ویرایش توسط sevda_sj : 1st January 2015 در ساعت 11:58 PM
داغی تابستان
برگونههایت،
و زمستان سرد
بر قلب کوچکت
نشسته است ..
تو تغییر خواهی کرد
عزیزم !
زمستان بر گونههایت،
و تابستان به قلبت
خواهد آمد
- هاینریش هاین
دلم تنگه پرتقالِ من!
خسرومنشی که دور خواندش فرهاد
در واقعه دیدم که به من اسبی داد
این واقعه را معبران میگویند
تعبیر مراد است مرادست مراد
-محتشم کاشانی
دلم تنگه پرتقالِ من!
من و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟
اینقدر صبر به عاشق نسپرده است کسی
-صائب
دلم تنگه پرتقالِ من!
بعضی ها;
شبیه عطر بهار نارنجی هستند در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت،
نفس میکشی...
آنقدر عمیق;
که عطر بودنشان را تا آخرین ثانیه ی عمرت; در ریه هایت ذخیره کنی....
بعضی ها;
شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند که افتاده اند در تنگ بلورین روزگارت;
جانت را با جان و دل در هوایشان; تازه میکنی....
بعضی ها;.....
بعضی ها;
آرامش مطلقند;
لبخندشان...
اخمشان...
کلامشان...
انگار که یک دنیا آرامش را به رگ و ریشه ات تزریق میکند...
و آنقدر عزیزند;
آن قدر بکرند;
که دلت نمی آید حتی یک انگشتت هم بخورد بهشان...
میترسی تمام شوند تو بمانی و یک دنیا حسرت...
بعضی ها;
آنقدر درکت میکنند
که فکر میکنی خدا تورا بارها برایشان دیکته کرده است
بعضی ها;
بودنشان...
همین ساده بودنشان...
همین نفس کشیدنشان;
یک عالمه لبخند می نشاند روی گوشه لبمان....
اصلا خدا جان;
در خلقت بعضی ها....;
سنگ تمام گذاشته ای...
سایه شان کم نشود از روزگارمان....
آمین
ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من
عزیزم؛
قلب من رو به تو پرواز می کند
مرا ببخش ! از این جرم بزرگ که دوستی است و جنایت ها به مکافات آن رخ می دهد چشم بپوشان ؟ اگر به تو «عزیزم» خطاب کرده ام ، تعجب نکن . خیلی ها هستند که با قلبشان مثل آب یا آتش رفتار می کنند . عارضات زمان ، آن ها را نمی گذارد که از قلبشان اطاعت داشته باشند و هر اراده ی طبیعی را در خودشان خاموش می سازند
اما من غیر از آن ها و همه ی مردم هستم . هر چه تصادف و سرنوشت و طبیعت به من داده ، به قلبم بخشیده ام . و حالا می خواهم قلب سمج و ناشناس خود را از انزوای خود به طرف تو پرتاب کنم و این خیال مدت ها است که ذهن مرا تسخیر کرده است.
می خواهم رنگ سرخی شده ، روی گونه های تو جا بگیرم یا رنگ سیاهی شده ، روی زلف تو بنشینم
من یک کوه نشین غیر اهلی ، یک نویسنده ی گمنام هستم که همه چیز من با دیگران مخالف و تمام ارده ی من با خیال دهقانی تو ، که بره و مرغ نگاهداری می کنید متناسب است
بزرگ تر از تصور تو و بهتر از احساس مردم هستم ، به تو خواهم گفت چه طور
اما هیهات که بخت من و بیگانگی من با دنیا ، امید نوازش تو را به من نمی دهد ، آن جا در اعماق تاریکی وحشتناک خیال و گذشته است که من سرنوشت نامساعد خود را تماشا می کنم
دوست کوه نشین تو ، نیما.
- نامه نیما یوشیج به همسرش
دلم تنگه پرتقالِ من!
آدم ها مثل کتاب ها هستند
بعضی از آدم ها جلد ضخیم دارند
و بعضی نازک
بعضی از آدم ها ترجمه شده اند
و بعضی صفحات رنگی دارند
بعضی از آدم ها تیتر دارند، فهرست دارند
و روی پیشانی شان نوشته شده است:
حق هر گونه استفاده ممنوع و محفوظ است
بعضی بعد از فروش پس گرفته نمی شوند
بعضی از آدم ها را باید جلد گرفت
بعضی از آدم ها نمایشنامه اند
و در چندین پرده نوشته می شوند
بعضی از آدم ها خط خوردگی دارند
بعضی از آدم ها غلط چاپی دارند
بعضی آدم ها را باید چند بار بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم
بعضی ها را هم نباید خواند...
قیصر امین پور
خدایا عاشقم کن نه ان عشقی که پروانه را گرد اتش میکشد
حسین هستم 21 سالمه از تهران تا الان حدود25 طرح نظامی و 12 طرح عمرانی و 81 طرح فناوری اطلاعات ثبت کرده امو مدیر عامل موسسه تحقیقاتی ارزوی سمی
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)