بسیاری از خانواده درمانگرها ، خود را مدیون نظریه عمومی سیستمها می دانند و ( هرچند تا حدودی آزادانه ) مفاهیمی چون تعادل حیاتی (در توصیف خانواده ای که به
دنبال حفظ توازنمیان ثبات و تغییر است ) و نظامهای باز (در تبیین نحوه ای که خانواده از طریق تبادل اطلاعات با محیط سعی در حفظ خود دارد )را از آن به عاریت می
گیرند .
در همان حال ، آنها معتقدند که مفاهیم دانش فرمانش مرتبه اول ، مثل توالیمکرر و علیت حلقوی می توانند به روشن سازی هم پیوندی اعضای خانواده کمک کنند .اعضای
خانواده در حکم حلقه های پسخوراندی اصلاح کننده خویشتن هستند که باعث حفظ تعادل یاحالت استواری در یک کل بزرگتر - یعنی خانواده - می شوند .
نظریه سیستمها ، مفهومی عمومی و کلی استکه هردو نظریه عمومی سیستمها و دانش فرمانش را دربرمی گیرند . این نظریه به جای عناصر به روابط میان آنها تکیه
دارد . در حقیقت ، به قول کنستنسین (1986 ) اصلاحات نظریه سیستمها دیگر به آن دقت و شدتی که در ابتدا صورت بندی شده بود از سوی درمانگرها بهکار نمی رود
بلکه صرفا بدین معناست که خانواده شبکه ای است پایا ، درحال تغییر و با سازمانی پیچیده که از اجرای مرتبط با یکدیگر تشکیل می شود .
با وجود این ، به رغم آنکه این استعاره کامل نیست و سیستمها به یک شعار مبدل شده است ، نباید از ارزش این مفهوم کاست ،چون که این مفهوم باعث و بانی تغییرات
عمیقی بوده است . دست برداشتن از جستجو برای کشفرویدادهای پیشایند برای تبیین اختلالهای شخصی و گرایش به وارسی گسترده تر بافت درحال تغییری که بدکاری
کنونی خانواده درون آن رخ می دهد .
علاقه مندی ها (Bookmarks)