تاریخ سیاسی زیدیه درایران از قیام زید تا تشکیل حکومت علویان طبرستانچکیده زیدیه فرقه ای از شیعه می باشند که همزمان با قیام زید بن علی (ع) بهوجود آمدند بعد از اینکه زید بن علی بن حسین توسط امویان کشته شد طرفداران وپیروان او به گرد پسرش یحیی، جمع شدند و او را در ادامه جنبش و قیام علیه امویانیاری دادند بعد از اینکه یحیی نیز شهید شد در زمان خلفای نخست عباسی باز هم زیدیهقیام کردند ولی این بار به سرکردگی نوادگان امام حسن (ع) یعنی فرزندان عبدالله بنحسن بن حسن (ع)؛ محمد بن عبدالله معروف به نفس زکّیه و برادرش ابراهیم شکل گرفتبعد از سرکوب آنها صاحب فخ و سپس یحیی بن عبدالله به پا خواستند که دومی به ایرانو سرزمین دیلم رفت و بدین ترتیب قیام را به داخل ایران کشاند. با ورود یحیی بهدیلم بسیاری از دیلمیان اسلام شیعی از نوع زیدی را پذیرا شدند که حتی بعد از مرگیحیی از علویان به سرکردگی سادات حسنی و حسینی دفاع کردند بعد از آنکه برای اینسادات مسلم شد که طبرستان و دیلم سرزمینی برای ادامه قیام آنهاست بسیاری از آنهابه این سرزمین رفتند تا اینکه سرانجام با حمایت مردم طبرستان و دیلم از علویان حسنبن زید توانست با استفاده از توان مردمان این سرزمین و علویانی که به او پیوستهبودند حکومت خود را در طبرستان پایه گذاری کند که بیش از نیم قرن در برابر حملات حاکمانو کارگزاران خلافت عباسیان دوام آورد.واژه های کلیدی: زید ، زیدیه ، دیلم ، طبرستان مقدمه: قیام زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب در سال 122ه.ق.در زمان خلافت هشام بن عبدالملک یکی از بزرگترین قیامهای علویان بعد از واقعهکربلا در برابر غاصبان خلافت و جانشینی پیامبر اسلام (ص) از نظر علویان بود ازآنجه که زید برای وسعت قیام خود مجبور شد که با بعضی از اشخاص و فقیهان متنفذ کهمعتقد به جانشینی شیخین بعد از رسول خدا بودند سازش کند و برای اینکه پیروان خودرا از دست ندهد جانشینی ابوبکر و عمر را با وجود افضلیت امام علی (ع) بپذیرد همینسازش بعدها باعث شد که یکی از اصول زیدیه «امامت مفضول بر فاضل» باشد و زیدیه رابا وجود اینکه از فرق شیعه هستند در این مورد با اهل سنت مشترک باشند. هر چنداین قیامسرکوب شداما این پایان کار نبود چرا که بعد از زید پسرش یحیی نیز قیام کرده ودامنه قیام زید را به داخل ایران یعنی شهرهای خراسان کشاند و در ولایتی که از مهمترین ولایات خلافت بود، مدتی دستگاه خلافت را به خود مشغول کرد. پس از قتل یحییتوسط عمال خلافت قیام های چندی به دنبال قیام اینپدر و پسر رخ داد که مورخان و مللو نحل نویسان و محققان از این سلسله جنبشها را با عنوان جنبشهای زیدی یاد می کنندهرچند قیام زید بن علیبرای خونخواهی از جد بزرگوارشان حسین بن علی (ع) شکل گرفتهبود ولی بعدها این قیام و طرفداران و پیروانش قیام را در مسیری دیگر ادامه دادند وکم کم با گذشت زمان از نظر اعتقادی و فقهی برای خود مبانی و اصولی را به منصه یظهور گذاشتند. از نظر مورخان و ملل و نحلل نویسان زیدیه یکی از فرق مربوط به شیعه بودندکه حتی موفق به تشکیل حکومتهایی در شمال ایران و یمن شدند. با توجه به اینکه بیشترعلویان با اعتقادات زیدی در برابر خلافت عباسی قیام می کردند و خلیفه و امام خود را تنها با شرایط ویژه ای از جمله فاطمیبودن(از نسل حسنین که فرزندان فاطمه (س) بودند) و قیام به سیف و امام فاضل بر مفضولو معصوم بودن امام را واجب نمی دانستند. با توجه به سیاست سخت گیری و منزوی کردنعلویان که پس از سقوط امویان در زمان عباسیان همچنان در عصر خلافت عباسی به ویژهزمان منصور و هادی و متوکل همچنان ادامه داشت بسیاری از علویان زیدی از حجاز بهدیگر سرزمینهای خلافت از جمله ایران گریختند.با توجه به شرایط خاص جغرافیایی و سوقالجیشی طبرستان و دیلم بسیاری از این علویان به داخل این منطقه رفتند و مردم را بااسلام از نوع شیعه آشنا کردند و سر انجام موفق به تشکیل حکومت نیز شدند. زیدیهاز آنجا که هر فرقه اسلامی مورد بررسی عالمان آن عصر قرار گرفته استدر این مقاله نیز سعی شده است که به تعاریفی از زیدیه در آثار ملل و نحل نویسانپرداخته شود و در اینجا روایت دو تن از معروف ترین آنها یکی از اهل سنت و دیگری ازشیعه را به عنوان مثال می آوریم ابتدا به نقل قول ابوالحسن اشعری میپردازیم:«گروهیاز شیعیان زیدیه اند و بدان سبب به زیدیهمشهورند که زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب را امام بر حق دانند».(ابوالحسناشعری :1362 ، 40).و اما حسین بن موسی نوبختی نیز چنین روایت می کند:«این دو گروهاند که مذهب زید بن علی بن حسین و زید بن حسن بن علی بن ابیطالب را پذیرفتند ودیگر دستههای زیدیه از ایشان پدید آمدند».(نوبختی :1361 ، 39 و 40) علیمحمد ولوی نیز به طور خلاصه و بسیاررسا به زیبایی و خلاصه، زیدیه را اینگونه معرفی میکند: «اصحاب، یاران و معتقدانبه امامت زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(121 – 80 ه.ق) را زیدیه خوانند.» (ولوی، 1380 : 234) هر کدام از مورخان و محققان تعاریفی برای زیدیه بر شمرده اند که دراینجا به مواردی می پردازیم:عده ای بر آن شدند که حسین بن علی(ع) کسی را برای امامتانتخاب نکرده است. از این رو در امر امامت توقف نموده، گفتند: ما منتظریم تافرزندی از فرزندان امام حسن(ع) یا امام حسین(ع) قیام کند و ما از او اطاعت کنیم.این عده در عصر خود به واقفه شهرت یافتند. زمانی که زید بن علی بن حسین(ع) در کوفهقیام کرد، این عده با او بیعت کرده، و بعدها به زیدیه مشهور شدند.(سلطانی ، 1390 :19).پیروان او[زید بن علی] بعدها فرقه مهمی را تشکیل دادند که به نام زیدیه معروفشد هنوز هم هست.(بهرامی دماوندی ، 1354 : 999) زیدیه شاخه ای از کیش شیعه بودند کهبا شورش زید در کوفه پدید آمد، چندی بعد و به گونه ای حاشیه ای تر از امامیه برایران اثر گذاشت.(مادلونگ ، 1377 : 140).عهده داران این حرکت[جنبش زیدیه] یافرزندان زید و برادرانش بوده اند یا فرزندان حسن بن الامام الحسن؛ زیرا جنبش زیدیهرا فرزندان زید و فرزندان امام حسن(ع) به پیش می بردند. بدین ترتیب گاهی فرزندانامام حسن(ع) رهبری جنبش را به عهده می گرفتند و گاهی فرزندان زید مسئولیت آن را بهعهده می گرفتند. نهضت زیدیه از آغاز قرن دوم تا قرن دهم و یازدهم، دارای نیروهایمسلّح منظمی بود و این نهضت در واقع حافظ نهضت مکتبی بوده است.(مدرسی ، 1372 :121) اصول اعتقادات زیدیهزیدیه نیز به مانند بسیاری از فرقه های اسلامی و به ویژه شاخه هایمنصوب به شیعه اعتقاداتی داشتند که دارای اصول و فروعی بودکه در اینجا به اصولاعتقادات این فرقه به صورت کلی و مختصر می پردازیم:آنان پیروان زید بن علی بن حسینبن علی بن ابیطالب، برادر امام باقر می باشند که به امامت وی پس از امام حسین(ع)باور دارند. از اعتقادات اساسی آنان این است که امامت را در اولاد فاطمه(س) منحصر می دانند ومی گویند هرکس از اولاد ایشان که شجاع، سخّی و پرهیزگار باشد، خروجکند و ادعای امامت داشته باشد و مردم را به سوی خویش دعوت نماید (یا به عبارتی قیام به سیف) اطاعتاز وی واجب است.(ملکان مکان ، 1389 : 75).زیدیه قائل به لعن ابوبکر و عمر و عثمان نیستند و امامت مفضول بر فاضل را جایز میدانند. شیعیان کوفه چون او را مخالف لعن شیخین دیدند، وی را ترک کردند؛ از این جهتمعروف به رافضه گشتند که به معنی ترک کننده است.زیدیه امام را از اولاد علی(ع)دانند، خواه از فرزندان حسن یا حسین باشد. (مشکور ، 1372 :59 و60) حق جانشینی را به اولاد علی(ع) از نسل فاطمه(س)محدود ساختند.(لمبتون ، 1374 : 76).دیگر اینکه قائم به شمشیر و قادر به دفاع باشد. از این جهت امامت کودکان را جایز نمی شمارند. عصمت را در امامت شرطنمی دانند و و وجود بیش از یک امام را در زمان واحد جایز ندانند و قائل به رجعتنیستند. (مشکور ، 1372 : 60). با توجه به نوشته های مورخان می توان اصول کلیاعتقادات شیعه را چنین بر شمرد: 1.فاطمی بودن؛ یعنی اینکه از فرزندان امام حسن یا امام حسین (ع)باشند. 2. قیام و خروج بر خلیفه غاصب؛ یعنی قیام به سیف 3. امامت مفضول بر فاضل؛ پذیرفتن سه خلیفه قبل از علی بن ابیطالب باتوجه به افضلیت حضرت علی (ع)4. حذف شرط عصمت امام؛ برخلاف شیعیان اثنی عشری و به مانند اهل تسنن آغاز جنبش زیدیهزید بن علی: زید پسر امام سجاد(ع) بود که بسیاری از منابع دینداری و تقوا و شجاعت او را ستوده اند از جمله درتاریخ فخری آمده است: «زید از حیث علم و زهد و ورع و شجاعت و دین و کرم از بزرگاناهل بیت به شمار می آمد، وی پیوسته نزد خود درباره خلافت می اندیشید و خویشتن رالایق آن می دانست و این معنی همیشه نقش خاطر وی بود.»(ابن طباطبا ، 1389 : 177).زید از رهبران و علمای بزرگ اهل بیت(ع) بود که در پی خلافت بود و آن را حق خود میدانست[البته در این باره هیچ مستند جدی دال بر اینکه وی خلافت را برای خود میخواستدر دست نیست] (طقوش ، 1385 : 192) قیام: زید بن علی در زمان هشام بن عبدالملک، خلیفه اموی، در سال 122 ه.ق. برعامل او یوسف بن عمر ثقفی؛ فرمانروای کوفه خروج کرد، و در آن واقعه کشته شد. سر ویرا نزد هشام فرستادند و تن او را عریان بر دار کردند. (مشکور ، 1372 : 59).درحکومت یوسف[بن عمر ثقفی؛ خواهرزاده حجاج] زید بن علی بن الحسین به کوفه آمد و درآنجا خروج کرد کار زید ده ماه طول کشید و در اوایل یوسف به کلی بی خبر بود تا هشاماز شام او را مطلع ساخت. روز خروج و جنگ اطرافیان زید از دور او پراکنده شدند وخود او با عده کمی مردانه جنگ کرد تا کشته شد(صفر 122) بدنش را در کوفه به دارزدند و سرش را به دمشق و از آنجا به مدینه بردند.(فیاض ، 1372 : 166). همانطور که در مجمل التواريخو القصص آمده است: زيد بن على بن الحسين به كوفه بيرون آمد، و يوسف ابن عمر با وىحرب كرد تا شب اندر تیرى رسيدش به مغز اندر [و] بمرد و پسرش او را در چاهى افكند وهامون كرد و خود بگريخت و برفت، و ديگر روز غلام زيد كه او را برداشته بود نشانبداد بعد از آن [كه] او را چيز پذيرفتند، و زيد را از چاه برآوردند و تنش برداركردند و مدتها بماند، بعد از آن سوختندش، و اين جماعت را كه زيديان خوانند بدينزيد منسوباند،(مجملالتواريخ و القصص ، بی تا : 309). جنبش زیدیه در ایران یحیی بن زید؛ ادامه راه پدر: بعد از شکست قیام زید و کشته شدن او فرزندان و طرفداران این امام زیدیبیکار ننشسته و یک سلسله قیام ها را در مقابل امویان و عباسیان ترتیب اثر دادند کهدر تمامی تواریخ اسلام اشاره شده است: «طرفداران زید و فرزندانش، شورش گران خستگیناپذیر علیه ستم گردیدند.» (مصطفی شیبی ، 1387 : 31). اولین نتیجه قیام زید جنبششیعیان خراسان بود که به قول یعقوبی از ستم بنی امیه بر آل رسول سخت به تنگ آمدهبودند. (ولوی ، 1380 : 235). قیام یحیی و جنبش شیعیان خراسان، همزمان با اواخرحکومت هشام و اوایل خلافت ولید بن یزید بن عبدالملک بود. (حکیمیان ، 1368 : 63). «چونزيد را بكشتند، يحيى پسرش بگريخت از كوفه با گروهى از شيعت. (و به مداین رفت) پسيحيى از مداين برفت با گروهى از شيعت و به رى شد و از آنجا به قومش، و از آنجابرفت و به سرخس شد و از آنجا به مرو. و نصر بن سيّار آن روز آنجا بود. و يحيى بهمرو اندر شد». (بلعمی ، ج 4 ، 1373 : 963). ابن اثیر به این نکتهاشاره میکند که چگونه زید قیام را به داخل ایران کشانید: «چون پدرش كشته شد. يكىاز افراد قبيله بنى اسد باو گفت: اهل خراسان شيعه (هواخواه) شما (خاندان پيغمبر)مىباشند عقيده من اين است كه تو بدان سامان بروى». (ابن اثیر ، ج 14 ، 1371 :146). بعد از مرگ هشام بن عبدالملک ولید بنیزید به خلافت رسید. ولید جز یوسف بن عمر ثقفی حاکم عراق، همبستگان و یاران هشامرا با انواع شکنجه ها نابود ساخت یا از کار برکنار کرد. در این هنگام از جانب نصربن سیار که به فرمان هشام یحیی بن زید را دستگیر کرده بود نامه ای به ولید رسید کهدرباره وی چاره جویی کرده بود.(حکیمیان ، 1368 : 63). طبق روایت طبری یحیی بن زید دربلخ گرفتار حاکم آن که از بستگان نصر بن سیار بود، شد: «و امير بلخ آن روز مردىبود نامش عقيل بن معقل الليثى، و او پسر عمّ نصر بن سيّار بودعقيل كس فرستاد ويحيى را بگرفت و بند كرد و دست راستش به غلى از آهن بر گردن بست و به مرو فرستادشپيش نصر. و نصر بفرمود تا او را به زندانكردند. و نامه نوشت به يوسف بن عمر و اورا آگاه كرد. و يوسف نامه نوشت به هشام بن عبد الملك. و هشام به حال مرگ اندربود.چون روزى چند برآمد بمرد. شش روز گذشته از سال 125 ه.ق. بود. و كار از پس اوبه وليد بن عبد الملك رسيد . (بلعمی ، ج4 ، 1373 : 964 و 965). ولید دستور داد تایحیی را آزاد کنند، جمعی بر آنند که یحیی از زندان گریخت و رهسپار بیهق شد و بههمراهی گروهی از هواداران خود به نیشابور بازگشت. (حکیمیان ، 1368 : 63) یحیی پسرزید به خراسان گریخت ولی در آنجا به چنگ امویان افتاد. یحیی پس از آزاد شدن، شورشدیگری در منطقه هرات، بر پا کرد؛ ولی او نیز در نبرد با نیروهای حکومتی در سال 125ه.ق. کشته شد.(هالم ، 1389 : 53). ظهور یحیی بن زید به سال 125 یا 126 ه.ق. درجوزجانان از نواحی خراسان اتفاق افتاد. یحیی نیز با اقتدا از پدر، بر ضد بیدادگریو به حمایت از حقوق مسلمین برخاسته بود بر اثر اصابت تیری به پیشانی به مانند پدرشهید گردید، از جسد بی جان او سرش را جدا کردند و نزد ولید بردند و تنش را به دارآویختند و می گویند جسد یحیی بن زید تا ظهور ابومسلم بر دار بود.(حکیمیان ، 1368 :63). [در زمان خلافت ولید بن یزید بن عبدالملک] یحیی بن زید که پس از کشته شدنپدرش به خراسان رفته بود در این موقع در آنجا خروج کرد، مأمورین نصر بن سیار بهدنبالش افتادند تا در جوزجانان با او روبرو شدند و یحیی کشته شد. در این موقع ولیدبه یوسف بن عمر والی عراق حکم کردتا جنازه زید را در کوفه سوزانید و خاکسترش را درفرات ریخت.(فیاض ، 1372 : 168). مردم خراسان که از بیم بنی امیه امان یافته بودنددر همه جا هفت روز برای یحیی بن زید عزاداری کردند و از بس که مردم از کشته شدن اوغمگین بودند در آن سال هر چه پسر در خراسان زاده شد، یحیی یا زید نامیده شد. (مسعودی، 1370 : 216). قیام سادات حسنی علیه عباسیان قیام زیدیان که با جنبش زید در کوفه شروع شده بود با مرگ وی پایاننیافت و پسر او، یحیی قیام را به ایران، خراسان کشاند بعد از شهادت یحیی به نظر میرسیدکه این جنبش فروکش کرده است ولی غافل از آنکه این بار قیام از مدینه زبانه کشید و رهبریاین قیام به دست سادات حسنی افتاد. قیام زید تنها به دوره امویان و فرزندان زید بنعلی خاتمه نیافت بلکه در اویل عصر عباسیان نوادگان امام حسن (ع) این قیام را ادامهدادند و بدین ترتیب سردمداران این جنبش شیعی جز دز دوره علویان طبرستان به امامتحسن بن علی معروف به ناصر اطروش، به وسیله نوادگان امام حسن (ع) یعنی سادات حسنیادامه یافت. پس از شهادت یحیی [بن زید] و آشکار شدن مقاصد عباسیان یکی از فرزندانامام حسن مجتبی(ع) به نام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی(ع) در زمان منصور؛دومین خلیفه عباسی، با اندیشه زیدی در مدینه قیام کرد(145 ه.ق.) وی دو مفهوم وعقیده اساسی تقیه و مهدویت را به درون اندیشه زیدیه آورد و از سوی معتزله و حتیامام مالک از ائمه به نام مذاهب سنی حمایت شد.(مجد ، 1386 : 55). نخستین قیام علویدر روزگار عباسیان، همزمان با خلافت منصور قیام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بنعلی (ع) بود که شیعیان او را نفس زکیّه و المهدی می نامیدند.(خضری ، 1388 : 37). هندوشاهنخجوانی به جنبش سادات حسنی اشاره کرده و در ذکر نخستین آنها که در زمان منصورعباسی قیام کرد یعنی محمد بن عبدالله معروف به نفس زکّیه چنین آورده است: «او ازبزرگان بنی هاشم بود و به فضل و شرف و دین و علم و فصاحت و شجاعت و کرم و همهابواب سر آمد جهان و نام و نسب او گفته شد و این حدیث که: «لو بقی من الدنیا یوم ولطول الله تعالی ذلک یوم و حتی یظهر فیها قائماً، او قال مهدینا، یملها عدلاً کماملئت جوراً، و به روایت دیگر: اسمه کاسمی و اسم أبیه کاسم أبی» در میان مردم مشهورگشت و چون محمد بن عبدالله از مادر متولد شد مردم گفتند مهدی موعود به اوست و پدرشاین سخن در دلها می انداخت و محمد چندان که بزرگ می شد آثار بزرگی در او می دیدندو او را مهدی می خواندند و اتفاقاً میان هر دو شانه او خالی داشت گفتند این مهرامامت است و مشهور بود که اشراف بنی هاشم همه در بیعت او آمده اند، چون او بشنیدکه پدرش با اقربا و نسبا در حبس است در مدینه خروج کرد و امیر مدینه را براند وعامل و قاضی مرتب گردانید و درهای زندان بشکست و محبوسان را خلاص داد». (نخجوانی ،1357 : 109 و 110). در تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی نیز درباره جنبش نفسزکّیه اشاره شده است: « محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی رضی اللّه عنهم برخلیفه(منصور) خروج کرد. خلقی بسیار بر او جمع شدند و او را مهدی لقب کردند. خلیفهعم زاده خود، عیسی بن موسی را به جنگ او فرستاد. ناگاه تیری برین علوی آمد و شهیدشد و کس ندانست که، که انداخت. بعد از او برادرش ابراهیم بر اهواز و بصره و مصرمستولی شد. عیسی بن موسی به حکم خلیفه با او جنگ کرد. او را نیز تیری رسید و شهیدشد و قاتل را کس ندانست.»(مستوفی ، 1364 : 295 و 296).بعد از شهادت نفس زکّیهبرادرش ابراهیم را او را ادامه داد. ابراهیم به سوی برادرش محمد دعوت می کرد و چونمحمد کشته شد به خویش دعوت می نمود.(یعقوبی ، 1387 : 371) همچنین یعقوبی اشاره میکند که:«همراه ابراهیم چهارصد زیدی بودند.» (یعقوبی ، 1387 : 370). به طوری که ازروایت یعقوبی بر می آید همزمان با جنبش سادات حسنی بسیاری از زیدیان نیز به اینجنبش پیوسته اند و همانطور که خواهد آمد این پیروان و طرفداران زید همواره منتظرظهور یک امام زیدی بوده اند و در اولین فرصت به او می پیوسته اند و در قیام هاآنها را یاری می داده اند. صاحب فخ: قیام سادات حسنیتنها به فرزندان عبدالله بن حسن بن حسن (ع) منتهی نشد بلکه شاخه های دیگر ازفرزندان و نوادگان امام حسن (ع) نیز در فرصت لازم قیام هایی را شکل می دادند ازجمله این قیام کنندگان صاحب فخ بود. «در زمان[خلافت] هادی، حسین بن علی بن حسن ازسادات حسنی در مدینه خروج کرد و به مکه رفت و در آنجا محمد بن سلیمان عباسی بالشکری که از میان حاجی ها جمع کرده بود با او جنگ کرد و حسین با عده ای کشته شد واو معروف به حسین بن صاحب فخ است به نام محلی که در آنجا کشته شد. (169 ذوالحجه)».(فیاض ، 1372 : 190). دینورینیز در وقایع سال 169 ه.ق. به قیام حسین بن علی اشاره میکند: «در اين سال حسين بنعلى بن حسن (معروف به صاحب فخ) در مدينه قيام و خروج كرد و به سوى مكه آمد عيسى بنموسى و عباس بن على با او روياروى شدند و او را كشتند». (ابوحنیفه دینوری ، 1383 :427). یحیی بن عبدالله: یحیی بن عبداللهبن حسن ثانی یکی از فراریان قیام فخ بود که از قتل عام عباسیان جان به در برد و بهایران رفت.«مسأله فخ دامنه دار بود؛ دو تن از رهبران علوی از واقعه نجات یافتند:یکی ادریس بن عبدالله بن حسن که به افریقیه رفت.»(طقوش ، 1385 : 89). بعد از سرکوبی قیام فخ در مدینه ادریس بن عبدالله بهمراکش گریخت و در آنجا دولتی بنیاد کرد که به نام وی (ادریسیان) معروف شد و دو قرنتمام به پا بود. (حِتی ، 1380 : 577 و 578).و دیگری برادرش یحیی که به سوی سرزمین دیلم در شرق روی نهاد.(طقوش ،1385 : 89). با اینکه یحیی بن زید دامنه قیام زیدیه را به ایران کشاند ولی یحیی بنعبدالله را می توان پایه گذار اصلی جنبش زیدیه در ایران، منطقه دیلم دانست. یعقوبینیز که از مورخان قرن سوم هجری قمری می باشد به ورود یحیی بن عبدالله به خراسان ودیلم اشاره می کند: «یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن(ع) به خراسان گریخته و داخلسرزمین دیلم شده بود». (یعقوبی ، 1387 : 412). شاید دلیلی که باعث شد یحیی بنعبدالله به دیلم برود ناکامی قیام یحیی بن زید باشد که در خراسان راه به جایینبرد. و ناگفته نماند پس از شهادت حسین بنعلی بن الحسن بن الحسن(ع) [شهید فخ] دعوت زیدیه تا حدودی شکل سری به خود گرفت وثقل آن از مرکز جهان اسلام (عراق و حجاز) به دو سوی آن (دیلم و مغرب) منتقلشد.(مجد ، 1386 : 56). یحیی در سرزمین دیلم فرّ و شکوهی پیدا کرد و پیروانی گرد اوجمع شدند که موجب نیرومندی وی شد؛ در نتیجه در سال 176 ه.ق./ 792 م. با اعلامقیام، حکومت عباسی را تهدید و هارون را پریشان خاطر کرد. دوری منطقه قیام او ازبغداد و مناعت طبع وی موجب نیرومندی حرکت یحیی شد.(طقوش ، 1385 : 90). [یحیی] درطبرستان به تقویت جستان، پادشاه آنجا از نسل رستم زال، دعوت امامت کرد. به تدبیرفضل بن یحیی برمکی و تزویر قضات بغداد، سجلی نوشتند بر آنکه یحیی بنده هارون است وپیش جستان گواهی دادند، جستان او را به ناچار بسپرد. او را به بغداد آوردند هارونبا او نیکویی کرد و بعد از پنج ماه به زندان کرد و در آن حبس به زهر تباهشد.(مستوفی ، 1364 : 304 و 305). قضيه يحيى از اولادحسن بن على و طرز رفتار هارون با او نشان مىدهد كه اين خليفه با همه سجاياى اخلاقىاز وصمت خدعه و غدرى كه در خاندان او وجود داشت خالى و مبرا نبود. توضيح اينكهيحيى يكى از نواحى طرف غرب رشت را موسوم به ديلم كه حاليه طالش مىنامند به تصرفدرآورده و بر نفوذ خود به تدريج افزوده تا اينكه حكومت مقتدرى تشكيل داد كه محسودخليفه واقع گرديد و لذا فضل برمكى كه امور ايالت ايران واگذار باو بود مأمور شد باسپاه زيادى به يحيى حملهور شود، ليكن موافقت و سازشى حاصل شده و نوشتهاى تنظيم وبامضا رسيد كه بنابرآن يحيى مىبايد به بغداد رفته مورد عنايت شايان قرار گيرد.اگرچه در ورودش بآنجا همه نوع از او احترامات به عمل آمده و خليفه اين علوى رابعطاياى فاخر نوازش نمود، ولى بعد از چندى بهانهاى در عهدنامه بدست آورده عهدش رانقض و بيچاره يحيى را به حبس انداخته زندانى كرد. (سایکس ، 1380 : 2 و 3). می توان مهاجرتیحیی بن عبدالله را نقطه عطفی در انتقال دعوت زیدیه به شرق خلافت عباسی قلمدادکرد. (مجد ، 1386 : 41). با وجود این، دیلم همچنان محلی امن برای علویان بود وگریز آنان به دیلم در سالهای بعد نیز ادامه داشت. در سال 203 ه. بعد از شهادت امامرضا(ع) دیلم مأمن خویشاوندان و پیروان آن حضرت بود که از مقابل سپاه مأمون گریختهو بدان جا پناه می بردند.(ترکمنی آذر ، 1388 : 15).مرعشی ورود عظیم سادات علوی به ایران رامقارن با ورود امام رضا به ایران می داند که به پشتگرمی آن امام شیعی صورت گرفت: « آوازه بيعت مأمون باحضرت رضا عليه السّلام باعث اين شد كه سادات كه هميشه در فشار بودند، روى به طرفرى و عراق نهادند. اين سادات از بنو اعمام و برادران و تمامى حسينى و حسنى بودند.چون اين دسته بيست و يك نفرى به رى رسيدند، از واقعه قتل و شهادت حضرت رضا بهوسيله مأمون كه به مكر و حيله آن حضرت را شهيد كرده مطلّع شدند. لا علاج براى حفظخودشان پناه به كوهستان ديلمستان و طبرستان بردند. بعضىها در آنجا شهيد گشتند ومزار و مرقد ايشان معروف است. و بعضى در همان جا توطّن يافتند و اتباع ايشان باقىاست.چون اصفهبدان مازندراندر اوايل- كه اسلام قبول كردند- شيعه بودند و با اولاد رسول عليهم السّلام حسناعتقاد داشتند، سادات را در اين ملك مقام آسانتر بود. (مرعشی ، 1345 : 127).و چون متوكل خليفه از دنيا رحلت كرد، تفرقه ما بين فرزندان اوبيفتاد، و اين سبب شد كه سادات خروج كردند و از آن جمله سيدى بود در كوفه نامشيحيى بن عمر بن يحيى بن الحسين ابن زيد بن زين العابدين على بن الحسين بن على بنابى طالب عليه و عليهم السلام. سيد مذكور در كوفه خروج كرد. و در مذهب زيديّهدعوى امامت نمود. و در گيلان او را يحيى عليه السّلام مىخواندند و او مرد فاضل وشجاع و بزرگ و عالم و متورّع و سخى بود». (مرعشی ، 1345 : 127).محمدبن قاسم بن علی: و اما در این میانکه قیام سادات حسنی به شدت ادامه داشت سادات حسینی نیز بیکار ننشسته و آنها نیزعلیه عباسیان قیام هایی را به راه انداختند از جمله آنها می توان به قیام محمد بنقاسم اشاره کرد. «محمد بن قاسم بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، مردم اورا صوفی لقب داده بودندی به خاطر آنکه همیشه جامه پشمی سفیدی می پوشید و مردیدانشمند و فقیه و متدین و زاهد بود و از کسانی بود که قائل به عدل و توحید بود وبا طایفه زیدیه جارودیه هم عقیده بود. وی در زمان معتصم در طالقان خروج کرد و پساز جنگهایی که میان او و عبدالله بن طاهر رخ داد دستگیر شده و به نزد معتصمفرستاده شد.(اصفهانی ، بی تا : 536 و 537) و در اینکه محمد از آن پس به چه سرنوشتیدچار شد اختلاف است برخی گفته اند به طالقان بازگشت و در آنجا از دنیا رفت. و برخیگفته اند به واسط رفت و صحیح نیز همان است و احمد بن حارث گفته است در زندان متوکلدرگذشت. برخی گفته اند بدو زهر خورانیدند که در اثر آن از دنیا رفت.(همان : 546 و548).قتیل شاهی: از دیگر ساداتحسینی که از نوادگان زید بن علی بود یحیی بن عمر بود که در زمان متوکل قیامکرد یحیی بن عمر بود که در تجارب السلف دربارهقیام وی چنین آمده است:«[بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی(ع)] از بزرگانطالبیان بود، مردی متدین و نیکو سیرت، در ایام متوکل از خراسان بیامد به غایتتنگدست و وامدار و حال خویش به یکی از بزرگان اصحاب متوکل بگفت. آن کس جواب درشتداد و او را در سامره حبس کرد. یکی از خویشان او را آزاد کرد یحیی به بغدادرفت مدتی در فقر روزگار گذراند حال خود رابه یکی از امراء متوکل گفت و او با یحیی درشتی کرد و گفت امثال تو را چرا چیزیدهند؟ [در زمان خلافت مستعین] یحیی به بغداد آمد و از آنجا به کوفه و از این غصهدعوت مردم آغاز کرد و خلقی عظیم با او بیعت کردند از اعراب و اهل کوفه. بعد از آنکوفه را گرفت بیت المال را برداشت و بین یاران خود تقسیم کرد و زندانیان را خلاصداد و عامل کوفه را براند. امیر بغداد محمد بن عبدالله بن طاهر چون از این حالآگاه شد لشکری را جهت دفع او فرستاد و به دیهی که آن را شاهی خوانند (قریه اینزدیک کوفه) بهم رسیدند لشکر محمد بن عبدالله بن طاهر غالب آمدند، یحیی بن عمرکشته شد سر او را به بغداد پیش عبدالله بن طاهر بردند». (نخجوانی ، 1357 : 183). و به روایت مرعشی: چونمتوكل خليفه از دنيا رحلت كرد، تفرقه ما بين فرزندان او بيفتاد، و اين سبب شد كهسادات خروج كردند و از آن جمله سيدى بود در كوفه نامش يحيى بن عمر بن يحيى بنالحسين ابن زيد بن زين العابدين على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليه و عليهمالسلام. سيد مذكور در كوفه خروج كرد. و در مذهب زيديّه دعوى امامت نمود. و درگيلان او را يحيى عليه السّلام مىخواندند و او مرد فاضل و شجاع و بزرگ و عالم ومتورّع و سخى بود». (مرعشی ، 1345 : 127).طبرستان سرزمین موعود زیدیاندر طبرستان: بعد از قیام هایمتعددی که سادات حسنی و حسینی علیه عباسیان به راه انداختند بسیاری از فراریانی کهاز این قیام ها که همگی آنها به شکست منتهی میشد به داخل ایران و از جمله سرزمیندیلم پناهنده شدند و سر انجام آنها موفق به تشکیل حکومت نیز شدند در واقع می تواناین سلسله قیام ها را که از زمان زید به شدت ادامه داشت را تا زمان تشکیل حکومت درطبرستان پیوستگی خاصی قائل شد. ساداتى كه خلاص يافتند نيز روى به كوهستان عراقنهادند و به كوهستان طبرستان و ديلمان درآمدند. و آنجا به زحمتى تمام به سرمىبردند. چه بنو عبّاس و بنو اميّه مدّت دويست سال بلافصل حاكم بودند، و در قلع وقمع سادات ساعى و مجدّ، و چند نفرى از ايشان- مثل منصور دوانقى و حجاج ثقفى ومتوكل عباسى عليهم اللعنة- عهد كرده بودند كه هرجا سيدى را بيابند بلا محابا بهقتل آرند، تا نسل سادات منقطع گردد. (مرعشی ، 1345 : 128). در واقع می توان چنین برداشت کرد که میان قیام یحیی بن عمر درکوفه(249 ه.ق.) و نقطه شروع نهضت علویان در طبرستان پیوستگی و ارتباط ملموسی وجوددارد، به گونه ای که می توان نهضت علویان در طبرستان را ادامه قیام یحیی بن عمر درکوفه دانست. (ترکمنی آذر و پرگاری ، 1390 : 129). همانطور که استانلی لین پول نیزبه این امر اشاره می کند:«یک شعبه از ائمه علوی یا زیدی که خود را از فرزندان امامحسن(ع) یا امام حسین(ع) می دانستند مدتها در ولایات ساحلی بحر خزر یعنی دیلم وگیلان و طبرستان در ادعای امامت باقی و مدعی خلفای عباسی بغداد بودند و از اینجماعت نام جماعت زیادی که در این ادعا مرده و یا گاهی سر به عصیان برداشته اندباقیست فقط در سال 250 ه.ق/ 864 م. علویان موفق به تصرف طبرستان و تشکیل دولت وضرب سکه شدند و این ولایت را قریب شصت و چهار سال تحت حکومت خود نگاه داشتند تاآنکه سامانیان ایشان را از آنجا بر انداختند». (لین پول ، 1390 : 114). در واقعطبرستان و نواحی اطراف آن را می توان سرزمین موعود زیدیان دانست که بقایای زیدیانتا زمان شاه عباس صفوی در آن می زیستند دانست و این سرزمین به مدت چندین دههاستقلال زیدیان را از خلفای عباسی و حاکمان وابسته آنها یعنی طاهریان و صفاریان وسامانیان تضمین نمود همانطور که مصطفی شیبی به این نکته می پردازد. «و زیدیان ازسال 250 تا 345 ه.ق. که سامانیان بر قلمرو آنها دست یافتند بر طبرستان حکومت میکردند.» (مصطفی شیبی ، 1387 : 41). تبرستان باختری سرزمین رویان، کلار و چالوسنخستین پایگاه زیدیان در ایران گردید.(مادلونگ ، 1377 : 142). تردیدی نیست کهسادات علوی تقریباً از آغاز خلافت عباسی با طبرستان ارتباط داشتند و اهمیت سیاسی وجغرافیایی آن را دریافته بودند.(خضری ، 1388 : 117). با ورود علویان به مناطقشمالی ایران، دین اسلام در میان مردم شمال ایران، از جمله دیلمیان پیروانی یافت.پیدایش اسلام در میان آنان با مذهب تشیع آغاز شد و به همین علت مناطق شمالی ایران،جایگاه مهمی برای تشیع، به خصوص فرقه های زیدی، اسماعیلی و امامیه بود.(ترکمنی آذر، 1388 : 15). اسلام در اوايل قرن دوم هجرى جاىگزين دين مزديسنا و آتشپرستى درطبرستان شد. در اين عصر حكام عرب كه از طرف خليفه در آنجا فرمانروايى مىكردند،همه سنى مذهب بودند. چندى نگذشت كه داعيان علوى بر قسمتى از مازندران تسلط يافتندو به اشاعه مذهب تشيع و به خصوص تبليغ عقايد مذهب زيديه پرداختند. (مرعشی ، 1345: 20). زیدی ها نخستین فرقه شیعه بودند که بهاستقلال سیاسی دست یافتند. حسن بن زید در سال 250 ه.ق. /864 م. در طبرستان، یک سلسله حکومت زیدی تأسیس کرد.حسن بن زید لقب «داعی الی الحق» داشت، ولی نه او و نه برادرش محمد که جانشین اوشد، امامان کامل شناخته نمی شدند. آنها طبرستان را به مدت 64 سال در اختیارداشتند، یعنی تا زمانی که توسط سامانیان بیرون رانده شدند.بعد از سرنگونی محمد بنزید، گروه دومی از زیدیان به رهبری حسن بن علی اطروش،«ناصر الحق» (متوفی 304 ه.ق. /917 م.) موفق شد سلسله ای زیدی در گیلانایجاد کند. اما او هم امام کامل نبود، ولی با داشتن عنوان داعی، از درجه ای ازمشروعیت برخوردار بود. (لمبتون ، 1374 : 78 و 79). نتیجه گیری زیدیه یکی از فرق شیعی میباشد که بعد از قیام زید شکل گرفت در واقعبعد از حادثه کربلا علویان که به شدت زخمی و اسیر و منزوی شده بودند با قیام زیدجانی تازه گرفتند و نگذاشتند که شعله قیام به یک باره خاموش شود. بعد از اینکه زیدو پسرش، یحیی قیام هایی را به اجرا گذاشتند، طرفداران و پیروان آنها بیکار ننشستهو هر از چند گاهی که یک علوی شمشیر به دست قیام میکرد گرد او جمع می شدند باشهادت یحیی بن زید و بعد از آن با انقراض امویان عباسیان که با علویان از یکخاندان بودند، بر اریکه خلافت تکیه زدند. با آنکه انتظار می رفت که این بار خلفایجدید با علویان رفتاری مناسب داشته باشند ولی شدت عمل آنها باعث شد که علویان اینبار هم احساس خطر کنند و قیام ها در زما عباسیان نیز ادامه یابد اما در رهبری قیامتغییراتی به وجود آمد و سادات حسنی نیز بهپا خاستنند و با قیام نفس زکیه و برادرش ابراهیم، زیدیان متوجه کانون قیام شده وبه یاری آنها برخاستند با اینکه جنبش سادات حسنی در زمان منصور؛ دومین خلیفه عباسی نیز را به جایی نبرد ولی علویان بیکارننشسته و صاحب فخ، قتیل شاهی و یحیی بن عمر نیز قیامهایی به راه انداختند وزیدیان را به این باور رساندند که آنها در قیامهایشان مصمم هستند. یک تاکتیک جالبکه در حنبش زیدیه بعد از سرکوب قیام صاحب فخ به اجرا در آمد و البته در زمان یحییبن زید نیز در زمان اندک قیام او زخ داده بود تغییر مکان جنبش و انتقال کانونرهبری و قیام به سرزمین طبرستان در ایرن بود که از هر نظر مستعد قیام بود. عللناکامی یحیی بن زید در خراسان این بود که امویان به شدت مواظب قیام های خراسانبودند و کانون ضد اموی توسط عباسیان نیز که سرانجام امویان را بر انداختند ازخراسان بود و یحیی بن عبدالله که قیام را به طبرستان منتقل کرده بود می دانست کهخراسان بیشتر عباسی است تا علوی و علت ناکامی خیلی از قیام های ضد عباسی نیز همینبود. ولی طبرستان از هر نظر میتوانست آمال علویان زیدی را بر آورده کند. و بعد ازتشکیل حکومت علویان طبرستان این مهم به اثبات رسید که طبرستان کانون زیدی و ضدعباسی بود که مورخان و محققان نیز به این امر معترف بوده اند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)