آرامگاه کاوه آهنگر

پیرامون روستای مشهد کاوه در حاشیه زاینده‌رود، روستایی به نام اسکندری که همه اهالی منطقه از پیر و جوان، زن و مرد كاوه آهنگر را به خوبی می‌شناسند. در این روستا یک آرامگاه موجود است که درون ساختمان چهار مزار وجود دارد. یک ضریح چوبی با سه سنگ. سنگ مزار میانی که بزرگ‌تر هم هست مربوط به قباد پسر کاوه است که در شاهنامه از او به عنوان «کارن کاوگان» یاد شده، سنگ سمت راست که کوچک‌تر است مربوط به دختر کاوه آهنگر است. مزار کاوه آهنگر نیز در خارج این ضریح قرار دارد.


جعفر سپهری، مدرس دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه جامع علمی کاربردی ـ «مخفی نماند که کاوه از ناحیه‌ای است که الحال به فریدن اشتهار دارد و معلوم نیست که این خروج و شورش در همان قریه واقع شده یا او به جهت کسب به شهر آمده و به شغل آهنگری مشغول بود ... عاقد و مبدع آن (درفش کاویانی) در قدیم مردی بود از ده کودلیه و یا به قولی کوالیه نام او کابی که بر بیوراسب پادشاه (ضحاک) خروج کرد و پیش از او کسی نام رایت و علم نمی‌دانست ... و آن دیه (کودلیه، کوالیه) در این وقت به مشهد آهنگران معروف است و قبر کاوه و قارن در آن جا است و هر که آن جا رفته دیده و می داند و معلوم می شود که بعد از وفات نعش آنها را بدان جا که مولد آنها بوده است برده و دفن نموده اند ... کاوه آهنگر رئیس جبه خانه و اسلحه سازی قشون از اهل فریدن بوده است و مقبره او در مشهد فریدن است، ... و در چهلم بهار آنجا روند».
فریدون کودکی شیرخواره بود كه پدرش آبتین به دست ضحاک كشته شد. فرانك مادر فریدون، او را در مرغزاری پنهان شد. ضحاك كه از منجمان شنیده بود به دست فریدون تباه خواهد شد، همواره در جستجو بود تا او را نابود نماید. روزی ضحاك از بزرگان كشور خواست بنویسند او تا به حال به جز كار نیك نكرده است و از پیر و جوان بر این امر گواهی بگیرند.

كاوه آهنگر كه او نیز همچون بسیاری از مردمان داغ‌دار پسرانش بود كه به دست ضحاك به قتل رسیده و مغزشان خوراك ماران دوش ضحاك شده بودند، از بیداد و ستم او به تنگ آمده بود، چرم‌پاره پیش‌دامنش را بر سر چوبی كرد و خروش برآورد. مردم كه از جور ضحاك به ستوه آمده بودند، به كاوه گرویدند و در كارزاری، ضحاك را شکست داده در دماوند به بند کشیدند و فریدون را به جای او بر تخت پادشاهی ایران نشاندند. فریدون كاوه آهنگر را سپه‌سالار لشگر خود كرد و حكومت اسپادنا (سپاهان - اصفهان) را به او سپرد و درفش كاویانی را به نشانه آزادیخواهی برافراشت. فریدون پس از مرگ كاوه او را در كودلیه (کوالیه) در كنار فرزندش قارون به خاك سپرد. آرامگاه كاوه به عنوان تجلی عشق به ایران‌زمین، اكنون به نام «مشهد كاوه» شناخته می‌شود.

ابن خلکان اربیلی، تاریخنگار ایرانی و از نوادگان برمکیان در کتاب خود به نام «وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان مما ثبت بالنقل او السماء او اثبته العیان» که توسط ظهیرالدین اردبیلی به فارسی ترجمه شده، شرح حال 846 نفر از امیران و وزیران و دانشمندان و عارفان ایرانی را نوشته است. ابن خلكان در این کتاب، آرامگاه کاوه آهنگر و فرزندانش را در روستای کوالیه و تاریخ درگذشت او را در چهلم نوروز ثبت كرده است.

رزم آرا نیز در كتاب جغرافیای نظامی ایران اشاره می‌كند: «گروهی از مردمان منطقه‌ی فریدن كه در روستاهای مشهد كاوه، جمالو، اورگان و بردشاه زندگی می‌كنند، خود را فرزندان كاوه آهنگر می‌دانند. آرامگاهی هم در روستای مشهد كاوه در جنوب داران (فریدن) برپاست كه مردم محل آن را آرامگاه كاوه آهنگر می‌دانند».

چندی پیش باستان‌شناسان در تپه آشنا که در میان دریاچه زاینده‌رود قرار دارد، آثاری از عصر آهن، بیش از سه هزار سال پیش، از جمله انواع سفال و جسد تدفین شده دو نوزاد درون سبدهایی از تنه درخت را یافتند. این آثار نشان می‌دهد که تمدن زاینده رود با تمدن سیلک و همچنین تمدن مرودشت پیوند داشته است. باستان‌شناسان بر این باورند که تمدن‌های حاشیه زاینده‌رود، از کهن‌ترین تمدن‌های به وجود آمده در سرزمین ایران است. تا پیش از ساخته شدن سد و به دنبال آن دریاچه زاینده‌رود، تپه آشنا در حد میانی دلتای رود «آراگون» از سرشاخه‌های زاینده‌رود و رودخانه کوچک «آشنا» قرار داشته است. اینک این تپه جزیره‌ای در میان دریاچه زاینده‌رود است. طول دریاچه در گاه پرآبی تا 48 کیلومتر هم می‌رسد. پیرامون این روستا دو برج بزرگ که یکی سالم‌تر مانده نشان از اهمیت این منطقه در دوران‌های پیش می‌دهد. بازمانده ساختار یک دژ، در نزدیکی آبادی جمالو به نام «مزدکیان» وجود دارد، که مردم، این محل را زادگاه مزدک، بنیان‌گذار آیین مزدکی می‌دانند. در پیرامون روستای مشهد کاوه روستایی به نام اسکندری وجود دارد که به گفته مردم اسکندر ذوالقرنین آن را ساخته است. بازمانده چارتاقی‌های معروف به آتشکده در سمندگان و آبخفته، که به گفته مردم آتشکده آهنگران بوده، و همچنین دژی به نام قلعه نادر در چادگان و چند خانه تاریخی اهمیت منطقه را به خوبی بازگو می‌کند.

منطقه فریدن در دوران هخامنشیان پرتیکان نام داشته است. پرتیکان برگرفته از نام فریدون پادشاه پیشدادی است.

فریدون فرخ فرشته نبود ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی تو داد و دهش کن فریدون تویی

آداب و رسوم مردم منطقه بسیار نزدیک به آداب و رسوم ایل بختیاری است. طبیعت بکر این روستا و پیرامون آن در بهاران غوغا می‌کند. آوای خوش پرندگان جنجالی برمی‌انگیزد که شوق و ذوق را در انسان برپا می‌کند. بسیاری از ایران‌گردان و حتی جهان‌گردان بهار این منطقه را از دست نمی‌دهند.

همه اهالی منطقه از پیر و جوان، زن و مرد كاوه آهنگر را به خوبی می‌شناسند و داستان‌های مربوط به او را با جزییات شنیدنی می‌دانند و به درستی بازگو می‌كنند. هنوز هم پس از گذر هزاره‌ها می‌توان جلوه‌هایی از روحیه دلاوری، سلحشوری، جنگجویی و سپاهی‌گری نیاكان مردم منطقه فریدن را در شیوه زندگی مردم وبه ویژه در بازی‌های محلی كودكان و نوجوانان و جوانان آن، مشاهده كرد.

در درون ساختمان آرامگاه که حدود بیست سال پیش بر روی ساختاری کهن بازسازی شده است چهار مزار وجود دارد. یک ضریح چوبی با سه سنگ. سنگ مزار میانی که بزرگ‌تر هم هست مربوط به قباد پسر کاوه است که در شاهنامه از او به عنوان «کارن کاوگان» یاد شده، سنگ سمت راست که کوچک‌تر است مربوط به دختر کاوه آهنگر است. مزار کاوه آهنگر در خارج این ضریح قرار دارد. در هنگام بازدید ما سنگ مزار کاوه را در تاقچه پهلویی گذاشته بودند و روی مزار را موزاییک کرده بودند! و البته نشانه‌ای هم بر روی آن گذاشته بودند! در روی سنگ عباراتی با خط فارسی نوشته شده است که انتساب مزار به کاوه آهنگر را تایید می‌کند.

صنایع‌دستی این روستا و پیرامون آن نخ‌ریسی، پارچه دستباف، نجاری، شال‌بافی، گیوه‌دوزی، نمدمالی، قالی‌بافی، جاجیم بافی، چوقابافی، کیسه‌بافی، گلیم‌بافی و قلم‌زنی، منبت‌کاری، معرق، حکاکی، تهذیب و خطاطی و ملیله‌دوزی و رودوزی سنتی و هویه‌کاری، سبدبافی، گل‌دوزی و گل‌سازی هستند. همچنین آهنگری در منطقه جایگاه ویژه‌ای دارد.

در دوران ساسانی آهنگران هنرمند منطقه سپاهان وظیفه ساخت زره برای سواره نظام سنگین اسلحه ایران به نام «سواره نظام آهنین» را برعهده داشتند. سواره نظامی که سردار و مورخ رومی امین مارسل در توصیف آنها می‌نویسد: «با نخستین پرتو آفتاب، ایرانیان در روبروی ما نمایان شدند. سوارنظام آهنین که نام او را شنیده بودیم، اینک از دور با خودهای درخشان و غرق در پولاد، به سرعت پیش می‌آمد ... سپاهی که در زیر فرمان اسپهبد مهران، فرمانده کل سواره‌نظام ایران به سوی ما می‌آمد، یکپارچه از آهن و فولاد بود. تکه‌های آهن که سراپای سربازان را می‌پوشاند به شکلی به هم جفت شده بود که آنان می‌توانستند به راحتی دست و پای خود را حرکت دهند. کلاهخود آنان تمام سروصورت و حتی پشت گردن را حفظ می‌کرد. تنها در برابر چشم‌ها و دهان شکاف کوچکی داشت که برای دیدن و نفس کشیدن بود. به جز این شکاف‌ها از جای دیگری سلاح دشمن به این رویین‌تنان کارگر نبود».

نام مشهد کاوه در متون کهن به دو صورت کوادیه و کوالیه آورده شده است. کوادیه (کوا + دیه) به معنی سرزمین کاوه است. از سوی دیگر شباهت فراوان بین واژه‌های «کوالیه» در زبان فارسی و شوالیه در زبان فرانسه و cavalery در زبان انگلیسی جای تفکر فراوان دارد.

در اردیبهشت زیبا و دل‌انگیز که باد بهشتی وزیدن می‌گیرد و سراسر این منطقه را با گل‌های رنگارنگ فرش می‌کند، آنگاه که شمیم شکوفه‌های بهاری، در کناره سرچشمه‌های خنک و پرآب زاینده‌رود موج می‌زند، به یاد آورید این آهنگر دوران کهن را با چرم و سندانش که پوستین ضحاک را درید، از پس هزاران سال ایستاده به ما می‌نگرد. او که در هر آبشاری ضرباهنگ پتکش به گوش می‌رسد