رنديم و دگر مستيم تا باد چنين بادا
رنديم و دگر مستيم تا باد چنين بادا / توبه همه بشکستيم تا باد چنين بادا
چون قطره از اين دريا ديروز جدا بوديم / امروز به پيوستيم تا باد چنين بادا
عقل از سر ناداني درد سر ما مي داد / عشق آمد و وارستيم تا باد چنين بادا
ما دست برآورديم در پاش سر افکنديم / مستانه از آن دستيم تا باد چنين بادا
زنار سر زلفش افتاد به دست ما / زنار چنان بستيم تا باد چنين بادا
آن رند خراباتي رندانه حريف ماست / او سرخوش و ما مستيم تا باد چنين بادا
ما سيد رندانيم با ساقي سرمستان / در ميکده بنشستيم تا باد چنين بادا
علاقه مندی ها (Bookmarks)