد , بیدادگری
اجداد: نیاکان، پدران
اجرام: توده ها، پیکرها
اجرت: دستمزد، پاداش ,کاربها
اجزا: تکه ها، پاره ها
اجساد: تن ها، لاشه ها
اجسام: کالبد ها,چیز ها
اجل: مرگ
اجل: بزرگ تر، بزرگوار تر
اجلاس: نشانیدن، نشست
اجلاف: فرومایگان
اجلال: بزرگ داشتن، شکوهمند
اجماع: گرد آمدن, همایش
اجمال: فشرده کردن، بریده کردن
اجمالاً: به کوتاهی
اجناس: کالاها، گونه ها
اجنبی: بیگانه
اجیر: مزدور، مزدبگیر
احاطه: فراگرفتن
احترام: ارج، گرامیدن، بزرگداشت
احتذار: دوری کردن، پرهیز کردن
احتراز: کناره گیری کردن، رمش، دوری جستن
احتراق: سوختن، برآفروختن، آفروختگی
احترام: گرامیدن، بزرگداشتن، ارج، پاس داشتن
احتساب: سر بسر گرفتن، بشمارآوردن
احتشام: شکوهیدن، بزرگی، شگرفی
احتضار: جان سپردن، جان کندن، دم مرگ
احتقار: کندن، کاویدن
احتکار: اندوختن، بنداری کردن، انبارداری
احتمال: شکیبیدن، بردباری، شایستن، گمان کردن
احتمالاً: شاید - چه بسا
احتیاج: نیاز، دربایستن، بیچارگی
احتیاط: پروا، دوراندیشیدن، سنجیدگی، پایش
احد: یکتا، یگانه، یکی، گرد
اِحداث: پدید آوردن، نو کردن
اَحداث: پیش آمدها، پدیدآمده ها، نوآمدگان
احدی: هیچکسی، یکی
احرار: آزادگان، آزادان
احراز: استوار کردن، پناه دادن
احزاب: گروه ها، دسته ها
احزان: اندوه ها، اندوهان
احساس: دریافتن، دانستن، پرماسیدن
احسان: نکویی، نکوداشتن، خوبی
احسب: به نژاد، نژاده تر
احسن: کلان، نبکوتر
احسنت، براوو یا باریکلا: آفرین، به به
احسن الخالقین: نیکوترین آفرینندگان
احشاء: اندرونه ها
احشام: ستوران، چارپایان
احصاء: شمردن، آمار، آمارگرفتن
احصاییه: آمار، شمار
احضار: خواندن، خواستن
احضار کردن: فراخواندن
احق: سزاوارتر، راست تر
احقاد: کینه ها
احقاق: دادرسی، دادگری
احقر: خوارتر، پست تر
احکام: فرمان ها، دستور ها
احمد: ستوده تر
احمر: سرخ
احمق: منگ، ساده مرد، کانا، پفیوز
احور: ساه چشم
احول: کج بین، لوچ، دوبین
اِحیاء: تازه داشتن، زنده کردن، زنده داشتن
اَحیاء: زندگان، تیره ها
احیان: زمان ها، هنگام ها
احیاناً: شاید، گهگاهی
اخ: برادر، دوست، همنشین
اخاذی: زورگیری
اخبار: تازه ها، آگاهی ها
اختتام: انجامیدن، بپایان بردن، بسر رسیدن
اختراع: نوآوری، نوکاری، آفریدن
اختصار: کوتاهی، کوتاه
اختصاص: برگزیدن، گزین کردن، وابستگی
اختفاء: نهفتن، پوشیدن، ناپدیدگی
اختلاس: ربودن، دزدی کردن
اختلاط: درهمی، درآمیختگی، آمیزه
اختلاف: دوگانگی، ناسازگاری، دویی، کشمکش
اختلال: پریشانی، نارسایی، نابسامانی
اختناق: خفقان - خفگی - فشار - تنگنا، خپگی
اختیار: پسندیدن، برگزیدن، گزین کردن، کمر بستن
اخذ: دریافت، گرفتن
اخراج: بیرون کردن، بیرون فرستادن،برکنار کردن
اخروی: آن جهانی
اخص: ویژه، گزیده تر
اخطار: هشدار، آگاهانیدن، آگاهی
اخطارسابق: پیش آگهی
اخفاء: پوشیدن، پوشانیدن، نهفتن
اخلاص: یکرنگی، پاکدلی، بی آلایشی
اخلاف: جانشینان، بازپسینیان،بازماندگان
اخلاق: خوی ها، منش ها
اخلال: بهم زدن، دهم و برهم کردن
اخوت: برادری
اخوی: برادر
اخیر: تازه، پسین، بازپسین
اخیرالتأسیس: نوبنیاد - نوساز
اخیرا: به تازگی
اداء: گزاریدن، گزاردن، پرداختن
اداره: گردانیدن
ادامه: پیوسته، پیوستگی
ادب: دانش، فرهنگ، نزاکت
ادرار: پیشاب
ادراک: پی بردن، دریافتن
ادله: راهنماها
ادوات: افزارها، ابزارها
ادوار: دوره ها
اذان: بانگ نماز
اذعان: پذیرفتن، باورپذیری
اذهان: یادها، هوش ها
اذیت: آزار، رنجانیدن، ستوهی
ارائه طریق کردن: پیشنهاد کردن
ارائه کرد: رو کرد، نمایش داد، نمود
اراجیف: پرت و پلا
اراده: خواست، آهنگ
اراذل: ناکسان، فرومایگان
اراضی: زمین ها
ارامنه: ارمنیان
ارباب: خدایان، خدایگان
اربعین: چله
ارتباط: بستگی، پیوستگی، وابستگی
ارتحال: کوچیدن
ارتجاع: واپسگرایی
ارتعاش: لزرش، تکان
ارتفاع: بلندی
ارتقاء: پیشروی کردن، بالارفتن
ارث: مرده ریگ
ارجاع: بازگردانیدن، برگشت دادن
ارزاق: خواروبار
ارسال کردن: فرستادن، گسیل داشتن، روانیدن
ارشاد: راهبری، راهنمایی
ارشد: بزرگتر
ارصاد: چشم داشتتن، نگاه داشتن
ارضاء: خشنود کردن
ارفاق: آسانگیری
ارکان: پایه ها، ستون ها
ارکستر: همنوازی
اریکه: تخت، بست
اریکه فرمانروایی: تخت فرمانروایی
ارگانیسم: اندامگان
از اوایل: از آغاز
از این جهت: از این رو
از این طریق: از این روش
از این قبیل: از این دست
از این نظر: از این رو
از آن جمله: از آن میان
از آن روز به بعد: پس از آن روز
ازاله: پاک ساختن، ستردن
از بین بردن: از میان بردن
از جانب: از سوی
از جمله: از دسته - از آنگونه
ازدحام: انبوهی، جنجال
ازدیاد: فزونی، افزونی
ازدواج: زناشویی
از حیث: از دید
از طرف دیگر: از سوی دیگر
از طریق: از راه
از قدیم: از دیر باز
ازل: جاوید، دیرین، همیشگی
اسم: نام
اسارت: بردگی
اساس: بنیاد، پای بست،
اساسنامه: بنیادنامه
اساسی: بنیادی - بنیادین
اسباب: انگیزه ها، افزار
اسبق: پیشین
اسپری: افشانه
استبداد: تکسالاری - خوکامگی، خودرایی، خودسری
استجابت: پاسخ، پذیرش
استحصال: برداشت
استحضار: آگاهی
استحقاق: شایستگی - سزاواری
استحمام: خودشویی
استحکامات: سنگربندی ها
استدعا میکنم: خواهش میکنم، درخواست میکنم
استراتژی: راهبرد
استراتژیک: راهبردی
استراحت کردن: آسودن - درازکشیدن
استراق سمع: شنود
استرداد: واپسداد
استشمام: بو کردن- بوییدن
استشهاد: گواهی
استعفا: کناره گیری
استعمال: کاربرد
استفاده از: به کارگیری
استفاده: کاربرد
استقامت: پایداری
استقبال: پیشباز
استقرار: برپایی
استقلال: خودسالاری
استمرار: ادامه - پیوستگی
استناد: گواهمندی
استنباط: برداشت
استهزاء: ریشخند
استهلاک: فرسایش
استیجاری: کرایه ای
استیضاح: بازخواست
استیضاح: بازخواست
استیلاء: چیرگی
اسرار: رازها
اسراف: ریخت و پاش
اسطوره: افسانه
اسقاطی: ناکارآمد
اسلاف: پیشینیان - گذشتگان
اسلحه: جنگ افزار
اسم: نام
اسهال: شکمروش
اسکله: بارانداز
اسیر: برده - دستگیر
اشاعه: گسترش
اشتباها ً: ندانسته
اشتغال: کارگماری
اشرار: آشوبگران
اشراف: بزرگان-بزرگواران
اشعار: سروده ها
اشکال: خرده
اصحاب: یاران
اصرار: پافشاری
اصطلاحات: واژگان
اصطکاک: سایش
اصفهان: اسپهان - اسپاهان
اصل: ریشه-بن-بیخ
اصولی: بنیادی - بنیادین
اصیل: ریشه دار
اضافه کردن: افزودن
اضطراب: پریشانی
اضمحلال: نابودی
اطاعت: پیروی - فرمانبرداری
اطاعت میشود: به روی چشم
اطاق: اتاق
اطراف: گوشه ها-کناره ها
اطرافیان: خویشان - نزدیکان
اطریش: اتریش
اطلاع: آگاهی
اطلاع ثانوی: آگهی پس از این
اظهار داشت: بازگو کرد
اظهار نظر: بازگویی دیدگاه
اعتبارنامه: استوارنامه
اعتدال: میانه روی
اعتصاب غذا: گرسنهنشینی (رایج در فارسی دری)
اعتقادات: باورها
اعتماد به نفس: خودباوری
اعتماد متقابل: همباوری
اعجاب انگیز: شگفت انگیز
اعدام کردن: سر به نیست کردن
اعراب (عرب ها): تازیان
اعزام: گسیل
اعلام کردن: آگاه کردن
اعلان: آگهی
اعیاد: جشن ها
اغتشاش: آشفتگی
اغلب: بیشتر
افتتاح: گشایش
افتخار: سربلندی
افتضاح: رسوایی
افراد: کسان
افرادیکه: کسانیکه
افراط: زیاده روی
افسوس: دریغا
افقی: ستانی
اقامت: ماندن
اقبال: بخت
اقتباس از ...: برگرفته از ...
اقدام نمودن: دست زدن
اقصی نقاط دنیا: سرتاسر جهان
اقلام: نمونه ها
اقلیت: کمتری
الان: اکنون
البسه: پوشاک
الحاق: پیوست
الی یا لغایت: تا
اما: ولی
امام: پیشوا
امام جماعت: پیشنماز
امتحان: آزمون
امتحان کردن: آزمودن - آزمایش کردن
امتداد: راستا
امتناع: خودداری - پرهیز
امتناع کردن: خودداری کردن
امثال: همانند
امداد: یاری رسانی
امدادگر: یاری رسان
امر: فرمایش
امرار معاش: گذران زندگی
امرتان چیست؟: فرمایشتان چیست؟
امریه: فرمان نامه
امکان پذیر: شدنی
انبیاء: پیامبران-پیغمبران
انتخاب: گزینش
انتخابات: گزیدمان
انتصاب: گماشتن-گمایش
انتظار: چشمداشت
انتظار داشتن: چشم داشتن
انتظار میرود: پیش بینی میشود
انتقاد کردن: خرده گیری - خرده گرفتن
انتقام: تلافی - کینخواهی
انجماد: یخ زدن
انحاء: روش ها
انحراف: لغزش
انحرافات: کژی ها
انزوا: گوشه گیری
انسجام: هماهنگی
انشاء الله: به امید خدا، بنامیزَد (رایج در قدیم)
انصراف دادن: کناره گیری کرد
انعطاف: نرمش
انعقاد خون: لختگی خون
انعکاس: بازتاب
انفجار: پکیدن - پکش
انفرادی: تنهایی
انفصال: جدایی
انهار: رودها
انهدام: نابودی
انواع: گونه ها
اهالی بوشهر: مردمان بوشهر
اهتمام: کوشش
اهدا کردن: پیشکش کردن
اواسط: میانه ها
اوباش: ناکس
اول: نخست
اولا: نخست، یکم اینکه
اولاد: فرزندان
اولویت: نخستینگی
اولین: نخستین
اکاذیب: دروغ ها
اکتفاء: بسنده
اکتفاء کردن: بسنده کردن
اکثر قریب اتفاق: بیشتر
اکثرا: بیشتر
اکثریت: بیشتری
ایاب و ذهاب: رفت و آمد
ایالت: استان - فرمانروایی
ایام: روزها
ایجاد اشتغال: کارآفرینی
ایجاد: برپایی
ایجاد شده: برپاشده
ایجاد کردن: پدید آوردن
ایده آل: آرمانی
ایده آلیست (فرانسوی): آرمان گرا
ایده آلیسم: آرمان گرایی
ایرانی الاصل: ایرانی تبار
ایرانیت: ایرانی گری
ایمان: باور - باورداشت
این طور: اینگونه
ایندکس: نمایه
آبا: پدران، نیاکان
آباژور: نورتاب، فروتاب
آتی: پدران، نیاکان
آثار: نشانه ها، یادگارها، یادبود ها
آثام: گناه ها، بزه ها
آجر: خشت، آگور، آژیانه
آجل: دیرس، پس آینده، درآینده
آخر الامر: سرانجام
آخر الزمان: واپسین، پایان روزگار
آخر: پایان، پسین، واپسین،انجام، فرجام، سرانجام
آخرت: رستاخیز، بازپسین
آخرین: واپسین، پسینیان
آداب: آیین ها، روش ها
آدم: کس
آراء: اندیشه ها، رای ها
آرشیو: بایگانی
آزمایشات: آزمایش ها
آس: تکخال
آسانسور: بالابر
آفاق: کرانه های آسمان، کران تا کران، کنارهامون
آفت: گزند، آسیب
آلام: دردها، رنج ها
آل بویه: خاندان بویه، بوئیان
آلت: ابزار، افزار، دست موزه
آلت قتاله: کُشتافزار
آن: هنگام، دم
آن را باطل کردم: آن را تباه کردم
آنطور: آنگونه
آنوقت: آنگاه
آیت: نشان، نشانی، نشانه
آیه: نشانی، چمراس
با اصل و نسب: با ریشه
با تشکر: با سپاس
با تقوی: پرهیزگار
با تمام: با همه
با عقاید مختلف: با باورهای گوناگون
با قابلیت: با توانایی
با لیاقتی: شایستگی
باجناق: همریش
بارز: آشکار - پدیدار
باطل: نادرست - تباه
باطنی: درونی
باعث: مایه
باعث عبرت دیگران: مایه پند دیگران
باقیمانده: مانده
بالاجبار: به ناچار
بالاخره: سرانجام
بالاخص: به ویژه
بالعکس: وارون
بالقوه: نهفته - خفته
بالکن: ایوان
باکره (بانوان): دوشیزه
بحبحه: هنگامه
بحث و تبادل نظر: گفتمان
بحر خزر: دریای مازندران
بحران: چالش
بخیل: چشم تنگ
بد جنس: بد نهاد
بدعت: نوآوری
بدن: تن
بدو: آغاز
بدون شک: بی گمان
بدون فوت وقت: بی درنگ
بدیل: همتا
بدین طریق: بدین روش
بذر پاشیدن: تخم پاشیدن
بذله گو: شوخ
بر اساس: بر پایه
بر عهده: بر دوش
بر مبنای: بر پایه
براق: درخشان
برای مثال: برای نمونه
برخی مواقع: گاهی
برعکس: وارونه
برقرار: پایدار - استوار - برپا
برودت: سرما
برودتی: سرمایشی
برکه: آبگیر
بزاق: آب دهن
بسط دادن: باز کردن: اندکی سخن را باز کنید
بسط: گسترش
بسمه تعالی: به نام خدا
بسهولت: به آسانی
بشارت دادن: مژده دادن
بشاش: خندان
بشر: آدمی
بصیرت: بینش
بعد: پس
بعدها: در آینده
بعضا: گاهی
بعضی اوقات: هر از چند گاهی
بعضی: برخی
بعضی مواقع: گاهی
بعضی وقتها: گاهی
بعید: دور
بلاتکلیف: بی برنامه
بلاتکلیفی: بی برنامگی
بلاغت: شیوایی
بلافاصله: بی درنگ
بنیان: بنیاد
بنیانگذار: بنیادگذار
به اتفاق: همراه
به احتمال زیاد: به گمان بسیار
به این ترتیب: بدین سان
به تدریج: کم کم
به تفصیل: به گستردگی
به حق: به سزا
به خصوص: به ویژه
به زعم: به باور
به سرعت: با شتاب
به طور قطع: بی گمان
به ظن من: به گمان من
به عبارتی: به گفته ای
به علاوه: افزون بر آن
به غیر از اینکه: جدا از اینکه
به قول: به گفته
به لحاظ: از دید
به مثابه: به مانند
به منظور: برای
به موازات: همراستا
به نحو: به گونه
به نحوی: به گونه ای
به هر حال: به هر روی
به هر صورت: به هر روی
به همین خاطر: از این رو
به همین دلیل: از این روی
به هیچ عنوان: به هیچ روی
به واقع: به راستی
به وجود آوردن: پدید آوردن
به وجود آورنده: پدیدآورنده
به وسیله: بدست
به وضوح: به روشنی
به وفور: فراوان
به وقوع پیوست: رخ داد
به کرات: بارها
بهت: گیجی
بوران: برفباد
بولتن: گزارشنامه
بوکس: مشتزنی
بکر: دست نخورده
بی احتیاط: بی پروا
بی احساس: سنگدل
بی اصل: بی ریشه
بی اصل و نسب: بی ریشه
بی اعتبار: بی ارزش
بی اعتقاد: ناباور
بی اعتقادی: ناباوری
بی اعتنا: رویگردان
بی اعتنایی: رویگردانی
بی انتها: بی پایان
بی انضباطی: نا به سامانی
بی بدیل: بی همتا
بی بضاعت: تهیدست
بی تامل: بی درنگ
بی تدبیر: نابخرد
بی تدبیری: نابخردی
بی ترتیب: درهم
بی تردید: بی گمان
بی تردید: بی گمان
بی توجه: بی پروا
بی جرات: بزدل
بی جواب: بی پاسخ
بی حد و حصر: بی اندازه
بی حساب: بیشمار
بی حواس: پریشان
بی حوصلگی: بی تابی
بی حوصله: بی تاب
بی خبر: سرزده - ناآگاه
بی خبر: ناآگاه
بی خبری: ناآگاهی
بی رحم: سنگدل
بی رقیب: بی مانند
بی روح: بی جان
بی سلیقگی: بدپسندی
بی سلیقه: بدپسند
بی شباهت: ناهمانند
بی شعور: نادان
بی شک: بی گمان
بی صبر: ناشکیبا
بی صبری: ناشکیبایی
بی عدالتی: بی دادگری
بی فایده: بیهوده
بی قرار: بی تاب
بی قراری: بی تابی
بی لیاقتی: ناشایستگی
بی نظمی: نا به سامانی
بی نظیر: بی همتا - بی مانند
بی کفایتی: ناشایستگی
بیان کردن: بازگو کردن
بیش از حد: بیش از اندازه
بیعانه: پیش پرداخت
بین المللی: جهانی - فرامرزی
بین النهرین: میانرودان
بین: میان
بینهایت: بیکران
بیوگرافی: زندگینامه - سرگذشت
پاراگراف (لاتین): بند
پارتیشن: دیوارک
پارکینگ: خودروگاه
پاساژ (فرانسوی): تیمچه
پاسپورت: گذرنامه
پانسمان: زخمبندی
پاورقی: پانویس
پر تعداد: پرشمار
پرتحمل: پرتاب
پرتعداد: پرشمار
پرثمر: پربار
پرنس: شاهزاده
پرنسس: شاهدخت
پروژکتور: نورافکن
پروسه: فرآیند
پستچی: نامه رسان
پلیس: شهربانی
پمپ: مکنده
پیش شرط: پیش نیاز
تا به حال: تاکنون
تا حالا: تاکنون
تا حدودی: تا اندازه ای
علاقه مندی ها (Bookmarks)