دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: مادرانگی ما گرفتار وبلاگ‌ها

  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی عمومی
    نوشته ها
    3,348
    ارسال تشکر
    31,663
    دریافت تشکر: 11,131
    قدرت امتیاز دهی
    29290
    Array
    zoh_reh's: جدید88

    پیش فرض مادرانگی ما گرفتار وبلاگ‌ها

    مادرانگی ما گرفتار وبلاگ‌ها



    مادرانگی مان هم متفاوت شد با یک دنیا تفاوت با آنچه نسل قبل و نسل قبل ترمان تجربه کرده بودند. حتی وقتی مشق مادرانگی را از این وب لاگ و آن وب لاگ جستجو می کنیم.



    مثل بقیه کارهایمان شد برنامه ای بلند مدت نه حتی کوتاه مدت و میان مدت. راست می گویم وقتی بعد از 9 سال زندگی مشترک، آنجا که از نظر دیگران هیچ غصه ای و کمبودی نداری… مادر شدن را برنامه ریزی می کنی و به تاخیر می اندازی و بعد تنها تعداد کمی از رویاهای پیش بینی شده برای این سال هایت به تحقق می پیوندد، جنس برنامه ات بلند مدت است و این اولین تفاوت مادرانگی تو با مادرانگی مادرت است که در سال اول ازدواج تو را داشت و تنها یک سال و سه روز بعد برادرت را.

    کودکی تو در جمع دختر دایی ها و شلوغی خانه ی پدر بزرگ شکل گرفت و تازه تو فرزند مادری شاغل هم بودی اما کودکی فرزند تو متفاوت است. برنامه ریزی شده،‌ ساعتی با کتاب خواندن، بی بی انیشتن دیدن،‌ قران شنیدن و در تشک بازی همراه مادر بازی کردن از دقایق آغازین تولد….

    امروز که امیر هنوز از دیروز کم خواب و بیتاب بود و من تقریبا همه ی روز در اختیار و کنارش بودم داشتم به خودمان فکر می کردم به مادران این روزها، تقریبا هم سن و سال باید باشیم شاید کمی جوان تر و یا شاید هم مثل من اندکی بزرگتر…

    همه چیزمان با نسل قبلمان متفاوت شد، تفاوت های بزرگ بزرگ. حتی وقتی مشق مادرانگی را از این وب لاگ و آن وب لاگ جستجو می کنیم، وقتی ساعت های متوالی قبل و بعد از تولد دلبندمان اینترنتی تجربیات هم را مرور می کنیم، خیلی متفاوتیم خیلی.

    هزار قصه زایمان را اینجا و آنجا از زبان شماها خواندم تا یادم آمد می توانستم همه این هارا از زبان مادرم، مادر بزرگ هایم، مادر همسرم و اطرافیان نزدیک ترم بشنوم. لااقل صداهایشان را به این بهانه می شنیدم. آنهایی که ساعت ها از من دورند و از نظر فیزیکی به جسم من شبیه تر.

    اما انگار این طور راحت تریم، همه چیز در دسترس تر است و مادربزرگ هایمان کمتر کسی را می یابند که تجربه هایشان را به آنها منتقل کنند تازه اگر مشمول رحمت خدا نشده باشند و کوچ نکرده باشند…

    نگران امیر شدم و هم نسل هایش و حتی خودم و هم نسل هایم. راستی نسلی که قرار است از دامان ما به معراج برود تا کجا خواهد رفت. گاهی فکر می کنم تکنولوژی تمام روح وجسممان را احاطه کرده.

    امروز با خودم عهد بستم که صبح کامپیوتر را روشن نکنم و لی بعد با توجیه خواندن سهم امروزم از تفسیر روشنش کردم و تا کنون که ساعت 5 بعد از ظهر است تنها صفحه ای از آن را خوانده ام، امیر بهانه گیر است و من درهم و پریشان.

    نگرانم نکند مادر خوبی نباشم. نکند نتواند به من تکیه کند؟ لااقل برای سال های اول زندگی!!!!! نکند دوستم نداشته باشد. منی که بیشتر از همه کس و همه چیز دوستش دارم.

    کاش مادرانگی را جور دیگری می آموختم. روشی متفاوت و شاید دلگرم کننده تر.

    http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=252783



    قوانین تالار روانشناسی



    الهی مرا آن ده که مرا آن به...

  2. کاربرانی که از پست مفید zoh_reh سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •