سلام من موضوع پروژم اینه "در مورد یکی از فیلد های شبکه های کامپیوتری" اما من هیچی در موردش نمی دونم. نمیدونم منظورش کدوم فیلد ها است.اگه کسی چیزی میدونه ممنون میشم یه راهنمایی بکنین به خدا ثواب داره
سلام من موضوع پروژم اینه "در مورد یکی از فیلد های شبکه های کامپیوتری" اما من هیچی در موردش نمی دونم. نمیدونم منظورش کدوم فیلد ها است.اگه کسی چیزی میدونه ممنون میشم یه راهنمایی بکنین به خدا ثواب داره
دوست عزیز من فکر میکنم موضوع پروژتون ( یکی از فیلدهای شبکه های کامپیوتری ) منظور از کلمه فیلد یه موضوع است . مثلا : نحوه اتصال چند کامپیوتر . یا tcp/ip و یا .....
البته این نظر شخصی من بود .
موفق باشید
ویرایش توسط eparsa : 16th March 2014 در ساعت 01:06 PM
سلام دوست عزیز
خسته نباشی
در یك سیتم متمركز ، همه حسگرها و تحریك كننده ها مستقیما ً به سیستم مونیتور مركزی متصل می شوند. در یك سیستم بزرگ كه تعداد ورودی و خروجی ها به هزاران می رسد واین تعداد بسیار فراتر ظرفیت سخت افزار كامپیوتر است ، هر دوره اخذ اطلاعات از ورودی ها بیشتر از زمان محدود تعریف شده توسط سیستم طول خواهد كشید. سایر اشكالات سیستم متمركز عبارتند از : عدم انعطاف پذیری ، عدم استفاده از تكنیك های به روز[1] و تكنولوژی های جدید وهزینه نصب زیاد ومشكلات مربوط به توسعه سیستم . به همین دلائل سعی می شود كه وظایف در سیستم توزیع شوند . در سیستم توزیع شده تصمیم گیریها به صورت محلی صورت می گیرد و چندین نقطه كنترلی كه وجود دارد كه به طور مستقل از هم عمل می كنند اما به یكدیگر ارتباط دارند . در یك سیستم توزیع شده ، دستگاههای لایه پائینی هوشمند هستند و كاربر مطابق نیاز خودش قادر به برنامه ریزی این ابزار می باشد. این دستگاههای هوشمند باید قادر باشند از طریق شبكه با سایرین ارتباط برقرار كنند وبه ابزار ذخیره سازی اطلاعات دسترسی مستقیم داشته باشند.
در سال 1980، شركت Honeywell برای نخستین بار ، امكان سوار كردن سیگنالهای دیجیتال روی حلقه جریان 4 تا 20 میلی آمپر را برای برخی از Fild device های تولیدی خود فراهم كرد. این سرآغاز ایده ساختن فیلد باس شد. هرFild deviceبرای ارتباطش از قواعد خاص خودش پیروی می كند كه به سازنده اش بستگی دارد. اداره چنین دستگاههایی روز به روز مشكل تر و پیچیده تر می شود. به منظور حل این مسأله ، از شبكه های كامپیوتری الهام گرفته شده است. در این روش یك یا چند خط سریال، همه Fild device را به هم وصل می كند.
یك فیلد باس از دو جزء اصلی تشكیل می شود : Fild device ها كه گره خوانده می شوند وبستری كه شبكه داده ای را تشكیل می دهد. به كمك فیلد باس می توان دستگاههای صنعتی سطح پایین نظیر حسگرها ، تحریك كننده ها، ابزار I/O و كنترل كننده ها مثل PLC و كامپیو ترها را به روشی ساده و یكسان به هم متصل نمود . با استفاده از ابزار اندازه گیری سنتی 4 تا 20 میلی آمپر، فقط ارسال مقادیر یك متغیر از طریق جفت سیم میسربود. به كمك تكنولوژی فیلدباس ، تبادل اطلاعات در فرم دیجیتالی و دو طرفه صورت می گیرد. بنابراین علاوه بر مقادیر متغیرها، می توان اطلاعات دیگری دیگری راجع به وضعیت Fild device بدست آورد وعمل پیكربندی ابزار را نیز از طریق شبكه انجام داد . بدین ترتیب علاوه بر كنترل دستگاهها ، می توان آنها را اداره كرد. مثلا ً مطلع شد كه یك ترانسمیتر حرارتی آخرین بار چه موقع كالیبره شده است.
به كمك این اطلاعات وبا استفاده از قدرت پردازشی Fild device ، می توان عملیات كنترلی پیچیده تری را به صورت محلی انجام داد.
فیلد باس علاوه بر امكان انتقال سیگنا لها بین ابزار دقیق و اتاق كنترل، امكان انتقال تغذیه مورد نیاز تجهیزات را تنها توسط یك جفت سیم میسر می سازد. این موضوع سبب كاهش هزینه های كابل كشی ، پانل های نگه دارنده كابل ، اتصالات ، كابینتهای مارشالینگ و مخارج نیروی انسانی در رابطه با نصب ، پیاده سازی و نگهداری می شود. همچنین نیاز به تعویض پانلها و قطعات دیگر به دلیل فرسودگی و خوردگی ، كاهش می یابد. سیستم انعطاف پذیر می شود و به راحتی می توان از تكنولوژیهای جدید استفاده كرد. هر گره را می توان به منظور سرویس و تعمیر از شبكه خارج كرد، بدون اینكه لطمه ای به عملكرد سایرین وارد شود. با استفاده از ابزار واسط مبدل سیگنالهای فشا(3 to 15 ps ) و جریان ( 4تا 20 میلی آمپر ) به سیگنالهای فیلد باس ، امكان مدرنیزه كردن با تكنولوژی فیلد باس وحفظ قطعات سنتی میسر است. به كمك این ابزار واسط صرفه جویی های قابل ملاحظه ای در مدرنیزه كردن مجموعه حاصل می شود.
گفتیم كه برای ساخت فیلد باس از شبكه های كامپیوتری محلی ایده گرفته شده است. اما تفاوتهایی هم بین این دو وجود دارد، از جمله اینكه نرخ انتقال اطلاعات چندان زیاد نیست لیكن داده ها باید در فواصل زمانی قابل پیش بینی ارسال شوند.
هم چنین به منظور دستیابی به كارایی بالاتر تمام لایه های هفت گانه پروتكل OSI[2] پیاده سازی نمی شوند بلكه تنها سه لایه از این پشته، یعنی لایه فیزیكی ، لایه data link ولایه كاربرد پیاده سازی می شوند.
همانند شبكه های كامپیوتری ، چون چندین گره از یك بستر ارتباطی استفاده می كنند، تصادم ایجاد می شود ودر نتیجه زمان پاسخ افزایش می یابد. پروتكل های مختلفی برای اداره دسترسی به بستر ارتباطی و تصادم تعریف شده كه از میان آنها روشهای[3] CSMA/CD وToken passing برای كاربردهای صنعتی مناسبترند. علاوه بر تعریف استاندارد بین المللی برای فیلد باس [4]، سازندگان متعددی محصولاتی تهیه كرده اند كه معمولا با یكدیگر ساز گار نیستند از جمله :
BACNet, FIP/WEIP, BitBUS, P-NET, ProfiBUS, LonWorks, CANbus
Seriplex, MODBUS, Mester Fieldbus, Interbus, ISP, HART, DeviceNet
در سال 1993 استاندارد بین المللی Foundation Fieldbus نتیجه تلاش مشترك ISP و WFIP تعریف شد هدف از تعریف استاندارد برای فیلد باس به شرح زیر است :
1- ابزار آلات تئلید شده توسط سازنده های مختلف مانند حالت ند، در عین حال از امكانات شبكه دیجیتال دو طرفه استفاده می شود.
2- این شبكه ها باید قابل اتصال به سیستمهای اتوماسیون تولید وپردازش داده تجاری نظیر MAP و TOP باشند.
Field device های امروزی را می توان به سه گروه تقسیم كرد:
1- ورودی – خروجی های آنالوگ و دیجیتال
2- دستگاه های تركیبی آنالوگ و دیجیتال
3- ابزار كاملا دیجیتال
دستگاه های نوع اول از طریق حلقه های جریان آنالوگ 4 تا 20 میلی آمپر به سیستم ورودی – خروجی متصل می شوند این اتصالات كاملا نقطه به نقطه هستند و هر دستگاه جدا گانه، به كنترل كننده های میزبان وصل می شود. گروه دوم قابل استفاده در سیستم های ارتباطی آنالوگ و دیجیتال هستند. به عنوان مثال در این سیستم ها داده ها یدیجیتالی روی سیگنالهای 4 تا 20 میلی آمپر آنالوگ سوار می شوند. سیگنال دیجیتال طوری ساخته می شود كه میانگین مقدار آن صفر باشد و خواندن مقادیر جریان آنالوگ را تحت تأثیر قرار ندهد. دستگاههای گروه سوم از طریق پورتهای RS232,RS485 به هم وصل می شوند ونیاز به درایورهای نرم افزاری دارند. فیلد باس، پروتكل ارتباطی تمام دیجیتال با بازدهی بالاست كه جایگزین هر سه سیستم بالا می شود. سیستم های مبتنی بر فیلد باس تنها از محصولات فیلد باس استفاده نمی كنند بلكه تجهیزات قدیمی ورودی – خروجی انالوگ قابل اتصال به فیلد باس می باشند.
در ادامه به بررسی استانداردFF وپروتكل سه لایه آن واستانداردهای متداول خاص سازندگان می پردازیم.
2-3-1- آشنایی با برخی از فیلد باسها
2-3-1-1- تكنولوژی (ff) [10],[11] Foundation Field bus
خاصیت مهم و سودمند FF ، قابلیت همكاری [5]آن است. به این معنا كه دشتگاههای مختلف از سازندگان متفاوت قادرند از طریق آن، در یك سیستم كار كنند. سازنده ای كه می خواهد چنین دستگاهی را تولید كند باید با استاندارد های FF توافق كند و گواهی لازم را دریافت نماید. این مسأله كاربر را قادر می سازد كه به سازنده خاصی محدود نباشد و خود باعث رقابت در ساخت دستگاهها وپایین آمدن قیمتها می شود.
پشته پروتكل FF شامل سه بخش است:
1- لایه فیزیكی
2- لایه ارتباطات
3- لایه كاربرد
به منظور مدل كردن این اجزاء ، از مدل OSI استفاده شده است. لایه فیزیكی همان لایه یك OSI است. و[6]FMS ( لایه تعریف پیغامهای فیلد باس ) متناظر با لایه هفتم OSI می باشد. زیر لایه FAS[7] ارتباط بین FMS وDLL[8] را فراهم می كند ( شكل 1-4 ). هر لایه header مربوط به خودش را به داده های كاربر اضافه می كند تا پیغام به لایه فیزیكی برسد. طول header بر حسب بایت در شكل 1-4 مشخص شده است.
لایه فیزیكی مطابق استانداردهای ISA و IEC ساخته شده است. لایه فیزیكی پیغام را از پشته پروتكلی در یافت كرده آنرا به سیگنالهای قابل ارسال روی بستر ارتباطی فیلد باس تبدیل می كند. عملیات تبدیل شامل اضافه و حذف كردن مقدمه، محدود كننده ابتدایی و محدود كننده انتهایی می باشد. سیگنالها به روش Manchester- Biphase-L كد می شوند . بنابراین اطلاعات زمانی لازم برای همگام سازی [9]در خود داده ها پنهان می باشد. شكل های 5و6 نمایشگر نحوه كد كردن اطلاعات و الگوهای خاص شروع و خاتمه پیغام هستند. گیرنده از سیگنال Preamble برای همگام سازی ساعت خودش با اطلاعات ارسالی استفاده می كند.
2-4- پشته پروتكلی Foundation Fieldbus
لایه فیزیكی از دو نوع باس ، پشتیبانی می كند: فیلد باس HI وفیلد باس H2. از فیلد باس HI برای كاربردهای كنترل دما، سطح و جریان استفاده می شود. دستگاهها را می توان مستقیما ً از طریق فیلد باس تغذیه نمود. سیگنالیك HI به این صورت است كه بخش ارسال داده ها، جریان 10mA با سرعت 25/31 kbit/s تولید می كند و با توجه به اینكه مقاومت ختم كننده [10]، 50 اهم است ولتاژی برابر یك ولت ( peak to peak) روی خط می افتد. این سیگنال روی جریان DC مستقیم منبع تغذیه سوار می شود. ولتاژ تغذیه بین 9 تا 32 ولت DC متغیر است. طول فیلد باس به سرعت انتقال داده ها، اندازه سیم و توان باس بستگی دارد. مسیر اصلی در صورتی كه از كابل زوج سیم تابیده با محافظ استفاده شود، نباید از 1900 تجاوز كند. فیلد باس H2 برای كنترل پیشرفته فرآیند، ورودی – خروجی های راه دور و كاربرد های اتوماسیون سرعت بالای كارخانه بكار می رود. گر چه استاندارد لایه فیزیكی اجازه می دهد توان از طریق فیلد باس توزیع شود، اما در بیشتر كاربردها دستگاههای متصل به H2، منبع تغذیه جداگانه دارند یا از طریق كابل دیگری، توان دریافت می كنند. مشخصات سیگنالیك H2 به این ترتیب است كه دستگاه ارسال داده، جریان 60mA با سرعت 2/5 مگابیت در ثانیه تولید می كند. با توجه مقاومت 75 ختم كننده ها، ولتاژ97 روی خط القاء می شود. اگر قرار باشد توان از طریق باس ارسال شود، سیگنالهی فیلد باس روی سیگنال توان 16Khz AC مدوله می شوند. دستگاه های فیلد باس، همگی به مسیر اصلی متصل می شوند وبه كمك اتصال دهنده خاصی از طریق كوپل القایی سیگنالهای داده و توان را در یافت می كنند. در این حالت نیازی به شكستن مسیر اصلی باس به منظور اتصال دستگاهها نیست.
به دلیل بالا بودن سرعت انتقال داده ها، تنها از توپولوژی باس پشتیبانی می شود و به علت پدیده انعكاس ، نمی توان مانند H1 انشعابها را به مسیراصلی متصل نمود. تعداد كل وسایلی كه می توان به H2 وصل نمود بستگی به مصرف توان ، نوع كابل و استفاده از تكرار كننده ها دارد. به منظور اتصال فیلد باسهای منفرد H1 وH2 وساخت شبكه بزرگتر از پل ( bridge ) استفاده می شود. وظیفه لایه LDD كنترل دسترسی به رسانه ارتباطی با استفاده از زمانبند مركزی بنام[11] LAS می باشد. این پروتكل از تركیب استانداردهای ISA و IEC برای لایه DLL بوجود آمده است.
دستگاههای متصل به این باس را می توان به سه دسته تقسیم كرد:
1- دستگاههایی كه قادر نیستند نقش LAS را ایفا كنند.
2- دستگاههای Link Master كه می توانند LASهم باشند.
3- پلهایی كه به منظور اتصال فیلد باسهای منفرد بكار می روند.
LAS
LAS یك لیست حاوی زمانهای ارسال تمام بافرهای داده موجود در دستگاههایی كه به صورت پریودیك داده ارسال می كنند، نگهداری می كند. هر زمان كه نوبت یك دستگاه فرا میرسد ، LAS یك پیغام [12]CD به آن می فرستد. پس از دریافت CD ، دستگاه مزبور داده های موجود در بافرش را روی باس منتشر می كند. دستگاههایی كه به عنوان مشترك دریافت پیغام پیكر بندی شده اند، این داده ها را دریافت می كنند. این روش به منظور ارسال منظم و چرخشی داده ها ی حلقه كنترلی بین دستگاههای متصل به فیلد باس طراحی شده است.
تمام دستگاههای روی Fieldbusفرصت این را دارند كه پیغامهای خارج از نوبت و پیش بینی نشده را روی باس بفرستند. LAS با ارسال نشانه به یك دستگاه ، به آن اجازه استفاده از باس را می دهد. وقتی دستگاه نشانه را می گیرد، تا زمانی كه ارسال پیغام شود یا مهلت نگهداری نشانه تمام شود، می تواند به ارسال پیام ادامه دهد. این پیغام به یك یا چندین مقصد ارسال می شود. كل عملیات LAS به پنج گروه تقسیم می شود:
1- زمانبندی پیغام CD : همانگونه كه قبلا ذكر شد ، كل عملیات LAS كنترل دستی به باس است. این وظیفه بالاترین الویت را داراست وسایر عملیات در فواصل ارسال زمانبندی شده، انجام می شوند.
2- نگهداری لیست اعضای فعال : این لیست حاوی آدرس اعضایی است كه به Token دریافتی ، پاسخ مثبت می دهند. هر لحظه ممكن است دستگاههای جدیدی به باس وصل شود. LAS به صورت پریودیك پیغامهای[13] PN را به آدرسهایی می فرستد كه در لیستش موجود نیستند. اگر دستگاهی با آدرس مذ كور حاضر باشد، به PN پاسخ می دهد و نامش به لیست موجود در LAS اضافه می شود.
لازم است LAS ، پس از ارسال Token به همه اعضای فعال ، حداقل یك پیغام PN به یك آدرس ارسال كند. دستگاهها تا زمانی كه به پیغامهای[14] PT پاسخ صحیح می دهند در لیست باقی می مانند. اگر پس از سه مرتبه تلاش ، دستگاهی بدون استفاده از Token ، آنرا برگرداند، از لیست حذف می شود. پس از انجام هر نوع تغییری در جدول، محتویات آن را برای همه دستگاههای موجود روی باس ، منتشر می شود.
3- همگام سازی در لایه DLL : LAS بصورت پریودیك پیغام اعلام زمان سراسری را روی شبكه منتشر می كند تا زمان تمام دستگاهها در لایه DLL، یكسان باقی بماند. این كار لازم است، زیرا ارتباطات زمان بندی شده بلوك های عملیاتی در لایه كاربرد ، مبتنی بر اطلاعات استخراج شده از این پیغامها هستند.
4- ارسال Token : هر دستگاه با دریافت Token ، اجازه دارد پیغامهای زمانبندی نشده ای را ارسال كند.
5- افزونگی LAS: هر فیلد باس، ممكن است چندین Link Master داشته باشد كه با از كار افتادن LAS جاری، جایگزین آن بشوند یعنی فیلد باس به صورت فعال در زمان رخ دادن خطا [15] طراحی شده است.
لایه FMS به برنامه های كاربردی اجازه می دهد كه به یكدیگر از طریق فیلد باس و با استفاده از تعدادی پیغام با فرمت استاندارد، ارتباط داشته باشند. FMS، سرویس های ارتباطی ، فرمت پیغام ها و رفتار پروتكل برای ساخت پیغامهای كاربر را تعریف می كند.
پیغامهای FMS را می توان بر حسب وظایفشان گروه بندی كرد:
1- پیغام هایی كه مسئول برقراری و قطع ارتباط ورد كردن پیامها هستند.
2- سرویسهای دسترسی به متغیرها از قبیل خواندن ، نوشتن، گزارش و پاك كردن اطلاعات.
3- سرویسهایی كه به برنامه كاربر اجازه می دهند كه رخدادها را گزارش دهد و آنها را پردازش نماید.
4- سرویسهای down load , uphoad
5- سرویسهای اجرای برنامه از راه دور
آنالوگ (AO)، كنترل كننده PD و PID وتناسبی تعریف شده اند. در FF-892 ،19 تابع استاندارد دیگر نیز تعریف شده است . به عنوان مثال، یك حس كننده دما، تنها شامل بلوك عملیاتی AI است. یك شیر كنترل ، شامل بلوك عملیاتی PID وبلوك AD می باشد. بنابراین یك حلقه كنترلی ساده با این بلوكهای پایه ای ساخته می شود.
بلوكهای Transducer بلوكهای عملیاتی را از توابع ورودی – خروجی محلی مورد نیاز برای خواندن حسگرها و صدور دستورات خروجی، جدا می كند. این بلوكها حاوی اطلاعاتی در مورد زمان Calibration ونوع حسگرها می باشند. معمولا به ازای هر بلوك عملیاتی ورودی – خروجی یك بلوك Transducer لازم است. پس از طراحی سیستم وانتخاب ابزار آلات، زمان پیكر بندی سیستم كنترلی به كمك اتصال ورودیهاو خروجیهای بلوكهای عملیاتی به یكدیگر طبق استراتژی كنترلی مورد نظر ، فرا می رسد.( شكل 8) این كار با استفاده از اشیاء گرافیكی موجود در نرم افزار پیكر بندی صورت می گیرد بدون اینكه نیاز به برقراری اتصالات فیزیكی در محل باشد. پس از مشخص شدن اتصالات بلوكهای عملیاتی ، نام دستگاهها، برچسبها ونرخ اجرای حلقه های كنترلی، نرم افزار پیكربندی هر دستگاه را تولید می كنند. پس از اینكه همه دستگاهها، اطلاعات را در یافت كردند، سیستم آماده كار می شود.
علیرغم تعریف استاندارد برای فیلد باس، این استاندارد هنوز جهانی نشده وشركتهای تولید كننده ای وجود دارند كه ادعا می كنند با رعایت استانداردهای خودشان به باز دهی بهتری دست می یابند. محصولات این شركتها مطابق خصوصیات زیر از هم متمایز می شوند:
1. مشخصات فیزیكی نظیر توپولوژی شبكه ، بستر فیزیكی ارتباط، ماكزیمم تعداد گره های متصل به گذرگاه و ماكزیمم طول مسیر با تكرار كننده وبدون تكرار كننده.
2. مشخصات كارایی نظیر مدت زمان هر سیكل بازرسی ورودی – خروجی ها، ومدت زمان ارسال هر بلوك داده ای.
3. مكانیزم انتقال نظیر متدهای ارتباط، خصوصیات ارسال ، سایز داده های انتقالی، متد دستیابی به بستر ارتباطی مشترك و روشهای چك كردن خطا در پیغامها.
سهولت نصب، پذیرش جهانی و امكان انتقال توان از طریق فیل باس از دیگر مشخصات محصولات مختلف هستند اما به طور قطع نمی توان یكی از این تكنولوژیها را به عنوان تكنولوژی برتر معرفی كرد و بسته به كاربرد ، باید نقاط قوت وضعف هر كدام را سنجید وابزار مناسب را انتخاب نمود. در ادامه به معرفی نمونه هایی از این دست می پردازیم.
2-3-1-2-AS-i [24],[25] Actuator sensor-Interface
كار بردهای معمول آن در ماشینهای اسمبلی و بسته بندی ، سیم كشی تك كابلی بلوكهای حسگر با چند ورودی، حسگرهای هوشمند، شیرهای پنوماتیكی، سوئیچ ها و.آشكار كننده ها می باشد. مزایای آن، سادگی بسیار زیاد ، هزینه پایین و مقبولیت گسترده است. همچنین دارای سرعت بالا می باشد و می توان توان مورد نیاز Fielddevice را از طریق باس انتقال داد.
نقاط ضعف آن عبارتند از: مناسب نبودن برای اتصال به I/O های آنالوگ و اندازه محدود شبكه.
ASI برای استفاده در سیستمهای كوچك با I/O گسسته طراحی شده و تقریبا ً ساده ترین فیلد باس موجود است. برای پیكر بندی آن تنها لازم است آدرس هر گروه مشخص شود ورودی – خروجی های متناسب به آن نسبت داده شوند. كابل سیگنال قادر است توان 30 ولت DC را با جریان كم ، برای تغذیه ورودیها ، حمل كند وتوان مورد نیاز خروجی ها از طریق كابل جداگانه ای حمل می شود.
با وجود عدم استفاده از پوشش محافظ در مقابل اغتشاشات RFI,EMI مصون است ، به این دلیل كه سیگنالهای دیجیتال روی ك مصون است ، به این دلیل كه سیگنالهای دیجیتال روی ك مصون است ، به این دلیل كه سیگنالهای دیجیتال روی كابل بصورت سیگنال سینوسی كد می شوند كه پهنای باند خیلی باریكی دارد. مكانیزم فیلترینگ در طول شبكه توزیع شده وسیگنالهای اغتشاش را پس می زند. سیگنالهای آنالوگ نیز می توانند روی خط، ارسال شوند، اما هر گره تنها می تواند یك دستگاه آنالوگ را پشتیبانی كند.
زمان SCAN در ASI قطعی است. یعنی با اطمینان مشخص كرد كه فاصله زمانی بین تغییر وضعیت تا گزارش آن چقدر است. برای محاسبه زمان SCAN باید تعداد گره ها شامل Slave,Master را در 150 میكرو ثانیه ضرب كرد.
2-3-1-3-[31] Interbus
كاربردهای متداول آن در ماشینهای اسمبلی، جوشكاری و كنترل مواد می باشد. همچنین برای سیم بندی تك كابلی حسگر چند ورودی، شیرهای پنوماتیكی ، بار كد خوانها، درایوها و واسط های كاربر استفاده می شود. از مزایای آن آدرس دهی اتوماتیك بهگره هاست كه شروع به كار سیستم را آسان و سریع می كند. توانایی تشخیص خطای آن بسیار پیشرفته است. پیغام های آن Overhead كمی دارند و زمان پاسخ سریع و استفاده مؤثر از پهنای باند و انتقال توان از خصوصیات دیگر آن است.
اشكال آن این است كه از كار افتادن یك اتصال، كل شبكه را از كار می اندازد و توانایی انتقال مقادیر خیلی زیاد داده را ندارد.
این باس از نظر فیزیكی شبیه یك شبكه مبتنی بر Line-and-drop به نظر می رسد اما در واقع یك رینگ سریال است و هر Slave، دو اتصال دارد و از طریق یكی داده را رد می كند و از طریق دیگری داده ها را به بعدی منتقل می كند. اطلاعات آدرس دهی در این پروتكل وجود ندارد و داده ها به روش چرخشی روی شبكه قرار می گیرند وMaster با توجه به مكان هر گره در حلقه می تواند تشخیص دهد گره در حال خواندن یا نوشتن است. این مسأله سربار بسته های داده ای را می نیمم می كند. بنابراین تعداد كمی از باسهای موجود سریعتر از InterBUS هستند.
InterBUS می تواند به آسانی I/O های آنالوگ و دیجیتال را اداره كند و داده ها می توانند بصورت بلوكی ارسال شوند. به كمك ماجولهایی به نام COMM كه بوردهایی به اندازه كارت اعتباری هستند ونصب آنها در كنترل كننده ها، واسط كاربر، درایو، بار كد خوان، پردازنده سیگنال و هر دستگاه دیگری ، می توان آنها را به فیلد باس متصل كرد.
2-3-1-4-[21],[22] CAN Open
كاربردهای متداول آن در سیستمهای كنترل حركت، ماشین های اسمبلی ، جوشكاری و كنترل مواد، اتصال بلوكهای حسگر ، حسگرهای هوشمند، شیرهای پنوماتیك ، بار كد خوان ، واسط كاربر ودرایو می باشد.
CAN Open در واقع پروتكل لایه كاربرد است و بر مبنای پروتكل CAN كه لایه های 1و2 را تعریف می كند نوشته شده است
چرا جوجه ها جیک جیک میکنند؟؟؟
چرا جوجه ها جیک جیک میکنند؟؟؟
در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)