** مقدمه
در فرهنگ یونان قدیم از «پدران آسمانی» (هفت سیارهی معروف) و «مادر زمین» سخن رفته است كه نتیجهی ازدواج آن دو فرزندان سهگانه یعنی
جماد، نبات و حیوان بوده است. از همینجا دانسته میشود كه یكی از اموری كه اندیشهی بشر را از آغاز تا آن زمان به خود مشغول میداشته است، بازیابی
ارتباط میان این جرمهای آسمانی و نقش آنها در سرنوشت انسانها بوده است.
در همان فرهنگ یونانی و منسوب به ارسطو است كه به قول مولانا:
بانگ گردشهای چرخ است این كه خلق / مینوازندش به طنبور و به حلق
دستاورد علم نجوم حاصل این توجه و نوشتهها و نظرات بسیاری كه در آن وجود دارد، نمودار این عنایت است.
قدما از دیرباز و به روایتی از عصر بابل قدیم (كه در آن نخستین دانشمندان قائل به حركت اجرام آسمانی و ابداعكننده گاهشماری و غیره
در فرهنگ قدیم بودهاند)با مشاهدهی این كرات آسمانی و گردش آنان، ضمن اعتقاد به تأثیراتشان در زندگی انسانهای زمینی،مطابق با
برداشتهایی كه از این جهات داشتند، قصّهو افسانههای فراوانی درباره آنان ساخته، حتی گاه چون خدایان مورد پرستش قرار میدادند.
چنانكه آیینهای قدیمی مهرپرستی و زروانیسم در ایران باستانشاهدی هستند بر این مدعا. این اعتقادات هنوز نیز كمابیش در ملل و
اقوامی كه با تمدن فاصله بیشتری دارند، به چشم میخورد كه خود مقولهایست جدا.
ادبیات هر جامعه، چون ریشه در فرهنگ و باورهای آن جامعه دارد، آیینهی تمامنمای اندیشهها و عقاید و به بیان دیگر باورهای آن جامعه است.
ادبیات فارسی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و جای پای این اعتقادها را بهروشنی در آن میتوان دید. شاعران فارسیگو با برخورداری از اطلاعات نجومی و
ستارهشناسی مطابق زمان خود اقدام به بیان و توصیف این اعتقادها و داستانها در باور همگان نمودهاند.
آنچه در اسطورههای ایرانی مورد اشارهی این شاعران قرار گرفته، در درجهی اول سعد و نحسبودن هر یك از سیارهها و تقارن آنان با
صورتهای فلكی دیگربوده است كه رابطهای نزدیك با نجوم قدیم، یعنی با علم پیشگویی حوادث آینده، داشته و همچنین گرفتن سمبلهایی
چون جنگآوری (مریخ)،خنیاگری و زیبایی (زهره) و اهل فكر و قلم بودن (عطارد).
علاقه مندی ها (Bookmarks)