3- حب دنیا
اصل همۀ خطورات قلبی که انسان را از یاد خدا باز میدارد، و به خود مشغول میسازد، محبت به دنیا و اشتغال به آن است.
«یا ایها الذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون»(22) (ای اهل ایمان مبادا هرگز، مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد و البته کسانی که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند، آنها به حقیقت زیانکاران عالمند)
کسی که مشغول به دنیا گردد، البته از یاد خدا غافل میگردد، زیرا که امور طبیعی و الهی به اعتباری ضد هم و مقابل یکدیگرند. این است که طالب سعادت بایستی از دنیا و خطوطات مادی قناعت نماید به قدری که مسافر سفر آخرت، محتاج به آن است. آری، کسی که تمام عمر خود را صرف امور مادی و مشغول امور طبیعی گردید. البته از یاد حق تعالی اعراض مینماید و چنین کسی سرمایه عمر خود را که میتوانست با آن سعادت خود را که در اثر یاد خدا نصیب اهلش شده تأمین نماید، از دست داده و زیان برده است» (23)
حضرت علی (علیه اسلام) میفرمایند:« ... و من إطمأنّ إلیها أرکتبه الغفلۀ» (24)
یعنی هرکه به دنیا تکیه کند، دنیا او را بر مرکب غفلت نشاند.
البته، انسان به مقتضای حیات دنیائی خود، نیازمندیهای گوناگونی دارد که باید به روش صحیح، تأمین گردد. لکن بهرهمندی از امکانات زندگی، غیراز دلبستگی و دلدادگی به آن است، در حال اول، انسان نگاه ابزاری به دنیا دارد ودر حالت دوم، آن را هدف تلقی میکند. استفاده ابزاری از دنیا با استفادۀ هدفمند از آن، از نظر فکری، روانی و عملی بسیار متفاوت است.
علی (علیه السّلام) میفرمایند: « فارفض الدنیا، و إنّ حبّ الدنیا یعمی و یصّم و یبکم ویذلّ الرقاب» (25)
دنیا را رها کن که دنیا دوستی (انسان را) ، کرو کور و لال و خوار میسازد.
همه میدانیم که فشارهای مختلف روحی در زندگی هر انسانی وجود دارد، فشارهایی از ناحیه کمبود وسائل معیشتی بیماریها، بیمهریها ، ... ، وجود دارد. مشغول کردن خود به دنیا و به این مشکلات، توفیق عبادت رااز ما سلب خواهد کرد، و حتی گاهی خوشیها و نعمتها، انسان را مشغول میسازد و فقط با دلکندگی از دنیا و خارج کردن حب دنیا از قلب است که میتوانیم فکر و ذهن خود را به این امور مشغول نکنیم و یاد خدا را در قلب زنده نگه داریم و توفیق عبادت یابیم. (26)
حضرت علی (علیه السّلام) میفرمایند: «إجعل الدنیا شوکاً و انظر أین تضع قدمک منها، فانّ من رکن إلیها خذلته، و من أنس فیها أوحشته، و من یرغب فیها أو هنته» (27)
یعنی (دنیارا چون بوتۀ خاربدان و بنگر که پایت را در کجای آن میگذاری؛ هر که به دنیا تکیه کرد، دنیا خوارش نمود و هرکه با دنیا، انس گرفت، دنیا تنهایش گذاشت و هرکه به آن رغبت کرد، دنیا سست و ناتوانش ساخت).
4- تنبلی و کسالت :
« إنّ المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا إلی الصلوۀ قاموا کسالی یراؤون الناس و لا یذکرون الله الا قلیلاً» (28)
همانا منافقان، با خدا مکر و حیله میکنند و خدا نیز با آنها، مکر میکند و چون به نماز آیند، با حال بیمیلی (و برای ریاکاری) آیند و ذکر خدا را جز اندک ( آن هم به قصد ریا) نکنند.
حالت کسالت و سستی در واقع روحیه منافقینی است که تظاهر به عبادت و دعا میکنند و چون قلباً مایل نیستند با حالت به نماز و عبادت میایستند.
امام باقر (علیه السلام) میفرمایند:« ... أیّاک و الضّجر و الکسل، فانّهما یمنعان حظّک من الدنیا و الآخره» (29) از بی قراری و بیحالی دوری گزین، زیرا، تو را از نصیب دنیا و آخرت باز دارند.
کسی که تنبلی میکند و لو عالم متذکر هم باشد، به نتیجه نمیرسد، عمدۀ نتیجه، همیشه در عمل و کنار گذاشتن تنبلی به دست آید و الا همۀ انسانها در دوست داشتن کمال با هم برابر و مساویند، تفاوت از وقتی شروع میشود که یکی عمل میکند و دیگری عمل نمیکند(30)
حضرت علی (علیه السّلام): « من قصّر فی العمل ابتلاه الله سبحانه بالهمّ» (31)
کسیکه در عمل کوتاهی کند، خدای سبحان او را به اندوه گرفتار سازد.
به راستی که کسالت، بسیار بدحالتی است و ائمه معصمین (علیهم السلام)نیز، از آن به خداوند متعال پناه بردهاند: «اللهم إنّی اعوذ بک من الکسل و الفشل» (32) حضرت علی (علیه السّلام) در حدیثی میفرمایند:« الجهل موتٌ، التوانی فوتٌ» (33) نادانی،مرگ است و سستی، از دست دادن.
و پیامبر(صلی الله علیه و آله) سه نشانه، برای تنبل و کسل ذکر میفرمایند: (34)
للکسلان ثلاث علاماتٍ:
1- یتوانی حتّی یفرّط: چندان سستی کند که به کوتاهی گراید.
2- و یفرّط حتی یضیّع: چنان کوتاهی نماید که به فرو گذاری انجامد.
3- و یضیّع حتّی یأثم: چندان فروگذاری نماید که گناهکار و دل مرده گردد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)