> ! حرف های تیز ! >

[vaniya604]

قطاری سوی "خـــــــــدا" میرفت،همه مردم سوار شدند....به بهشت که رسیدن همه
پیاده شدن...و فراموش کردن که مقصد "خـــــــــــدا"بود نه بهشت

[vaniya604]

خواستم چشمهایت را از پشت بگیرم،دیدم
طاقت اسم هایی را کـ میگویی ندارم.

[عبدالله91]

من جای آقاهه بودم بچه ها رو میبردم تست دی ان ای

نه اعتماد در زندگی جای همۀ سوراخ سمبه های زندگی رو میگیره حتی اگه یکی از بچه ها سیاه پوست یکی دو رگه و دیگری یفید پوست و اون یکی سرخ پوست باشه.

(البته خدا رحم کنه با این همه بچه رنگارنگ.)

[سونای]

می ترسم از نبودنت و از بودنت بیشتر...!
نـداشتنت ویرانم میکند وداشتنت متوقفم...!
وقتی نیستی کسی را نمی خواهم و وقتی هستی تو را میخواهم.........!
رنگهایم بی تو سیاه است و در کنارت خاکستری ام...!
خـداحافظی ات به جنونم میکشد و سلامت به پریشانی ام...!
بی تو دلتنگم و با تو بیقرار...
بی تو خسته ام و با تو در فرار...!
در خیال من بمان...
از کنار من برو...!
من خو گرفته ام به نبودنت...!
از سکوتم بترس...
وقتی که ساکت می شوم...
لابد همه ی درد دل هایم را بـرده ام پیش خدا...!

[ll]

اولي: امسال روزه مي گيري؟
دومي: آره اگه خدا بخواد...
اولي: منم ميگيرم ولي آخه كدوم پزشكي اين همه سختي رو براي بدن تأئيد ميكنه؟
دومي: همون كه وقتي همه پزشكا جوابت كردن برات معجزه ميكنه...

[ll]

این آدم ها٬

این آدم ها٬
این آدم ها....

بهشان لطف می کنی و گره از کارشان باز می کنی٬
در نهایت می گویند :

بنده خدا خیلی ساده است٬ راحت سواری می ده.

- - - به روز رسانی شده - - -



- - - به روز رسانی شده - - -



- - - به روز رسانی شده - - -

[ll]

کسانی هستند كه ناخودآگاه از خودمان مي رنجانيم.

مثل ساعت هايي كه صبح دلسوزانه زنگ مي زنند و

در ميان خواب وبيداري بر سرشان مي كوبيم.بعد مي فهميم كه خيلي دير شده.

[ll]

طناب را به گردنش انداختند . گفتند :
آخرین آرزویت ؟
.
.
. .
.گفت : دیدن عشقم !


گفتند : خسته است ، تا صبح برایت طناب بافت

[تووت فرنگی]

سلام

خداحافظ!
چيز تازه اي اگر يافتيد،

بر اين دو اضافه كنيد

تا بل باز شود اين در گم شده بر ديوار


زنده یاد حسین پناهی

[ll]

اوج دلتــنگــي وقتــيه کــه نــه ميتــوني صداشــو بــشنوي،

نــه ميتــوني ببيــنش ،

فقــط بايــــد به عکــسي کــه تــو پــروفايــلش گــذاشتــه نگــاه کنــي...