اول خانواده اش را بشناس بعد «بله» را بگو!
چطور همسر آينده ام را بشناسم؟ اين سوالي است که خيلي از کساني که در آستانه ازدواج قرار دارند از روان شناس يا مشاور پيش از ازدواج خود مي پرسند. اين که همسر شما چه شخصيتي دارد يکي از مهم ترين سوال هايي است که بايد به آن جواب دهيد.
سپيده دانايي در گزارشي نوشت: اين که طرف مقابل ما درچه خانواده اي تربيت شده است ازجمله مواردي است که حتماً بايد قبل از ازدواج معلوم شود. توجه به نوع برخورد پدر و مادر همسرتان با يکديگر، همچنين برخورد آنان با فرزندان شان (به خصوص همسر آينده تان) اطلاعات زيادي به شما مي دهد.البته معمولاً خانواده ها از خودشان ويترين ارائه مي دهند، اما به تدريج و با زيرکي مي توانيد شيوه هاي ارتباطي خانواده همسرتان را کشف کنيد.معمولاً از دو طريق مي توان اين کار را انجام داد. يا با توجه به مرزهاي خانوادگي يا با توجه به سبک فرزندپروري. که در اين شماره شناخت انواع مرز هاي خانوادگي را مورد بررسي قرار مي دهيم. توجه داشته باشيد که اگر نوع مرز بندي خانواده اي که شما در آن بزرگ شده ايد با مرز بندي خانواده همسر آينده تان متفاوت باشد احتمالا در زندگي مشترک دچار مشکل خواهيد شد.
۱ - مرزهاي درون خانواده
هر خانواده اي براي خودش مرز بندي مخصوصي دارد. هر خانواده اي از دو زيرمجموعه والدين و بچه ها هم تشکيل شده است.اين خانواده در يک قرارداد نانوشته توافق کرده اند هر کسي چه وظيفه اي در قبال خودش و خانواده اش دارد، چه آزادي هايي و چه محدوديت هايي دارد.توجه به مرزهايي که بين افراد وجود دارد، مي تواند تربيت خانوادگي همسر آينده تان را نشان دهد.
الف) مرزهاي درهم تنيده
اين خانواده ها در بين روان شناسان خانواده به «خانواده با درهاي باز» مشهور هستند. در اين خانواده ها همه چي شلم شورباست. بي قانوني مطلق، ملغمه اي که در آن هيچ کسي شکل خودش را پيدا نکرده است. همه به شدت به هم وابسته اند، مشق هاي بچه کوچک را بيشتر وقت ها بچه بزرگ مي نويسد، جاي مشخصي براي خواب پدر و مادر در نظر گرفته نشده است، يا اگر در نظر گرفته شده باشد کاربري هاي ديگري هم مثل محل بازي و احتمالاً خواب بچه ها را نيز پيدا کرده است. همه لباس همديگر را مي پوشند، دست همه در جيب همديگر است و شماره رمز کارت بانک پدر را همه دارند.اين خانواده ها باعث فلج رواني بچه ها مي شوند و باعث مي شوند بچه ها هيچ وقت کاملاً مستقل شدن را ياد نگيرند. بچه هاي اين خانواده هميشه بچه و وابسته نگاه داشته مي شوند و مهارت هاي ارتباط درست و بااحترام به حريم شخصي ديگران، هيچ وقت در اين خانواده ها ياد گرفته نمي شود.
ب- مرزهاي خشک و بي انعطاف (مرزهاي بسته)
اين يکي دقيقاً برعکس اولي است. در خانواده هايي که مرزبندي داخلي شان خشک است شايد بيشتر با يک پادگان نظامي روبه رو هستيم. هر کس کار خودش را انجام مي دهد. هيچ کس به هيچ کس کمک نمي کند؛ حتي اگر واقعاً عضو خانواده درمانده باشد. هيچ کس هيچ کس را تشويق نمي کند و هيچ کس دلش براي کسي نمي سوزد.در اين خانواده ها وظيفه هر کس خيلي خشک مشخص شده است.مثلاً پدر در هر حال بايد پول دربياورد، مادر هر روز غذا بپزد، پسر هر روز به مدرسه برود و در يک ساعت مشخص برگردد. دختر به دانشگاه برود و... اين خانواده ها از نظر قدرت به يک پادگان نظامي و از لحاظ عاطفه به يک مجمع الجزاير خانواده نام شبيه هستند.بچه هايي که در اين خانواده ها پرورش مي يابند، عزت نفس پاييني دارند و براي شروع رابطه صميمانه با ديگران به شدت مشکل خواهند داشت.
ج- مرزهاي منعطف
خيلي از خانواده ها مرزهاي شان نه کاملا در هم تنيده است و نه کاملا خشک است. خانواده هايي که مرزهاي منعطف دارند در درجه اول مرزهاي شان را مشخص کرده اند. يعني خيلي واضح و روشن، هرکس وظيفه خودش را مي داند، کسي ابهام ندارد که چه کاره است. مادر خانه مي داند خريد تا کجاي کار با اوست و از کجا آن طرف تر با پدر خانواده. در شرايط معمول کسي سليقه خودش را به ديگري اعمال نمي کند و کسي لباس ديگري را نمي پوشد. خلاصه اين که هر کسي حريم خودش را درست و حسابي مي شناسد و براي حريم ديگر اعضا هم احترام قائل است. همه اينها يک «اما» دارد. در خانواده هاي سالم، در شرايط ضروري اين مرزها و وظيفه ها قابل تغييرند. مثلاً اگر در اين خانواده وظيفه پسرها بعد از اتمام تحصيلات، استقلال مالي تعريف شده بود، پدر در عين احترام به اين قانون مي تواند يک سرمايه مالي هم براي شروع کار پسر در نظر بگيرد. در اين خانواده ها مرزها با يک منطق خانوادگي تعيين شده اند. اما عاطفه مي تواند اين مرزها را جابه جا کند.
میگنا
علاقه مندی ها (Bookmarks)