دست بردم نو جیبم تا تسبیحم رو بیرون بیارم ، اما پیداش نکردم
به بغل دستیم گفتم: برادر تسبیحت رو بده تا یه دوری بزنم.
گفت شرمنده بنزین نداره
به بعدی گفتم
گفت موتور پیاده کرده
از نفر آخر خواستم.
چشم غره رفت و گفت : برو داداش حوصله دردسر ندارم!
می بریش میزنی به جایی، اصلا من وسیله دستمو به هیچ بنی بشری نمیدم......