دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

[سونای]

خداروشکر این دوروز اوضاع درس خوندن بهتر بود بعد از چند ماااااااااااااااااااااه

[Siavash75]

من که توی تعطیلات دانشگاهم!!! تا 18 19 فروردین هم نمی رم!!! خدایی زندگی می کنم برای خودم

["VICTOR"]

بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم


ســــلام

امـــــــــــــــــــــــ ــــــــــروز روز آخــــــــــــــــــــــر ه و همین طــــــور روز اولـــــــــــه

از این باب خووووشـــــحالم سوز به دلتون ()

ولی در عیـــــن حال عصبانیتم سر جاشه و ول نمی کــــنه ، دست از سرم برداااار دیوونم کرررردی ( با خطوط عصبی درونم هستم / دیګه محلت نمیدم از رو بری )

یعنی بارون هست که در مشهد میاد مدتیه / خدا زیاد کنه / خیلی هوا دلنشین شده / خیلی سوز به دلتون دیګه ( این شکلکه سلیناز خیــــــــلی قشنګه )

یه شعر هست که میګه : نخود نخود هر که رود خانه ی خود (مامانم بچه بودم یادم دادن)

محو شدن در عمود هست ګفته باشم و به صورت مورب / چشم بصیرت می خواد ( )

[farhad_jomand]

[✿elnaz✿]

تا بوده چنین بوده تا باد چنین هست

["golbarg"]

من تو عمرم اصلا دروغ نمیگم حتی اگه پای ابرومم وسط باشه بازم نمیگم

دیروز رفتم تو یه سایتی بعد بچه پرسیدن کجایی گفتم اراکی

بعد یکی از دوستان گیرشد کجای اراک اینا.
منم بدم اومد از سوال پرسیش گفتم مال شهرستاناشم بعد گفت کدوم شهرستان

الکی گفتیم خمین شانس بدم ایشون حمینی بود

گفت چه جالب منم خمینیم ما فلان میدون میشینیم شما کجا میشینید

منم که اصلا خمین جز ورودیش هیچ جاشو بلد نیستم

چند دقیقه هنگ کردم بعد دیدم ضایع گفتم نمیدونم

گفت یعنی چی نمیدونی

باز فکر کردم

گفتم اخه ما تازه اومدیم خمین 1ماه هم نیست

بعد باز فکر کردم گفتم بعد گفتم هرشهری یه خیابون درازی داره دیگه بگیم ما تو اون خیابونیم

اینم گفتم بخیر گذشت

چند دقیقه بعدش گفت فلان جارفتی خیلی قشنگ؟؟

گفتم نه

گفت مگه میشه اون تو مسیر شماست اینا

دیگه دیدم داره به جای باریک میشه

تسلیم شدم واعتراف کردم راحت شدم

نتیجه دیگه هیچ وقت دروغ نمیگم ودیگه تو اون سایتم نمیرم

[masoume.a.92]

دیشب دوتا از معضلاتمو حل کردم! راحت شدم!

امروز آخرین جبرانی بیمارستانمو رفتم! بالاخره تموم شد!

استاد رادیولوژیمونو دوست دارم از پلک آویزون کنم! (همون که صداش مثل ماشین چمن زنی شده بود!) به دلایلی!

و دیگه اینکه خدا عاقبت ما رو بخیر کنه کلا!

[* Elahe *]

سلام
من نمیدونم این معلما این دم عیدی از جون ما چی میخوان!
از روز شنبه اس با بچه ها میخوایم مدرسه رو تعطیل کنیم اما این ناظم مون که نمیذاره همش ساز مخالف میزنه خیلی آدم...! به حرف کسی گوش نمیده خیلی یک دنده اس
الان تا 28 قراره بریم.هرچه قدر بهشون میگیم خواهش میکنیم، التماس میکنیم مدرسه رو تعطیل کنین. مگه چقدر مونده به عید این دو روزه دیگه. بابا مام آدمیم خب.دیروز میگفتن که سه شنبه ینی فردا جشنه. مام از خوشحالی این قدر زدیم توسر همدیگهخیر سرمون گفتیم خوبه دیگه سه شنبه جشنه دیگه کتاب نمیاریم فقط میایم با برابچه ها دور هم باشیم امروز که زنگ خورد ناظم همه رو جمع کرد گفت:اگه ببینم کسی فردا بدون کتاب اومده میفرستمش از خونه میاره، حالا کسی جرات داره بدون کتاب بیادقیافشم این شکلی بود: ()
واااااااااااایاصلا حس درس خوندن ندارم

92/12/26

["golbarg"]

سلام
من نمیدونم این معلما این دم عیدی از جون ما چی میخوان!
از روز شنبه اس با بچه ها میخوایم مدرسه رو تعطیل کنیم اما این ناظم مون که نمیذاره همش ساز مخالف میزنه خیلی آدم...! به حرف کسی گوش نمیده خیلی یک دنده اس
الان تا 28 قراره بریم.هرچه قدر بهشون میگیم خواهش میکنیم، التماس میکنیم مدرسه رو تعطیل کنین. مگه چقدر مونده به عید این دو روزه دیگه. بابا مام آدمیم خب.دیروز میگفتن که سه شنبه ینی فردا جشنه. مام از خوشحالی این قدر زدیم توسر همدیگهخیر سرمون گفتیم خوبه دیگه سه شنبه جشنه دیگه کتاب نمیاریم فقط میایم با برابچه ها دور هم باشیم امروز که زنگ خورد ناظم همه رو جمع کرد گفت:اگه ببینم کسی فردا بدون کتاب اومده میفرستمش از خونه میاره، حالا کسی جرات داره بدون کتاب بیادقیافشم این شکلی بود: ()
واااااااااااایاصلا حس درس خوندن ندارم

92/12/26

عزیزم برو خداروشکر کن 4تا پروژه دارم نمیدونم بایدچطوری انجام بدم گریم گرفته دوتاش برنامه نویسی هستش که هیچ سایتی و هرکسیم بلد نیستش

عیدم سیاه شد

[۲۲ سپتامبر]

آنچه در پوست و پوستین جهان انجمن دیدم هیچ نبود آنچه در لابه لای پوسته های رفتار دیدم کمی مکث کننده و اندیشده بر من جار می زد که کمی مکث کنم و بعد قدم بردارم آنچه دوست به داشتن نداشتم رخ می دهد و آنچه از دوست داشتن دوستان دارم لیکن در محرومیت گشته ام . آنچه در سخن کهن گویند جوینده یابنده است بر من کمی دشوار گشته و داشتن دوستی که ارزش دهد بر انچه ارزش می دهم و کمی جویا از من بر من شودنایاب است البته تا اوستا کریم است غمی نیست . نخبگان با همه پز های اغراق آمیز خود باز هم در پوسته پوستین اولین رویی خود خاک خورده ندارد خاک نشین ندارد . انان که خاکی بوده اند امروز از چشم ما دور و گم گشته شده اند . خود نیز هم چون فکر ما حرف ما پنهان در لابه لای این پوستین خفته اند . سرمای شدید رفتار ها در رفتار بی حاشیه خاکی نشین باعث شده است که یا رنگ رو عوض کنند و هم رنگ جماعت شوند یا پنهان شوند.
امروز و دیروز گشتیم نبود شاید فردا بگردیم ببینیم باشید .
آنچه از نقد من نویسی نقل نکن . آنچه از من خشم گرفتی دم مزن شاید در دمی موقع ما را از کینه حرف برنجانی و آن موقع دیگر جا ی ما نیست که بر ما هم نشینی کنی . و سکوت همچون دیگران اختیار کنیم لا به نه فارسی که بیاورم . مداد زبان نوشتاری را با تراش فکر برنده می کنیم و جملات نیش دار از حقیقتی که تو نمی بنیم باز گو می نمایم .
خاطر خاطراتامروز

دوشنبه - ۲۶ اسفند ۱۳۹۲
الإثنين - ١٥ جمادي الاولي ١٤٣٥
Monday - 2014 17 March