به نقل اززومیت؛ یکی از کارمندان گوگل با انتشار پستی در وبلاگ رسمی خود به حال و هوا و جو کارکردن در کمپانی گوگل پرداخته است. «اوری پناران» یکی از مهندسان شاغل در بخش Google Fiber است که در وبلاگ شخصی خود را با نام Apenwarr به بیان برخی از مشخصات محیط کاری گوگل و کارمندان آن پرداخته است.
وی ابتدا با تعاریفی نظر خود را در مورد کارمندان و همچنین خود گوگل مطرح کرده است:
هوش بالای کارکنان گوگل در تمامی بخشها واقعا قابل تحسین است. همهی افراد شاغل در گوگل و بهنوعی در تمامی تیمهای فعال بهنوعی با کارها و هوش و ذکاوت خود، من را تحت تاثیر قرار میدهند. وی در ادامه به بیان کم و کاستیها و مشکلات افراد باهوش نیز اشاره میکند:
افراد باهوش مشکلاتی را نیز دارند که این مشکل در زمان قرارگرفتن در کنار یکدیگر برای انجام کار گروهی نمود بیشتری مییابد. این مشکل ارائهی توجیه منطقی برای تمامی کارها است. بسیاری از افراد باهوش، مخصوصاً افرادی که در زمینهی فناوریهای رایانهای مشغول به کارند، دارای شخصیتی منطقی هستند؛ یعنی این افراد همیشه دلیلی منطقی را برای پشتیبانی از ایده و نظر خود مییابند. همچنین این افراد همیشه از واقعیتهای درهم پیچیده که جایی در سیستم منطقگرایانهی خود ندارند، دوری میکنند.
از نظر Pennarun صاحب چنین ویژگیهایی بودن منجر به ایجاد باورهای غیرصحیح در افراد میشود که کل زندگی آنها را تحت تاثیر خود قرار میدهد. برای مثال میتوان به گوگل اشاره کرد که در آن برخی از پروژهها بهراحتی صاحب دلایل منطقی میشوند:
کار کردن در یک کمپانی بزرگ در زمینهی فناوری اطلاعات به ایزوله شدن کارکنان و افرادی با چنین ویژگیهایی بیش از پیش کمک میکند. با داشتن چنین شخصیتی دیگر مسائل و حقایق ناراحتکننده برای شما اهمیتی نمییابد. تصمیمات شما با توجه به تفکراتی است که در سر دارید و از اینرو شکست پروژه در بازار اهمیت چندانی برای شما نخواهد داشت. تنها مسالهی مهم از نظر کارکنان نحوهی ادامهی حیات پروژه است که خارج از دو حالت متوقف شدن یا ادامهی فعالیت نیست. این تصمیم از طریق مقامات بالاتر انجام میپذیرد که کارکنان وی را بهعنوان لینک ارتباطی مهم و قابل اعتنا با دنیای بیرون میشناسند. کارکنان تنها کیفیت کار خود را میبینند و موفقیت پروژه اهمیتی برای آنها ندارد و این مقامات بالایی است که همچون دنیای غیرمنطقی بیرون به مرگ پروژهی شما رای میدهند.
بازخوردهای دریافت شده در هر دو حالت بسیار ساده است. در صورت موفقیت پروژه و ادامهی حیات آن، این موفقیت بهعنوان نشانهای از هوش و ذکاوت و پشت کار تیم توسعهی دهندهی آن در نظر گرفته میشود، در حالی که در صورت عدم موفقیت، دلیل آن عدم درک صحیح کاربران و دمدمیمزاج بودن این افراد در نظر گرفته میشود. از جملهی دلایل مورد استفاده برای توجیه شکست میتوان به اصطلاحاتی چون "ما نیازی به درآمدزایی این پروژه نداریم"، "میتوانیم از این پروژه برای کسب دادههای بیشتر استفاده کنیم" و شمار دیگری از توجیهات اشاره کرد. کارکنان گوگل بهدلیل کسب موفقیتهایی در زندگی خود دارای اعتماد به نفس بیش از حد بالایی هستند و به این موضوع باور دارند که هر آنچه که انجام میدهند باید در نهایت نتیجهی موفقیت آمیزی را در برداشته باشد.
وی در ادامه به بیان مشخصات سندروم Imposter میپردازد که افراد مبتلا به آن در مقابل افرادی هستند که در گوگل کار میکنند. این افراد موفقیتهای خود را نه به خاطر دلایل منطقی و هوش و ذکاوت خود، بلکه ماحصل اتفاقات و سلسلهی دلایل دیگری میدانند که به نوعی زائیدهی کمبود اعتماد به نفس است. Pennarun وجود چنین افرادی را ارزشمند میداند، چراکه از نظر وی افراد مبتلا به این سندروم همیشه در پی یافتن کاستیهای خود و کارهایی هستند که انجام میدهند و از اینرو همیشه در حال نقد خود و پیشرفت هستند، اما هیچگاه بهدلیل موفقیتهای خود از خود راضی نشده و اعتماد نفس کاذبی پیدا نمیکنند که در نقطهی مقابل افراد شاغل در گوگل هستند.
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)