عکس
تفنگی
با لوله ی گره خورده شلیک می کند صلح و صفا را
و قدری آن طرف تر
فرشتگان عریان
پرواز می کنند
تا چشم های آبی
تا لبخند
لطفاً
کنار این فرشتگان آزاد
از من عکسی بگیرید !
استکهلم - بهمن 1378
عکس
تفنگی
با لوله ی گره خورده شلیک می کند صلح و صفا را
و قدری آن طرف تر
فرشتگان عریان
پرواز می کنند
تا چشم های آبی
تا لبخند
لطفاً
کنار این فرشتگان آزاد
از من عکسی بگیرید !
استکهلم - بهمن 1378
نامه
ارسال کن
برای من
با نامه ی سفارشی
یک خرده مهربانی
بیا ، این هم نشانی !
تهران - 79/8/14
پرنده ها و ماهی ها
آب دریا وقتی بالا می آید
جنگل هم پایین می رود
پرندگان می خوانند
بر شاخه های پر برگ تصور
و ماهیان رنگارنگ
از لابه لای شاخه ها عبور می کنند
پری های دریایی
نیمی انسان ، نیمی ماهی همین جا زاده می شوند
ملاحان
همین جا می مانند
و کشتی هاشان را آتش می زنند
تهران - 79/11/17
آکاسیا
می نشیند ، برمی خیزد ، غبار می افشاند
غبار برگ
تشنگی را می نوشد
شرجی را می نوشد
و در برابر باد
به خود می پیچد ، می رقصد
صدای نی ، صدای طبل
صدای کف زدن از دریا می آید
تهران - 79/11/17
چه خوب است
تالاب را از گل های نیلوفر عاری کرده اند
عنکبوتی چون تارزان با تارهای نازکش از شاخه ها آویزان بود
او را از جنگل ، یا جنگل را از او
فراری کرده اند
درختان را سوار گاری کرده اند
طبیعت را ویراستاری کرده اند
ای موج ها
که در رفتن می آیید و در آمدن می روید
و جای پاها را می پوشانید
و بر ساحل می افشانید
صدف ها را چون لبخند
شما را دوست می دارم
چه خوب است
در قایق ها نشاندن
نیلوفر و اقاقی را
در آن حالت فرا خواندن ساقی را
به بادها سپردن
نتیجه ی اخلاقی را
تهران - 80/1/11
چشمه
شیرین جان !
در چشمه ای تن می شویی درین ظهر تابستان
رسیده آب
تا پستان
در چشمه ی چشم خسرو
می رویی چون گل های نو
شیرین جان !
صدای پای شبدیز
پیچیده زیر این تاق
بنشین بر پشت این اسب
محکم مرا بگیر !
شیرین جان !
بیا ببین بر این سنگ
چه گل هایی رویانده ام
چه قایقی بر آب ها افکنده ام
چه آهویی در صحراها دوانده ام
بیا ببین که در باد
چه موجی دارد این دامن
چه رقصی دارد این موج
من ماه را رویانده ام بر ایوان
تا چهره ی تو را بهتر ببینم
شیرین من ، شیرین من ، شیرین جان !
کرمانشاه - 80/4/12
زیباتر
حالم چه قدر خوب است
دنیا را دنیاتر می بینم
زیبا را زیباتر می بینم
گل ها را گل ها تر می بینم !
تهران - مرداد 81
به یک زبان
قناری ها در هر کجای دنیا
به یک زبان می خوانند
به یک زبان با هم سخن می گویند
تهران - 81/8/1
خارج از محدوده
این راه چه ماه می تواند باشد
هر گوشه پناه می تواند باشد
از مقصدمان سؤال کردم ، گفتی
مقصد خود راه می تواند باشد
تهران - 81/11/16
من این شعر را دوست دارم .. زیاد ..
دلم تنگه پرتقالِ من!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)