سلام
نگران نباش سربازی هم یکی از وظایف مهم پسراس دیگه... ان شاالله همون شهر خودتون میفتی![]()
سلام
نگران نباش سربازی هم یکی از وظایف مهم پسراس دیگه... ان شاالله همون شهر خودتون میفتی![]()
ماشالا چه تضاد کمی دارن هاااا....
بنابر اینکه فرهنگ کشورها - طرز فکر انسانها ( که بعضی ها شون خیلی روشن فکرن) روبه پیشرفته این جور مسائل کاملا طبیعی هس مثلا منم به این فکر میکردم...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
![]()
ویرایش توسط simin** : 18th December 2014 در ساعت 01:07 AM
خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده ...
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده ...
![]()
چه تضادی !!!! چرا بعضی از پسرا این شکلین جای سواله واسم؟؟؟
ویرایش توسط simin** : 18th December 2014 در ساعت 01:09 AM
خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده ...
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده ...
این تضاد ها به عوامل دیگه ای هم ربط داره.
آدم های باهوش همیشه راحت نیستن قدرت طلبی عده ای خیلی از مردم رو فقیر میکنه.
فقر هم در این زمانه که پول حرف اول و آخر رو میزنه در خیلی جاها مانع پیشرفت میشه.
پریدن باور پرنده ای است که به پرواز می اندیشد
وگرنه دلیل پرواز پر نیست...!!
حضور در متفاوت ترین تولدی که می توان تصور کرد
اگرچه بهایی جز چشم پوشی از تنها فرصت استراحت در طول هفته نداشته باشد
حضور در جمع عزیزان ساکن آسایشگاه کهریزک، این بار به بهانه تولد
و شکرت ای خدا که هنوز هم فرصت تولدی دوباره را نصیب ما می گردانی
امروز امتحان امار ترم داشتیم...خوب بود!
دارم از خوشحالی بال در میارم!
با تلاش های بسیــــــــــــــــــــــ ــار بســـــــــــــــــــــیا ری که به خرج دادم خانواده رو راضی کردم برم اردو مشهد...فقط بخاطر اینکه سال اخره!اخه میدونید تمام بچه ها کلاسمون میرن اونوقت خعلی ضایع هست من برم سرکلاس،دردیوارو نگاه کنم!
از شیش تاییا هیچ کدوم نمیان...میبینید اینقدر لوسن!عه عه!منم تکم!نمیدونم چرا دلم پاپی شد!هرجوری شده دلم میخواد برم...
ولی خب سمیرام هست...نازنین(بقل دستیم)...سحر و پریسا(پشت سریم)هستن...قرار گذاشتم باهم باشیم
بعد امتحانا با قطار میبرنمون!چند روز اونجاییم!
همین الان از همتون میخوام منو حلال کنید...
سال اول بودم که یکی از سال سومیا تو اردو باهامون بود...بعد اردوی مشهد خودکشیو کرد!نمیدونم از امام رضا چی خواسته بود!!!!
کاش لااقل یه ارتباطی باهاش داشتم!میدونستم با چی اینکارو کرده که راحت شده...منم خودمو راحت میکردم..
دیگه شاید به سر منم زد همین کارو کردم...
ما نمونـــــــــــــــــــه ایم نمونه!امروز یه مصیبت جدید سرمون ریختن!اونم کتـــــــــــــــــــاب برنامه ریزی مرآت با مشاوره دیوونمون!امسال کتابای مرآت از رو دوشمون برداشته شد بخاطر نهایی..شما نمیدونید بدون مرآت یعنی زندگی...نفس میکشیم!دلم به حال اول و دوما میسوزه!!!!
شاید بارتون نشه که دبیرستانم پیک نوروزی داشته باشه...
ولی ما پارسال از صدقه سری مرآت پیک داشتیم...که بنده تعطیلات عیدو گشتم،پیکمو دادم ستایش حل کردخعلی زحمت کشیدم!
هرجا میـــــــــــــــــــــــ ـــرم این مرات دنبال من میاد!راهنماییم مرات داشتم....دیگه میخوام خودمو از دستش بکشم![]()
مهم نیست..
ویرایش توسط تووت فرنگی : 21st March 2015 در ساعت 04:47 PM
دلم تنگه پرتقالِ من!
آقا من امروز میخواستم یه نفرو بلاک کنمسیستم پیام داد نمیشه
اصلا ذوقم کور شد
![]()
چندروز پیش ولیمه شوهرخواهرم که از کربلا برگشته، بود. مگه یکی دوتا بچه بود سرسام گرفتمبنظرم ده پانزده تا میشدن.
مصیبت از جایی شروع شد که باید با دوربینی که برده بودم تا از مراسم استقبال دامادمون عکس بگیرم، از تمام بچه ها هم باید عکس می گرفتم تا یه وقت قهر نکنن.
من برای بچه ها حوصلم زیاده ببین چی کشیدم که اینطوری دارم نق میزنم.![]()
قدر آب و زندگی را بدانیمکه آب مایه زندگیست و زندگی تکرار نشدنیست.
شب یلداتون مبارک
انقدر دلم هوای کرسی خونه آقاجونم اینا رو کرده که نگو میدونم امشب همشون اونجان (عمه ها عموها) احتمالا مامان بزرگم هم مث همیشه نشسته داره گردو میشکنه تا با کشمش بده بقیه بخورن زن عمو ها هم دوباره یه سینی بزرگ از میوه تزئین کردن کلی میگن و میخندن.بچه ها هم دارن زیر کرسی شیطونی میکنن.
ومن اینجا در کرمان؛خوابگاه دانشگاه.خوابگاه هم خلوته همه جفتی رفتن بیرون ما هم که جفت نداشتیم با یار مهربان (کتاب) نشستیم.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)