دو استان گیلان و مازندران علاوه بر این که هر کدام با زبانی مستقل تکلم می کنند، همسایه اند و جز استان های شمالی واقع می شوند ، اما در بسیاری از مسائل فرهنگی دارا ویژگی های مشترکی اند، از جمله در نحوه ی پوشش – البته گیلانی ها در بسیاری از مناطق تا حدودی پوشش های سنتی شان را حفظ کردند اما مازندرانی ها نه؛ به هر صورت آن چه دغدغه فکری ام شد تقویم محلی و باستانی این دو استان است که عامه ی مردم استفاده می کنند.
در مازندران بیشتر جامعه به خصوص جامعه ی شهری از تقویم رسمی کشور استفاده می نمایند و حتی به جشن های باستانی مثل تیر ما سیزه شو و بیس شیش نرزما چندان توجه ای ندارند و جدیدا هم جشن یلدا جای گزین جشن های محلی شد اما جامعه ی روستایی به خصوص چوپان ها و گالش ها و کشاورزان از تقویم محلی سود می برند و جوان تر ها از این دانش بی بهره اند. منتها گروهی که استفاده می کنند علاوه بر تقویم باستانی مازندران که به ماه زمینی (تبری ) معروف است از تقویم دیگری بهره می برند به نام ماه آسمانی که بسیاری از سعد و نحس بودن را به چنین ماهی اختصاص می دهند. اول ماه را تج = tejماه می گویند و بعضی آداب و اعتقادات و سنن را در باره اش معتقدند، مثلا می گویند در اول ماه آسمانی نباید لباس نو را شست زیرا زود پاره می شود و...
تقویم مازندرانی امروزه ثابت است و آغاز سال تبری در دل تابستان است و بسیاری از آدابی که در گذشته ایرانی ها در باره عید نوروز معتقد بودند، مردم مازندران در باره نروزما بیس شش= nәrzәmâ bissә ŝiŝ تبری معتقدند. مثل در فارسی بیست ششم اسفند را فرور ها می گویند این جا نرزما بیس شش را جشن می گیرند و روز مردگان یا جشن مردگان می گویند.
به هر صورت وجه اشتراکی که بین نوروز بل- «بلbal » یا «ولval» در زبان گیلکی به معنی شعله ی آتش است و «نورز بل » یعنی شعله ی آتش نوروزی. در مازندران هم بل = bal یعنی شعله آتش - گیلانی و نرزما بیس شش مازندرانی وجود دارد به شرح زیر می باشد:
1- هر دو جشن در دل تابستان و اوج گرما گرفته می شود. جشن نرزما بیس شش در بیست و ششم نوروزماه مازندرانی برابر با بیست و هشتم تیر ماه فارسی است و در اول فردینه مای تبری تحویل سال تبری است که برابر با دوم مرداد ماه فارسی است این در حالی است که نروز بل در وسط مرداد ماه فارسی است منتها هر سال با چند روز جا به جایی.« می دانیم که نوروز بل در نیمه مرداد یعنی وسط تابستان یا به تعبیر گذشتگان قلب الاسد بر پا می شود و مرداد هم طبق نجوم قدیم ماه خورشید و شیر است یعنی برجی که خورشید در آن قرار دارد. از گذشته های دور مردم به هفت ستاره باور داشتند که خورشید یکی ار آن ها بوده است.
این ستاره ها هر کدام فراز و فرودی داشتند که خورشید هم خالی از این قاعده نبود.حرکات زمین و آسمان، شب و روز، ماه و سال را با آن می سنجیدند، این سنجش که بر مبنای خورشید بود، سال خورشیدی را رقم می زد، هنگام تحویل سال که به تناوب بین سیزده تا هفده مرداد می باشد.
تفاوت سال خورشیدی رسمی کشور با سال خورشیدی گیلان [ومازندران] باستان در این است که در تقویم ملی و رسمی جانب اعتدال شب و روز به اصطلاح اعتدال بهاری گرفته شده است ولی در نوروز بومی و گیلانی [و مازندرانی] جانب انقلاب تابستانی یعنی نهایت اوج طول روز و شب و گرما و آغاز فرود آن گرفته شده است، هم چنان که در تقویم میلادی انقلاب زمستانی یعنی اوج سرما و کوتاهی شب و روز و فرود گرفته شده است.»(گیله وا ضمیمه شماره 105 ویژه ی آیین نوروز بل ص 2)
2- در هر دو جشن آتش نقش اساسی دارد. در مازندران« در شب نرزما بیس شش در روستاهای لاریجان مثل نوا انتهای گوهن(gahәn= کون)را با طناب یا زنجیر(بیشتر با زنجیر تا نسوزد) می بستند، بعد آتش می زدند و دور سرشان آن قدر می چرخاندند تا گون کاملا بسوزد. (فرهنگ مردم ص69)در روستای خوش نشین گزناسرا و روستای پولادکلا و اطرافش ... دور تا دور خانه را شمع هایی که خودشان از موم و پارچه یا نخ درست کرده فروزان می کردند. در قائمشهر و اطرافش ... بر سر مزار مردگان رفته و شمع روشن می کنند. ( فرهنگ مردم ص70) در منطقه ی چلاو آمل مشعل روشن کرده دم در حیاط می گذاشتند.(علی ذبیحی)
«در این شب گالش ها یعنی چوپانان و دامداران کوهستان های گیلان بر فراز قله کوه ها که تمیز و پاک و به دور از هر آلودگی و پلیدی است جمع می شوند و آتش نوروزی بر پا می دارند. برگزاری مراسم" نوروز بل" و برافروختن آتش بر فراز کوه ها البته بر عهده ی گالش ها بوده است که با گله های گاو و گوسفند و بز خود، اغلب به مراتع و ارتفاعات کوچ می کنند ... در بالای کوه های مرتفع و دور از هم آتش می افروختند و به این وسیله تحویل سال نو را به یکدیگر اطلاع می دادند.
شعله های آتشی که آن ها از فراز کوه ها می افروختند، علامتی بود برای مردم تمامی روستاهای اطراف و جنگل نشینان که مطلع شوند سال نو فرا رسیده است تا به پیشواز آن بروند. جشنی نه فقط برای گالشان و دامداران بلکه برای تمامی ساکنان روستاهای و همین طور به خاطر علائق زمین و کارشان در مناطق پایین دست جلگه ای، در دشت گیلان، برای همه ی گیلانیان.(نوروز بل ص2)
3- در مازندران نرزما بیس شش به مزار مردگان می روند و برای شادی روح آن ها فاتحه می خوانند و خیرات می کنند و در گیلان هم در چنین زمانی «برای گذشتگان و شادی روح آن ها دعا می کنند.»(نوروز بل ص2) .
علاقه مندی ها (Bookmarks)