دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: عرش خدا همان وجود توست

  1. #1
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    27
    ارسال تشکر
    158
    دریافت تشکر: 62
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض عرش خدا همان وجود توست

    یک نفر دنبال خدا می گشت،شنیده بود که خدا آن بالاست و عمری دیده بود که دستها رو به آسمان قد می کشد.پس هر شب از پله های آسمان بالا می رفت، ابرها را کنار می زد،چادر شب آسمان را
    می تکاند ، ماه را بو می کرد و ستاره ها را زیر ورو
    او می گفت: خدا حتما یک جایی همین جا هاست. و دنبال تخت بزرگی می گشت به نام عرش؛ که کسی بر آن تکیه زده باشد. او همه ی آسمان را گشت اما نه تختی بود و نه کسی. نه رد پایی روی ماه بود و نه نشانه ای لای ستاره ها. از آسمان دست کشید، از جست و جوی آن آبی بزرگ هم،
    آن وقت نگاهش به زمین زیر پایش افتاد.زمین پهناور بود و عمیق.پس جا داشت که خدا را در خود پنهان کند
    زمین را کند،ذره ذره و لایه لایه و هر روز فروتر رفت و فروتر
    خاک سرد بود و تاریک و نهایت آن جز یک سیاهی بزرگ چیز دیگری نبود
    نه پایین و نه بالا، نه زمین و نه آسمان. خدا را پیدا نکرد. اما هنوز کوه ها مانده بود. دریاها و
    دشت ها هم. پس گشت وگشت و گشت. پشت کوه ها و قعر دریا را، وجب به وجب دشت را. زیر
    تک تک همه ی ریگها را. لای همه ی قلوه سنگ ها و قطره قطره آبها را. اما خبری نبود
    از خدا خبری نبود
    نا امید شد از هر چه گشتن بود و هر چه جست و جو
    آن وقت نسیمی وزیدن گرفت. شاید نسیم فرشته بود که می گفت خسته نباش که خستگی مرگ است. هنوز مانده است، وسیع ترین و زیباترین و عجیب ترین سرزمین هنوز مانده است
    . سرزمین گمشده ای که نشانی اش روی هیچ نقشه ای نیست
    نسیم دور او را گشت و گفت: "اینجا مانده است، اینجا که نامش تویی" و تازه او خودش را دید، سرزمین گمشده را دید. نسیم دریچه ی کوچکی را گشود،راه ورود تنها همین بود
    و او پا بر دلش گذاشت و وارد شد
    خدا آن جا بود
    بر عرش تکیه زده بود و او تازه دانست عرشی که در پی اش بود، همین جاست
    سال ها بعد ، وقتی که او به چشم های خود برگشت، خدا همه جا بود؛ هم در آسمان هم در زمین. هم زیر ریگ های دشت و هم پشت قلوه سنگ های کوه، هم لای ستاره ها و هم روی ماه

    عرفان نظر آهاری
    ::قدم در راه::

  2. 3 کاربر از پست مفید NICE72 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: قله زیر پای توست
    توسط محمد نظری گندشمین در انجمن روانشناسی موفقیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd July 2013, 12:31 AM
  2. شعر: شیطان نگاه توست که ...
    توسط آسد مرتضي در انجمن عارفانه و عاشقانه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th October 2012, 10:30 PM
  3. این سرزمین، سرزمین توست
    توسط پارمیدا72 در انجمن قطعات ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th April 2010, 06:07 PM
  4. آنجا که خانه توست...
    توسط AvAstiN در انجمن مهدویت
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 5th April 2010, 11:03 PM
  5. اینجا شب اول قبر توست!!
    توسط AvAstiN در انجمن مذهبی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 12th March 2010, 05:35 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •