دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 32 , از مجموع 32

موضوع: اگر نامردی ببینی

  1. #31
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    معماري
    نوشته ها
    2,535
    ارسال تشکر
    10,246
    دریافت تشکر: 10,466
    قدرت امتیاز دهی
    32326
    Array
    معمار حانیه's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : اگر نامردی ببینی

    دوستم گفت این بگذارم... اخه وصف حال اون داره


    بهمن پسر 26 ساله ای بود که با دختری به نام آرمیتا دوست بود.

    از دوستی این دو 10 ماهی می گذشت و بهمن روز به روز به

    دوست دخترش بیشتر عادت می کرد. تمام این 10 ماه آنان

    تمام فرصت بیکاری شان را با هم می گذراندند.

    هر دو دانشجو بودند و اصلا دوستی شان در دانشگاه رقم خورده بود.

    آنها جوری به هم عشق می ورزیدند که به غیر از

    بچه ها خیلی از استادها هم از رابطه اونا باخبر بودند.
    اما داستان از جایی شروع شد که روز ولنتاین نزدیک

    بود و هر دو به خصوص بهمن به فکر کادویی زیبا برای آرمیتا بود.

    بهمن به یک مغازه رفت تا برای دوست دخترش هدیه

    بگیره وقتی داخل مغازه شد گفت خانم ببخشید این چنده :

    دختر رویش را برگردون تا قیمت بگه

    وقتی قیمتو گفت چهره اش نمایان شد

    و موجی بهمن رو گرفت.اره انگاری بهمن در یک نگاه از

    دخترک خوشش آمده بود و عاشقش شده بود در سکوت بود که

    دختره پرسید : می خوای هدیه ولنتاین برای دوست دخترت بگیری ؟

    بهمن در فکر بود یهو سراسیمه جواب داد:

    نه بابا من دوست دختر ندارم شما دعا کن خدا یکی نصیب کنه.

    چه چیزی حسه عشقو در بهمن بوجود اورده بود

    شایدم اصلا عشق نبود و هوس بود اما هر چیزی

    که بود تمام یاد آرمیتا رو از یاد بهمن برده بود.

    بهمن دید کسی در مغازه نیست به دخترک گفت :

    شما منو به یاد عشق گمشده ام می اندازید می تونیم با هم باشیم.

    بهمن انگار یادش رفته بود اصلا باسه چی تو اون مغازس .

    دخترک خوشحال شد و با کمی اکراه گفت اره می تونیم.

    و این گونه بود آغاز دوستی بهمن و سارا.

    سارا در اون مغازه کار می کرد و اندام و ظاهر جذابی

    داشت که احتمالا همین باعث شد تا بهمن با او دوست شود.

    بهمن از اون روز بیشتر وقتش با سارا بود و کمتر با آرمیتا می گشت.

    بهمن حتی روز ولنتاین با قراری که با ارمیتا گذاشته بود

    عمل نکرد و ارمیتا بیچاره با هدیه ای که برای بهمن

    خریده بود 2 ساعت در کافی شاپ منتظر بود اما خبری از بهمن نبود

    بهمن با سارا بود و هدیه گرانبهایی برای او خریده بود؛

    ارمیتا ناراحت بود و دیگه خودش شک کرده بود ؛

    دیگر رابطش با بهمن قطع شده بود ؛ تا روزی که

    بهمن با تعدادی کارت عروسی وارد کلاس شد ؛ و کارتها رو پخش کرد

    خیلی از بچه فکر می کردند عروس ارمیتاس و به او تبریک می گفتند

    اما آرمیتا همه رو انکار می کرد؛ وقتی کارتها رو باز کردند

    دیدند نوشته بهمن و سارا که تو اون زمان استاد پرسید

    بهمن مگه ارمیتا عشق تو نبود؟

    تو همین لحظه آرمیتا گفت : خواهش می کنم استاد بس کنید .

    بهمن گفت : آرمیتا خانوم پلی بود برای من برای رسیدن به عشقم.

    در این لحظه آرمیتا با چشمهای گریون کلاسو ترک کرد.


    بهمن یادش رفته بودکه زمانی روزی 100 بار به آرمیتا می گفت :
    تویی تنها عشقم.
    من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح میدهم،

    زیراترسیم کردنسریعتر است و مجال کمتری برای دروغ گفتن باقی میگذارد.

    (لوکوربوزیه)

  2. #32
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    معماري
    نوشته ها
    2,535
    ارسال تشکر
    10,246
    دریافت تشکر: 10,466
    قدرت امتیاز دهی
    32326
    Array
    معمار حانیه's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : اگر نامردی ببینی

    × چـــقــدر ســخـــتـــهـ

    بـــــه رغـیـبــتـــــ بــــگــی
    مـــراقـــبـــ عــشــقــم بــاشـــ
    هـــی غــریـــبــه ، خــــیـره نــگــاهــش نــــکـــن
    مـــــن هـــمـ ـو نــم کــــهـ
    بــهـ چـــشــمـــاش
    تــعــصـــّـبــــــ داشـــتـــــ !!!
    من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح میدهم،

    زیراترسیم کردنسریعتر است و مجال کمتری برای دروغ گفتن باقی میگذارد.

    (لوکوربوزیه)

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •