شاید 3 سال بود که شعر نخونده بودم
یاد ایام قدیم افتادم که به جای اینترنت و ... کتاب میخوندم. هر نوع کتابی![]()
شاید 3 سال بود که شعر نخونده بودم
یاد ایام قدیم افتادم که به جای اینترنت و ... کتاب میخوندم. هر نوع کتابی![]()
امروز غروبه خوبی بود خداروشکر ..اما حس میکنم باید بعضی اخلاقامو درست کنم..حتی شده به ظاهر..
قدیمی ترین دوستم رو که از زمان کانون پرورش فکری کودکان باهاش دوست بودم تا الان رو بعد از 9 ماه ندیدن دیدم..زنگ زد گفت بیا موسسه مادرم ..رفتم بهم کادو داد که البته سوغات بود..بازش کردم و لای کادوها چند تا صدف و ستاره دریایی هم بود..
یدفعه من :---»اما سریع خودمو جمع کردم و یادم اومد که کادو هست و باید خودمو کنترل کنم و بزووور طی این مراحل تونستم خودمو کنترل کنم
گفت کادوهاتم ببین قشنگن؟
من: بله
مدیر اجرایی انجمن : این صدف و ستاره هارم رفتی کنار دریا جمعشون کردی براش؟
دوستم: نه والا خریدم..
من: ممنون البته نباید بخری چون تقاضا زیاد میشه ..صیادا هم همش اینارو صید میکنن و برا اکوسیستم و محیط زیست خوب نیست..
دوستم: نه خب ماهیگیرا ماهی میگیرن اینا توی تورشون میمونه.. مونا حالا این چند تا عیبی نداره...
من همچنان که بهشون نگاه میکردم یه دفعه لای یکیشون اون نرم تنش رو دیدم..
و چشمتون روز بد نبینه!! گفتم عههه اینکه حیوونش داخلشه!!!
دوستم :
شیرجه زد طرفمو همچنان که نفسهاش حبس شده بود اون صدف رو سریع ازم گرفت
تا بیشتر نبینم
من: مرده!؟!!دیدین نباید اینارو بگیرین!!!!!!!!!
دوستم : نه خب خودش اینطوری بود..
دیگه دلم میخواست سرمو بکوبم به دیوار..
خودشم خیلی نا امید شد و گفت من فقط میخواستم خوشحالت کنم..
یاد یکی افتادم که بهم گفته بود اگه من خرمگس و مارمولکو جک و جونور بودم منو بیشتر دوست داشتی
اونوروز خیلی متاسف شده بودم...امروزم همینطور ...
ازش تشکر و عذرخواهی کردم و اینکه واقعا خوشحال شدم اما خب اگه هر کس انقد بیاره همه چیز بهم میخوره..و برا دفعه های بعد نیاز نیست اینکارو کنه...
اونم گفت نه خب اخلاقت رومیدونم و اتصالی وار میخندیدبرا جبران قرار شد از طرف موسسه مادرش یه برنامه زیست محیطی بزاره...
بعدم کمی قدم زدیم تا من رسیدم خونه و اونم رفت
خیلی خوب بود خداروشکر.....![]()
ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من
خیلی الافم با اینکه کلی کار دارم واقعا سر در گمم تا حالا اینجوری نشده بودم نمیدونمکاش میرفتم تو کما وهمه ی کارام خود ب خود درست میشد منم 94/5/12 دوباره بهوش میومدم
جالبه
دیروز مناسبت روزجهانی قدس توی انجمن ثبت شده بود
امروزم پر شده از رنگ های دخترونه ای که چشم رو میزنه ( ماشالا اون هایی که صورتی شدن چه اسامی طولانی ای هم دارند )
فردا روزها بخیر
اومدم بودم خدا قوت بگم به همه بچه هایی که امسال آزمون داشتند .
چه اون هایی که مجاز به انتخاب رشته شدن یا نشدن .
قرار گرفتن در هر حالتی یعنی تلاش ها باید مضاعف بشه
و این که : موفقیت صرفا توی دانشگاه به دست نمیاد
زندگی تون رو هدفمند کنید تا با آرامش سپری شه
پـایـیـز مهـــری دارد کـه بـر دل ِ هـر خیــابــان می نـشـیـنـد !
به مترسک گفتم چرا یک پا داری؟گفت وقتی توان رفتنم نیست همین یک پا هم اضافیست...
سلام.بچه ها کسی خبر نداره از کنکوریامون؟؟ نمیدونید چیکار کردنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟
اقای پروفسورمون که نیست انشاا... که خوب داده از دیروز تا حالا نیومده فامیل ما که شده27کشوری و 9 منطقه و من اعصاب ندارم اون یکیم شده200 ای خدای من![]()
به مترسک گفتم چرا یک پا داری؟گفت وقتی توان رفتنم نیست همین یک پا هم اضافیست...
اگر تکرار مکررات و روزمره شدن زندگی بگزارد شاید ما نیز خاطره ای برای گفتن بیابیم
تکرار و تکرار و تکرار
خداوندا لحظه ای مرا به حال خودم وامگذار
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)