آفتاب: نامه سرگشاده صادق زیباکلام به آیت الله محسنی اژه ای در مورد بسته شدن روزنامه آسمان
بسمه تعالی
محضر حضرت آیت الله محسنی اژه ای
دادستان ارجمند کل کشور
با سلام و عرض ادب ، غرض از تصدیع اوقات شریف سئوالی پیرامون تصمیم آن دادستانی محترم مبنی بربستن روزنامه آسمان می باشد. جناب محسنی اژه ای، هر کس که کوچکترین آشنایی با تک، تک مسئولین و هیات تحریریه "آسمان" داشته باشد شهادت می دهد که جملگی آنان افرادی متدین بوده و آخرین اندیشه ایی که بر ذهن شان خطور می کرده اسائه ادب به ساحت مقدس دین مبین اسلام می بوده. آنچه اتفاق می افتاد مع الاسف بالمره غیر عمد می بوده. علیرغم مبرهن بودن غیر عمدی بودن بزه، دادستانی بلافاصله و بدون فرصت کوچکترین بررسی امر بر بستن روزنامه می نمایند. حضرت آیت الله محسنی اژه ای ، سنگین ترین مجازات برای یک روزنامه که بمثابه صدور حکم اعدام برایش می باشد بستن آنست.یعنی دادستانی محترم برای ارتکاب یک جرم غیر عمدی سنگین ترین مجازات ممکنه را تعیین می فرمایند. فی الواقع صدور حکم "اعدام" برای "آسمان" بمعنای آنست که از منظر دادستانی محترم ارتکاب جرم محرز بوده. یعنی مسئولین روزنامه تعمدا و از روی قصد و غرض مرتکب آن خلاف می شوند. آیا براستی اینگونه بوده؟ آیا در هیچ محکمه صالحه ایی اتهام "آسمان" مورد رسیدگی قرار می گیرد؟ آیا در هیچ محکمه ایی عمدی بودن عمل "آسمان" محرز می شود؟ علیرغم همه اینها اشد مجازات برای روزنامه در نظر گرفته می شود. حضرت آیت الله اژه ای، هر روزنامه و هر روزنامه نگاری همواره ممکن است دچار خبط و خطا بشود. آیا سزاوار است که برای ارتکاب یک خطای غیر عمد ما سنگین ترین مجازات را به آنها روا داریم؟ آیا ما چنین رویکردی در قبال سایر صنوف هم اعمال می کنیم؟ آیا پزشکی که در تشخیص مرتکب خطا شده، یا قاضی که در تعیین مجازات اشتباه کرده را هم ما به اشد مجازات محکوم می کنیم. حرفه روزنامه نگاری مستقل حتی در شرایط عادی هم در ایران همواره با نگرانی و ترس و لرز همراه است. نوع رفتار قضایی که با "آسمان" صورت گرفت فضای رسانه ایی برای مطبوعات مستقل را از آنچه که هست هم ناامن تر، سنگین تر و دلهره آور تر می نماید. ترس از اینکه این لغت را بکار ببرم یا نبرم، آن اسم را بیاورم یا نیاورم، آن جمله را بنویسم یا ننویسم، یکوقت از آن جمله یا مطلب سوء برداشت نشود، نوشتن آن مطلب یکوقت باعث تکدر خاطرفلان مقام حکومتی نشود،کابوس پایان ناپذیر روزنامه نگاران مستقل در ایران است. سرمقاله ایی که در خصوص بستن " آسمان" برای شرق نوشتم حکایت غم انگیز زندگانی حرفه ایی ماست. آنقدرآن یادداشت توسط خودم وهیات تحریریه سانسورشد،و سانسورشد، وبازهم سانسورشد تا مبادا تکدرخاطر فراهم آورد، که وقتی نهایتا روزشنبه چاپ شد خودم هم نمی فهمیدم چه نوشته بودم.ازاین همه تحقیرخجالت کشیدم وازخودم بدم آمد.اما این نیزبگذرد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)