بیا مطرب بزن سازی نگو دارد بدآموزی
خواندن شوخی با اشعار نغز بزرگان و تک بیت های ماندگار در حافظه ایرانی، آن هم به قصد بهار و تبسم طبعیت خالی از لطف نیست.
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
بیا مطرب بزن سازی نگو دارد بدآموزی
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
برآنم بشکنم تخمه حدود شش کیلو روزی
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی ارزد
چرا اینقدر می اخمی؟ چرا هی کینه می توزی؟
بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت
که مهمان می رسد فردا و در افسوس می سوزی
خدنگ غمزه از هرسو نهان انداختن تا کی
چرا این قدر پیچیده، چرا این قدر مرموزی
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
شما که رخنه فرمودی چرا آن را نمی دوزی
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
سلکتت کردم و گفتم خدای من عجب چوزی
مرا سودای بت رویان نبودی پیش از این در سر
سخن از عید بود اما عوض شد بحثمان موذی
بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را
برای گل برافشانی و می در ساغر اندوزی
بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی
چرا حرف از سیاست یا از استقلال و پیروزی
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
در این ایام تعطیلی به جای آتش افروزی
اگرچه سیزده روز است تعطیلات، رسمی نیست
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
علاقه مندی ها (Bookmarks)