پاسخ امرائی به دکتر سروش
ضمن عرض سلام
----------------------------
جناب دکتر سروش، حقیر بدور از تمام گرایشات سیاسی و عقاید،صرفا نگاه علمی به اساس اندیشه و فرآیند تولید آن دارم،لذا گفتگوی منطبق بر ادبیات منطقی را تجلی حس حقیقت جویی می دانم و این حقیقت است که مهم است نه آنچه که من و یا شما و یا هرکس دیگری مطابق علایق و سلایق خود می خواهد و تنها راه اثبات حقیقت جویی در جریان یک گفتمان،عبور از "خود" و رهیدن از حس حفظ دیگاه شخصی می باشد.
بنده معتقدم که تمام اندیشه های(مدون،آکادمیک،ایدئولوژ ک و...) انسان براساس یک سیستم تولید می شوند(این نوع اندیشه،لاجرم سیستماتیک است)
و اما:
سیستم تولید اندیشه واحد نیست(ساختار آن و نیز فرآیند تولید آن سیتماتیک است )
به اندیشه برگردیم؛
در طول تاریخ بشر، جوشش اندیشه جبهه های خرد و کلان زیادی را به وجود آورده و خواهد آورد که همه این موارد،اندیشه هایی بوده اند که در قالب یک ساختار در هم تنیده شده و پاسخگو ارائه شده اند و اما نباید فراموش کرد که این اتفاق کاری ساده و همگانی نبوده و نیست پس لازم است همیشه متذکر باشیم که افراد بانی این مکاتب فکری،انسان هایی عادی نیستند.
حالا بماند که ،مردمان برخی از اینان را منحرف،بدنام، و برخی دیگر را انسان هایی قابل ستایش می دانند؛اگرچه انسان ها همه شریف و محترمند اما نظر عامه مردم در مورد یک انسان خارق عادت و متمایز، فقط براساس باورهای غالب(درست یا نادرست) مردمانه است.
اما جنگ اصلی در طبقه صاحبان اندیشه است:
اصولا انسان های اندیشمند:
"یا خطرناکند یا در معرض خطر"
مگر اینکه شیعه ی فکری باشند.
از آن جهت خطرناکند که اندیشه های متمایز همیشه ملاک و معیار قرار می گیرند و خواسته یا ناخواسته پیروانی را به دنبال خود می کشانند که اگر اندیشه ایشان صالح باشد که هیچ واگر ناصالح،که بیم خطر آن می رود.
و اما در معرض خطرند، چون گاهی گستاخی اندیشه بر ایشان غالب می شود و در قلمرو "اندیشه وری"، مجوز ورود به هر حریمی را برای خود صادر می کنند
و این اتفاق زمانی می افتد که،صاحب اندیشه خود را آزاد می کند یا بهتر بگویم خود را آزاد می بیند و برای هر موردی فقط از خود و مطلقا خود،تشریح و تبیین ارائه می دهد و نکته اینجاست که این عمل اگرچه در انحراف است اما باز به شکل سیستماتیک بروز می کند.
- تفکری با توضیح و تشریح آکادمیک پیامبران را افرادی می داند که دچار بیماری شیزوفرنی شده اند.
- تفکری دیگر در قالب یک نظریه علمی انسان را شکل تکامل یافته ی میمون می داند.
- تفکردیگر دین را یک امر شخصی می داند
- آن یکی تفکر معتقد است که اسلام یک دین بدون سیاست است.
- کسی دیگر نظریه اش این است که انسان گرفتار جبر است
- اندیشمندی دیگر نظریه می دهد که زندگی انسان خلاصه شده است از شکم و شهوت
و الی ماشا الله که شما وقوف کامل دارید.
دو نکته:
- این اندیشه گستاخ شده است؛افراط خصلت آن شده، که از نظر اسلام ناب، از شیعه بودن سبقت گرفته و محکوم به گمراهی است چرا که شیعه بودن پیروی کردن نیست، همراهی کردن و همراه شدن است لذا عقب ماندن و جلو زدن،هردو خطاست..........
- این اندیشه اگرچه در خطا و انحراف است اما باز سیستماتیک و ظاهر فریب است یعنی کاملا در ظاهر امر،دارای قدرت دفاع و جذابیت اقناعی می باشد اما این پذیرش ظاهری و این ظاهرالصلاح بودن فقط از قدرت جذبه ای است که ساختار "سیستمی بودن" به این انحراف داده است.
سوال:
آیا جهان و زندگی انسان به وجود آمده است که بر پایه این فراز و فرودهای ناشی از ناملایمات و عقده های درونی افرادی ادامه یابد؟
قطعا شما می دانید که حداقل از نظر فلسفی این باور مردود است .
پس سنجه ای،ملاک و معیاری واجب است.
حال راز و رمز شیعه بودن چگونه تشریح علمی می شود مجالی دیگر می طلبد.
جناب دکتر سروش؛ راز بزرگ دنیای پر فراز و نشیب اندیشه،در سیستمی بودن آن است که به تعداد تمام مکاتب فکری و ایدئولوژیک،سیستم فکری وجود دارد و هر فکری که بخواهد قدافرازی کند ناچار باید در قالب یک سیستم خود را ارائه دهد.البته این اتفاق ارادی نیست و در مقابل، صرف دانستن آن منجر به تولید اندیشه نمی شود بلکه این اتفاق فقط برای افراد صاحب اندیشه روی می دهد و دیگران فقط می پذیرند و پیرو می شوند از همین روی هر سیستمی که قدرت اقناعی بیشتری داشته باشد بیشتر مورد پذیرش قرار می گیرد به عنوان نمونه نظریه داروین،مکاتب سیاسی -اجتماعی و ایسم های متعدد، نظریه تناسخ ،نظریه آزادی های افراطی اجتماعی،نظریه ی کلان جدایی دین از سیاست،اعتقادات حضرتعالی در مورد جایگاه پیغمبر خاتم،نظریات شما و همفکرانتان در مورد اصل ولایت فقیه ، و..........
چه چیزی بر سیستم های فکری غلبه می کند؟
کاربرد شیعه ی فکری بودن چیست؟
هرسیستم فکری،ازیک پایگاه اعتقادی خاص مشروب می شود که آن پایگاه فکری متاثر از عوامل متعدد شکل می گیرد و به صورت یک باور راستین در میاید که از یک سیستم برای احراز هویت خود استفاده می کند؛حال آن سیستم فکری می تواند بر صراط صحیح یا بر صراط غلط باشد؛همانگونه که تا کنون دنیای اندیشه ها اینگونه بوده است.
چرا شیعه بودن؟
به قول حضرت حافظ "ظلمات است بترس از خطر گمراهی"
انسان به خودی خود نمی تواند راه درست را تا آخر بپیماید و نیاز به یک سنجه صواب دارد که او را از خطر سقوط بر حذر دارد.
شیعه بودن در تفکر یعنی اینکه حرکت کنی رو به جلو با کنکاش و تحقیق با تضارب آرا و همفکری برای تعالی و کشف معارف؛ اما نه منفک و بریده از مبانی و اصول معرفتی دستگاه وحیانی و نه تافته جدابافته و نه نگاه تردید آمیز به دستگاهی که برای دستگیری و هدایت آمده است. اگر انسان به علم خود یقین دارد پس خدا هم یک موجودی است در حد و قد انسان.
این یقین که بر باور و یافته های خود بمانیم؛ زمانی نیازمند پافشاری است که همیشه مطابق استانداردهای دستگاه وحیانی جلو رفته باشد نه بر صراط ماکیاولیستی.
عجله نفرمایید این صحبت ها، کودکانه و یا تکراری از نوع تکرارهای ایستا و یا مطالب مرسوم در کتاب ها که کسی نوشته و دیگران از بر می کنند،نیست.
نکته یادآوری:
سیستمی بودن،خاص خیر و صلاح نیست بلکه شر،فساد،انحراف و ناهنجاری ها هم فقط و فقط در قالب سیستم و با ساختار سیستمی نمود پیدا می کنند و هر انحراف کوچکی هم از یک سیستم عبور می کند. اما مشکل اینجاست که کسی تاکنون این موضوع را از این زاویه نگاه نکرده است بلکه همه خود و مکتب خود را اصیل،درست و یقینی می دانند لذا همیشه این تقابل وجود دارد...........
اما جناب دکتر سروش از آنجا که شخصیت فکری شما از ابعاد چندگانه ای برخوردار است باید عرض کنم که این موضوع خود یک بحث جداگانه است و مساله انتقاد از افرادی که مثلا به نام اسلام،غیر اسلامی عمل می کنند بحث دیگری است. ممکن است اشخاصی باحثی از کتب دینی و حتی آیات قرآن را از حفظ داشته باشند و در گفتمان با شما و امثال شما به شکل کلیشه ای ،از آن برای اقناع دل خود یا فرار از ناتوان بودن از گفتگوی علمی،استفاده ی ابزاری نمایند؛قطعا این افراد شناخت درستی از اسلام ،بجز حفظ نمودن احادیث و حفظ کردن نوشته ی علمای سابق را ندارند و همانگونه که پیش از این عرض شد این افراد روشنفکر دینی نیستند بلکه فقط پیرو هستند اگرچه ممکن است خود را روشنفکر بدانند!
اسلام به اندازه عالی قدرت دفاع از عظمت خود را دارد
و این افراد هم، صاحب یا نماینده مطلق اسلام نیستند
اسلام عظیم تر از آن است که در اندیشه محدود و کوتاه افراد ناآگاه خلاصه شود.
همه مسلمانان نمایندگان اسلامند اما هیچ کس نماینده مطلق اسلام نیست که اگر رفتار یک مسلمان را خطا ببینیم پس اسلام را مورد انتقاد قرار دهیم..............
درمقابل،افرادی که به سختی خط فکری شما را مطرود می دانند هم اگرچه امر حقی را می طلبند اما متاسفانه این عمل آنها از روی دانش و به قول شما روشنفکری دینی واسلامی نیست بلکه این افراد همان پیروانند نه صاحبان اندیشه.
روشنفکری اسلامی امر مطلوب و شاید هم امری واجب باشد ولی این خصیصه فقط مختص افراد خاصی است که اهل اندیشه اند ولی مشروط به اینکه از پارامترهای شیعه ی فکری بودن عبور نکنند لذا بینش و بصیرتی والا نیاز دارد و این نکته هم بر شما کاملا روشن است که افرادی اینگونه،همیشه در هر عصری فقط تعداد معدودی هستند نه جمع کثیری از این روی هرکس از اسلام دفاع کند لزوما یک روشنفکر دینی نیست بلکه اقتضای تکلیفی اوست اما روشنفکران دینی تشریح و تبیین کنندگان پدیدهای نوپدید در کشاکش اقتضائات زمانی – مکانی هستند و این، پویایی تفکر شیعی مشروط به جانماندن و جلو نزدن است.
آقای سروش لجاجت و سرسختی بر سر ایده هایی که سیستم آن،انسان را ترغیب به پافشاری و القای یقین می کند،بدور از پارسایی است.
تمایل شما برای دانستن نظرات بنده یک خواسته ی کلی و حجیم است چرا که موضوع خاصی مطرح نفرموده اید،بنده اگر بخواهم در تمام زمینه ها برای شما بنویسم ده ها هزار صفحه هم پاسخگو نیست لازم به ذکر است حقیر در تمام موضوعات مرتبط با اندیشه ازقبیل سیاست،فرهنگ،اقتصاد،هنر،رو انشناسی،تاریخ،فقه سیاسی و موارد و موضوعاتی که می تواند جای بحث داشته باشد،حاضر به مناظره هستم؛مشروط به اینکه ادبیات گفتمان منطقی بوده و هدف کشف حقیقت باشد.
لذا در صورت تمایل شما موضوعات را به صورت منفک و موردی به انتخاب شما پی می گیریم اگرچه از دیدگاه بنده تمام موضوعات ضمن داشتن سیستم خاص خود،در پله ای بالاتر،جملگی در یک سیستم کلان و جهانشمول قرار می گیرند.
حسن امرائی عبدوَلی
علاقه مندی ها (Bookmarks)