میترا یا روشنایی همیشگی، در فرهنگ و ادبیات حضور چشمگیری داشت، به مرور زمان با: خورشید و ایزد مهر، مهربانی و دوستی، پیوند عمیق یافت. ستاره قطبی خاستگاه باور های مربوط به میترا بود، بی تردید برای پیشینیان شیفته کیهان، وجود ستاره ای دائمی، که هیچگاه طلوع یا غروب نمی کرد، خیلی مهم بود. سرچشمه باور به میترا و گردونه میترا در میان ملت های آریایی، عبارت بود از ستاره قطبی و دو صورت فلکی پیرا قطبی به نام های خرس بزرگ و خرس کوچک، یا دب اکبر و دب اصغرمی ستاییم مهر دارنده دشت های پهناور را، آن بلندای برومندی که در فراز آسمان ایستاده، و نیرومند و بخواب نرونده است، میترا همه مردمان را با چشمانی که هیچگاه بسته نمی شوند می نگرد.می دانیم که قطب آسمانی در هر 25800 سال یکبار دور قطب دایره بروج می گردد، حدود 5000 سال پیش قطب آسمانی در کنار ستاره سرخ رنگ ذیخ از صورت فلکی اژدها ثعبان بوده است. این ستاره در میان دو صورت فلکی خرس بزرگ و کوچک واقع شده است، و این دو صورت فلکی در هر شبانه روز یکبار بدور آن می گردیده اند. این گردش نگاره باستانی چلیپ یا همان صلیب شکسته را در آسمان رسم می کرده، که بعنوان گردونه میترا دانسته می شده است.عکس از آثار تاریخی موزه ها و سنگ نگاره ها، بسیاری از سنگ نگاره های اشکانی و ساسانی تصویر گر صحنه هایی هستند، که در آن پادشاه و ایزد در کنار یکدیگر قرار دارند. اعتقاد عمومی بر آن است، که این صحنه ها مجلس تاج گذاری و یا دیهیم ستانی پادشاه را نشان می دهند. علت اصلی این تفسیر حضور حلقه ای است که معمولا به عنوان نماد قدرت پادشاهی و فره ایزدی و کیانی تفسیر می شود. از میان حدود ۲۸ سنگ نگاره شناخته شده و مهم دوران ساسانی، ده تای آنها در برگیرنده صحنه هایی هستند، که به عنوان مجلس گرفتن حلقه قدرت و تاج گذاری تفسیر شده اند. در این سنگ نگارهها همواره ایزد به صورت ایستاده یا سوار بر اسب حضور دارد، که حلقه ای را به پادشاه که او نیز ایستاده و یا سوار بر اسب است میدهد. بقدری عکس و سند تاریخی در این موارد زیاد است، که نمی دانستم کدام را در وب بگذارم، برای همین فعلاً هر 8 عکس را در یک قالب قرار دادم، عکس های شماره 2953 و 2954 جمع 16 عکس.در برخی نگاره های کهن نقش صورت فلکی خرس بزرگ را، آشکارا بمانند گردونه چهار اسبه که نماد میترا بوده است رسم کرده اند. همچنین نگاره میترا را بگونه مردی که پرتو های نورانی بر گرد سرش دیده می شده نشان می دادند. اما از 5000 سال پیش و هنگامی که این ستاره از قطب آسمانی فاصله می گیرد، این فاصله منجر به گردش این ستاره بدور نقطه قطب آسمانی، و ترسیم دایره یا حلقه کوچکی می شود، که سرچشمه پیدایش باوری بنام حلقه مهر یا حلقه پیمانه می گردد. در مهر گشت اوستا عبارات هایی چون در فراز نای آسمان ایستاده و یا بخواب نرونده، اشاره آشکار به ستاره قطبی است. نام مهر در ادبیات فارسی برای قبه ای گفته می شده، که بر فراز خیمه و خرگاه، علم و چتر، نصب می کرده اند، شباهت ستاره قطبی با این قبه ها نیز توجه برانگیز است.بدلیل اینکه میترا نقطه ثقل آسمان و ستارگان بوده است، و از دید ناظر زمینی همه ستارگان و صورت های فلکی بر گرد او می چرخیدند، میترا را سامان دهنده هستی، و برقرار کننده و پاسبان قانون، و هنجار کیهانی و نظام حاکم بر جهان، و بعدها او را ایزد روشنایی و راستی و پیمان و حتی محبت می دانستند.عکس صلیب و صلیب شکسته با نقوش زیبا، در تمام آثار تاریخی ایرانی دیده می شود، عکس شماره 2958.بعدها از باور های منسوب به ستاره میترا، دینی موسوم به میترا پرستی یا مهر پرستی بوجود آمد، و در غرب میترائیسم گفته شد. در سده یکم ق.م، در حکومت اشکانیان به غرب آناتولی و روم راه یافت. و توسط رومیها که در واقع ایرانی بودند، در سرتاسر سرزمین های غربی و اروپا منتشر شد، و بعدها آیینها و مراسم و به ویژه تقویم آن، در دین تازه مسیحیت نفوذ کرد. واژه میلادی برای تقویمی به همین نام است، افزودن میلاد مسیح به آن تقویم درست نیست، زیرا منسوب کردن میلاد به میلاد مسیح، در اواخر سده چهارم میلادی، از سوی دستگاه روحانیت مسیحی روم روی داد. در آثار ایرانی مانند آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، میلاد را میلاد خورشید دانسته است، و این نام را با شب چله و جشن زایش خورشید در پیوند دانسته. همچنین نام نخستین ماه سال در تقویم کهن سیستانی، که از ابتدای زمستان آغاز میشده، کریست بوده است، که گمان میرود واژه کریسمس نیز از آن گرفته شده باشد.عکس های آثار تاریخی بجای مانده، که همه مربوط به بیش از 2 تا 5 هزار سال پیش هستند، نشان دهنده این است که ایرانیان آغاز کننده علوم نجوم و ریاضی، انسانی و دینی بوده اند، نه یونانیان و غیره، در هیچ کجای جهان چنین آثار باستانی و کهن یافت نمی شود. علائم صلیب و صلیب شکسته، و آغاز دیگر علوم، در تمام موزه های ایران بفراوانی یافت می شود، عکس های شماره 2955 و 2956، جمعاً 16 عکس.معابد مهر و میتراورازمهر منجمبسیاری در این فکر هستند که چگونه و چه وقت نام های غربی ایران به شرق آن منتقل شد، گاهی اشتباه کرده و می کنند، و شهرهای غرب و شرق را درهم و برهم می کنند. ولی با اندکی تحقیق در تاریخ به این موضوع متوجه می شویم، در زمان شاهنشاهی ساسانیان گروهی از پیروان آئین میترا بدلیل سخت گیری های موبدان ساسانی، از سیستان غربی به سرزمین های پیرامون رود سند در کشور پاکستان امروزی مهاجرت می کنند، و نام سرزمین و شهرها و نقاط جغرافیای خود را در مکان جدید می گذارند. قبل از این تاریخ در مناطقی که امروزه سیستان ایران و افغانستان نامیده می شود، هیچ مدرک و سندی وجود ندارد که سیستان بوده است.در بین این گروه ستاره شناسی بنام ورازمهر بود، که امروز در کشور هندوستان بنام وراه مهر شناخته می شود، کتاب نجوم سیدهانتا هندی در اصل نوشته وراز مهر سیستانی است. وی در این کتاب شواهدی ارائه می دهد، که زمین متحرک و آسمان ثابت است. سرزمین نیمروز یا سیستان یا زرنگ یا زابل استان یا زابلستان، که وراز مهر از آن برخواسته بود، با نجوم و بویژه گاهشمار ایرانی پیوند عمیق و دیرینه دارد. واژه زاول یا زابل (زا = زاویه + بل = فراوان) با رسیدن خورشید بسمت الرأس، و اندازه گیری آن با مبدأ شبانه روز در پیوند بود، بعد ها واژه مزوله به معنای شاخص خورشیدی از همان ریشه گرفته شده است. نام واژه زرنگ که در خط میخی هخامنشی زرگه نوشته شده، با درنگ و زمان مرتبط است، و از همه مهمتر نام واژه نیمروز بدلیل خط مبدأ یا همان خط نیمروزان یا نصف النهار بوده، که از آن عبور می کرده است.منابع کهن که نیمروز را میانگاه گیتی گفته اند متعدد هستند، در کتاب سیستان از سده پنجم هجری از مولف ناشناس آمده است: اما حکمای عالم جهان را بخش کرده اند، برآمدن و فرو شدن خورشید به نیمروز، و حد آن چنان باشد از سوی مشرق، از آنجا که خورشید به کوتاه ترین برآید، و از سوی مغرب از آنجا که بلندترین روز فرو شود، و این علم بحساب معلوم گردد. منبع بعدی که در واقع کهن ترین منبع درباره مأخذ میانگاه است، مهر گشت اوستا است، که در آن چنین سروده شده: او که دستان بلندش پیمان شکن را گرفتار می سازد، و او را بر می افکند، اگر چه در خاور هند باشد، اگر چه در باختر باشد، اگر چه در میانه زمین در ریزشگاه رود ارنگ باشد.آگاهی های جغرافیایی امروز به ما ثابت می کند، که نیمروز حقیقتاً در مرکز زمین مسکون و شناخته شده آنزمان بوده است، با نگاهی به نقشه جغرافیای براحتی متوجه می شوید. تمام وسایل اندازه گیری در زمان سلسله هخامنشیان تا ابتدای اسلامی، با نیمروز غربی که گویا خط مبدآ آن هند یا خوزستان بوده، و در منبع اوستایی نوشته شده برابر است، و سپس در دوران اسلامی به نیمروز و زابل کنونی منتقل شد، که در منبع تاریخ سیستان گفته شده است. چه بسیار امکان دارد، که نیمروز و رصد خانه اش کعبه زرتشت امروزی بوده، در واقع هیچ سند و مدرکی در دست نیست، که سکستان یا زرنگ بوده باشد، در این باره با تحقیقات جدید بزودی خواهم نوشت. در دو سده گذشته ابتدا میانگاه یا نیمروز به پاریس، و آخر به گرینویج سپرده شده است.عکس های کتاب های تاریخی نام برده شده در مقاله، و رصد خانه نیمروز، عکس های شماره 2951 و 2952، جمعاً 8 عکس. و عکس دو صفحه کتاب الاعلاق النفسیه ابن رسته، او 700 سال قبل از اروپائیان ثابت کرد زمین کروی است، و کلی موضوعات نجوم را که برابر با علم امروزی است کشف و بیان نمود. کتاب های دانشمندان ایرانی در تمام زمینه ها راهگشای علوم در جهان بودند، عکس شماره 2500.حمد ابن رُستهابن رسته زاده منطقه رُسته اصفهان ایران، یکی از مکتشفان و گیتا شناسان بزرگ جهان، در سده ده میلادی بود. او به همراه روسها به نووگورود در شمال غربی روسیه سفر کرد، و نکات مهم درباره آن مناطق در دانش نامه جغرافیایی خود بازگو کرده است. وی همچنین درباره مجارها، اسلاوها و خزرها آگاهیهای سودمندی ارائه میدهد. ابن رسته همچنین سفر هایی به صنعاء در یمن و همچنین قفقاز داشت.ابن رسته در سال 310 هجری نگارش کتابی به نام «الاعلاق النفسیه» را که در نوع خود دائره المعارفی بزرگ به شمار میرفت، آغاز نمود. این کتاب مشتمل بر هفت مجلد بوده است، که اینک مجلد هفتم آن بر جای مانده است. این مجلد درباره جغرافیای ایران، عربستان، یمن، آفریقای شمالی، اسپانیا، آسیای صغیر، روسیه، ترکستان و هند است، و غالبا اطلاعاتی درباره حدود شهرها و خصوصیات مردم هر ناحیه و احیاناً سابقه تاریخی آن به دست می دهد.قدیمی ترین رصد خانه ایراندر سه سوی زیگورات چغازنبیل سه بنای کوچک آجری دایرهای شکل ساخته شده بود، یکی از آنها که در شمال غربی قرار دارد، تا حدودی سالم باقی مانده، و دیگری که در جنوب غربی است، به دست مرمت گران خارجی شبیه به نمونه سالمِ شمال غربی، بازسازی نیمه تمام شده است. بنای شمال شرقی هم کاملاً از بین رفته و تنها شالوده آن باقی مانده. در چهار سوی این سه بنا، چهار آفتاب سنج آجری به شکل تاق نما یا پنجره نما ساخته شده است، که با آفتاب سنج های رصد خانه نقش رستم شباهت ظاهری دارند. این سه بنا با هم مجموعه یک رصد خانه یا تقویم آفتابی بودند، که برای سنجش گردش خورشید و سال شماری و تقویم و تشخیص روزها، در بیش از 3000 سال پیش بوده است. مشروح و عکس های تپه چغامیش در محوطه های باستانی ایران.
علاقه مندی ها (Bookmarks)