تمام مذاهب میگویند، او خواهد آمد، حتی اگر یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، او دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد و حضرت عیسی نازل خواهد شد و به او اقتدا خواهد کرد.
نهم ربیع آغاز امامت مهدی موعود موجود عجل الله تعالی فرجه الشریف است،حجت الاسلام رحیم لطفی، عضو هیأت علمی جامعة المصطفی نگاه اسلام و سایر ادیان به منجی و ادله عقلی و نقلی بر ضرورت وجود امام زمان(عج) را بررسی کرده است .
به عنوان نخستین سوال بفرمایید نگاه دیگر ادیان به مسئله منجی و منجی گرایی چگونه است ؟
در آستانه نهم ربیع الاول که سالروز به امامت و ولایت رسیدن امام دوازدهم است انسان یاد ظهور میافتد، تمام مکاتب و ادیان و مذاهب بر اساس آثار و منابعی که از آنها موجود است، منتظر یک شخصیت الهی و یک ابر انسان کامل هستند که با قدرت و نیروی غیبی به اصلاح و اعتلای انسانیت میپردازد.
هندوها منتظر «کلکی» و بوداییها منتظر آخرین بودا که از آن به «میتریه یا میترا» تعبیر میکنند و زردشتیها منتظر «سوشیانت» و یهودیها منتظر «ماشِيَح» و مسیحیها منتظر «عیسی مسیح» می باشند. کمتر آیینی جز مکاتب ماتریالیستی و مکاتب نهلیستی و پوچ گرا را سراغ داریم که آینده جهان را تاریک و تباه شده بدانند و تمامی ادیان به گونه ای منتظر ظهور منجی هستند.
اعتقاد به منجی در اسلام چه جایگاهی دارد؟
اسلام نیز اعتقاد به منجی را مطرح کرده و تفاوت آن با دیگر ادیان در این است که ماموریتهای منجی تشریح شده و برنامه های او و اهدافش به تفصیل بیان شده است ، حسب و نسب او معرفی شده و احادیث خلفا دوازده گانه که تمام مذاهب اسلامی نقل میکنند، پیامبر اکرم به طرق مختلف فرمودند:« الأئمة بعدي اثنا عشر كلّهم من قريش، تسعة من صلب الحسين و المهديّ منهم» یا در روایت دیگری از پیامبر اینگونه نقل شده است:« ِ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ كُلُّهُمْ أُمَنَاءُ أَتْقِيَاءُ مَعْصُومُونَ» جانشینان من به تعداد نقبا و جانشینان بنی اسرائیل است که در قرآن دوازده نفر ذکر شده است، در اسلام این شخصیت جزئی تر شده و تمام مذاهب اسلامی در این موارد مشترک هستند:
ا- اصل اینکه مهدی میآید2-آن مهدی از فرزندان فاطمه زهراست؛اما برخی گروهها و مذاهب او را حسنی می دانند، یعنی از فرزندان امام حسن مجتبی است، اما شیعه اعتقاد دارد او از فرزندان حسین بن علی است البته این مسئله مهمی نیست چرا که از امام باقر به بعد، امامان ما هم حسنی و هم حسینی هستند و اگر حسنی هم بگوییم مشکلی به وجود نمی آورد.
تمام مذاهب میگویند، او خواهد آمد، حتی اگر یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، او دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد و حضرت عیسی نازل خواهد شد و به او اقتدا خواهد کرد اینها همه جزو مسلمات مورد اتفاق مذاهب و مکاتب اسلامی است و جز عده ای انگشت شمار از عالم نماها که با این مسأله مخالفت کرده یا شک و تردید ایجاد میکنند مخالفی نمی یابیم.
تفاوت دیدگاه مکتب اهل بیت(ع) با عامه و اهل سنت چیست؟
این مسأله در اسلام خیلی مشخص تر و روشنتر است. در این میان، نظر مکتب اهلبیت(ع) با دیگر مکاتب و مذاهب مشترک است تنها فرق مکتب اهل بیت(ع) با دیگر مکاتب این است که منجی و نایب دوازدهم پیامبر(ع) اکنون حی و حاضر است و معتقد است که در سال 255 هجری قمری متولد شده و در سال 261 هجری قمری که شهادت امام حسن عسکری(ع) اتفاق افتاد به امامت و ولایت رسید و 69 سال غیبت کبرای ایشان طول کشیده و بعد از آن در غیبت کبری به سر میبرند. اما دیگر مذاهب اسلامی میگویند: بعدها متولد خواهد شد، اما شیعه معتقد است به تعبیر زیبای آیت الله جوادی آملی او موجود موعود است.
آیا مکتب اهلبیت(ع) که ادعا دارد آن منجی موعود و دوازدهمین خلیفه پیامبر(ص) زنده است و باید زنده باشد، شواهد عقلی و روایی و قرآنی بر آن دارد؟
دلیل عقلی
بنده افتخار دارم که مذهبم مذهب اهلبیت(ع) است، اوان جوانی، اساتیدی داشتم که از لحاظ عقیدتی یا فکری اعتقادات ماتریالیستی یا افکار لائیک داشتند و خیلی روی افکار و عقاید من تأثیر بدی داشتند و این مسأله باعث شد افکار و عقایدم را با حساسیت و استرس و اضطراب دنبال کنم الحمد لله الان معتقدم هر مطلبی که در مذهب اهلبیت(ع) آمده حتماً ادله عقلی و قرآنی دارد و همانطوری که شیخ مفید میفرماید: در مکتب اهلبیت(ع) ما فرزند عقلیم، فرزند فکر و دانشیم و بر براهین محکم عقلی اعتقادات خود را بنا نموده ایم. الحمد لله مکتب اهلبیت(ع) سخن برای گفتن فراوان دارد و هر جایی که این عقل برود، ما دنبال او میرویم. بنده قبلا کتابی به نام مهدی موعود نوشته ام، به عنوان «دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت» که اصل این کتاب در قالب سلسله مقالات در فصلنامه تخصصی انتظار و بخشی از آن در فصلنامه تخصصی مشرق موعود چاپ شد، قسمتی ازآن دلایل عقلی را در آن سلسله مقالات که بعدها به صورت کتاب منتشر شد جمع کرده ام و کتاب دیگری تحت عنوان "امامت و فلسفه خلقت" دارم که مشروح مطلب را آنجا ذکر کرده ام ، در این کتاب حدود شش یا هفت دلیل عقلی برگرفته از ادله کلامی ، حکمت متعالیه، حکمت اشراق ، فلسفه مشاء و نگاه عرفانی ارائه شده .
برهان لطف:
یکی از این ادله برهان یا قاعده لطف است، برهان یا قاعده لطف را متکلمان امامیه و معتزله برای اثبات اصل نبوت آورده اند، خیلی برهان ساده ای است که خداوند از خلقت عالم و آدم هدف دارد و غرض او از خلقت این جهان و موجودات آن خدمت رسانی به انسان است، مقدمه بحث به این شکل است که در رأس هرم هستی خدایی وجود دارد که یگانه و حکیم است و چون حکیم دارای غایت و هدف است و انسان را برای رسیدن به کمال آفریده است و انسان به دنبال کمال مطلق است و کمال مطلق همان خداست، حال اگر کسی بخواهد به کمالی برسد، باید دارای برنامه و راهنما باشد، عقل میگوید: اگر خدا حکیم است و من را برای رسیدن به آن کمال آفریده، پس هر چیزی که برای رسیدن من به هدف من مؤثر باشد باید فرستاده باشد وگر نه نقض غرض شده ، تا اینجا ضرورت وجود نبی اثبات می گردد ،اگر خدا راه و برنامه و راهنما فرستاده آیا امکان دارد خدا جایی راهنما یا برنامه را قیچی کند؟ یهودی معتقدند که راهنما حضرت موسی است و بعد از او پیامبری نیامده، مسیحیت معتقدند پس از عیسی مسیح دیگر پیامبر الهی نمی آید، غیر از مکتب اهلبیت(ع) بقیه مذاهب اسلامی معتقدند بعد از پیامبر اکرم دیگر کسی برای راهنمایی انسانها نمی آید ؛ سؤال ما این است که به چه دلیل نوبت به ما که رسیده این برنامه قطع می گردد؟! در سال 10 هجری که پیامبر اکرم وفات کرد، یا بعد از معراج حضرت عیسی به آسمان یا وفات حضرت موسی، چرا خداوند روی نام راهنما را قلم میگیرد؟ آیا کرامت خدا ضعیف شده ؟ یا خداوند برنامه امتحان را برچیده؟ یا هدفش را دنبال نمی کند؟ یا شیطان از بین رفته؟ یا نفس اماره ما ضعیف شده؟ خیر!
همه چیز سر جای خودش قرار دارد، مخالفین هیچ جوابی ندارند، برخی میگویند، عقل انسان کامل شده است و نیازی به راهنما ندارد ؛پاسخ ما این است که ؛ عقل در فیزیک و شیمی به کار میآید، اما در بعد روحانی خود عقل باید به متخصص مراجعه کند، ما هم دنیا داریم و هم آخرت، عقل این دنیا را اثبات میکند، اما خود عقل در بعد آخرتی ورود ندارد، عقل کلیات را درک میکند، اما برای رسیدن به سعادت در بعد روحانی خود عقل به وحی ارجاع می دهد.
برخی میگویند "کتاب"سئوال ما این است آیا کتاب نیاز به مبین و مفسر ندارد؟ اگر کتاب به تنهایی کفایت می کرد، چه نیازی به ارسال رسل بود؟ در همه ادیان خداوند در کنار کتاب، پیامبری را مبعوث کرده است، خود کتاب میفرماید؛ پیامبر چند وظیفه دارد: دریافت وحی ، ابلاغ وحی، تشریح و توضیح مطالب کتاب از وظایف انبیاء الهی است، مثلا پیامبر برای مردم آیه را میخواند که هنگام وضو دست خود را بشویید، اما این که از کجا و چگونه بشویم بحث تشریح است، آیا میشود از احادیث کمک بگیریم؟ خیر! احادیث آنقدر کم است که به تشریح کل کتاب نمی رسد وانگهی پیامبر وظیفه امامت بر عهده داشت، یعنی کتاب را میخواند و تشریح میکرد و بعد زمینه عمل به آن را فراهم میکرد، لذا برای اجرای احکام الهی مجری لازم است، اگر امروز دهها تفسیر هم نوشته شود، باز میگویند، باید استادی کتاب را شرح کند، بنابراین باید استادی باشد تا خلقت خدا از لغویت نجات پیدا کند این یک شاهد عقلی بود که بیان شد .
دیگر براهین عبارتند از، قاعده امکان اشراف ؛ اثبات امامت و استمرار ولایت که قاعده ای است بر اساس حکمت اشراق است، برهان واسطه فیض و استقرار و استمرار ولایت که بر اساس فلسفه حکمت متعالیه است، قاعده لطف را که عرض کردیم بر اساس قواعد کلام بود، برهان عنایت و اثبات امامت و استمرار ولایت که برهان مشائی است، برهان انسان کامل و اثبات امامت و استمرار ولایت یک برهان عرفانی و شهودی است و براهین دیگری هم وجود دارد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)