*آیا میدانستید که فارسیزبانان اصطلاح«پیش غازی و معلقبازی» را بهاشتباه «پیش قاضی و معلقبازی» میگویند؟
«غازی» از جمله به معنی «معرکهگیر» و «بندباز» است.
منظور از این تعبیر عامیانه این است که «پیش کسی که روی بند معلق میزند و شیرینکاری میکند، معلقزدن هنرنماییِ ناچیزی است!»
*آیا می دانستید که واژه ی "آباد" در عبارت "تو رو به جد و آبادت" که عوام به کار می برند، ارتباطی به "آباد" و "آبادی" ندارد؟
عوام می گویند: "تو رو به جد و آبادت". این آباد به معنی آن "آبادی" نیست که در ذهن ماست.
آباد در این جا همان "آباء" عربی است که جمع "اَب" به معنی پدر است. یعنی "آباد" در این جا یعنی آباء به معنی پدران که با "جد" هم معنی است.
در زبان فارسی عامیانه، همزهی پایانی کلمه های عربی تلفظ نمی شود. یعنی تا این جا داریم: "آبا" و پیدا شدن "د" نیز در نتیجهی قیاس با "جد" است.
چون "جد" در پایان دال دارد، به مرور به پایان "آبا" نیز دال افزوده شده است.
نمونه این کار در زبان عامیانه فراوان است: مثلا اصل واژه ی "زمین"، "زمی" بوده است که به قیاس با "آسمان" به پایان آن "ن" افزوده اند.
حتی گاهی این قیاس ها سبب شده است واژه ی نوی زاده شود.
مثلا عوام در قیاس با "گفتن" فعل "شنیدن" را تبدیل به "شنفتن" کرده اند و می گویند: "گفت و شنفت".
از: سرای دانای توس
*آیا می دانستید که اصطلاح "سبیل کسی را چرب کردن" امروزه درمعنایی به کار برده می شود که درست
وارونه ی معنای اصلی این اصطلاح درگذشته است؟
در دوره ی صفویه بازار سبیل در میان مردم رونق بسیار داشت و پادشاهان آن دوره از جمله خود شاه عباس سبیل های چخماقی و کلفت می گذاشتند
و همه ی حاکمان و قزلباش ها و افراد وابسته به دستگاه سلطنت نیز برای جلب نظر و حمایت سلطان و حاکمان و رسیدن به مقاصد خود از آنان
پی روی می کردند و صاحب سبیل های از بناگوش در رفته بودند.
آنان ناگزیر بودند همه روزه چند بار به نظافت و آرایش سبیل خود بپردازند و آن را با روغن مخصوصی چرب کرده و مالش دهند تا هم شفاف شود
و هم به علت چسبندگی روغن رو به بالا حالت بگیرد و اگر در این کار کوتاهی می کردند، سبیل هایشان آویزان می شد
و آن هیبت و زیبایی را که نظر دیگران را به خود جلب می کرد، از دست می داد.
آن کسانی که توانایی مالی کافی نداشتند، خود به چرب کردن سبیل های خود می پرداختند، لیکن سران و ثروتمندان، به هنگامی که مهمانی رسمی داشتند
و یا می خواستند به مهمانی بروند، کسانی را برای چرب کردن سبیل خود در استخدام داشتند که در این هنگام دست به کار می شدند
و با روغنی مخصوص سبیل های آنان را جلا و زیبایی می دادند.
این مستخدمان اگر به خوبی از عهده ی چرب کردن و جلا دادن سبیل اربابان خود بر می آمدند موجب خوشنودی و خرسندی بسیار آنان می شدند
و در این هنگام هر چه می خواستند از آنان طلب می کردند که بی درنگ برآورده می شد.
شادروان عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من می نویسد که مظفرالدین شاه نیز در سفر اروپا مردی به نام ابوالقاسم خان را همراه خود برده بود
که در مواقع معین سبیل او را چرب می کرد و جلا می داد. هنگامی که سبیل شاه چرب می شد و از زیبایی و ابهت آن شاد می شد و سر حال می آمد،
چرب کننده ی سبیل و اطرافیان شاه موقع را مغتنم شمرده و هر تقاضایی داشتند می نمودند، زیرا می دانستند که او سر کیف است و حتما تقاضاهایشان را
بر خواهد آورد و بدین ترتیب عبارت "سبیل کسی را چرب کردن" در آن دوره به معنی اخاذی کردن و گرفتن چیزی از صاحب سبیل فهمیده می شد
و به عنوان اصطلاح در میان مردم رایج و مرسوم شد.
امروز اما این اصطلاح در مفهومی وارونه و به معنی دادن چیزی به کسی به قصد برآورده شدن خواسته فهمیده می شود که در این معنا با رشوه دادن برابر
و به همین معنی نیز دریافت می شود. یعنی اصطلاح "سبیل کسی را چرب کردن" در گذشته به معنی گرفتن چیزی از کسی و امروزه در مقام
رشوه، به معنی دادن چیزی به کسی فهمیده می شود.
علاقه مندی ها (Bookmarks)