بيشتر داروهاي ضدصرع، درجاتي از عوارض ناخواسته دارويي ايجاد ميکنند. هر چند عوارض رفتاري داروهاي ضدصرع اغلب ناديده گرفته ميشوند اما توجه به آنها ضروري است. بيقراري، رفتارهاي تهاجمي، سايکوز، اختلالهاي رفتاري، تحريکپذيري، بيشفعالي و کلافگي برخي از عوارض رفتاري مربوط به داروهاي ضدصرع هستند. عوامل دخيل در بروز اين عوارض عبارتند از ويژگيهاي فارماکولوژي دارو، حساسيت فرد به آن دارو، مشخصات داروي تجويزشده و ويژگيهاي شخصيتي بيمار. منظور از مشخصات داروي تجويزشده، دوزاژ و تداخلهاي دارويي است. آگاه بودن پزشکان و داروسازان از عوارض رفتاري، براي به حداقل رساندن تاثيرات منفي آن بر کيفيت زندگي بيماران ضروري است.
هدف از درمان صرع، بدون تشنج زندگي کردن بيمار در کنار حداقل عوارض دارويي است. هرگونه عارضه احتمالي بايد با بيمار مطرح شود. متاسفانه با وجود اينكه عوارض رفتاري به دنبال مصرف داروهاي ضدصرع شايع هستند، در بسياري از موارد از سوي پزشکان بهعنوان عوارض دارويي در نظر گرفته نميشوند حال اينكه اهميت بسياري دارند.
اولين داروي ضدصرعي که مورد استفاده قرار گرفت، پتاسيم برومايد بود. مصرف اين دارو با بروميسم(که عبارت است از خواب آلودگي، سايکوز و دليريوم)، مرتبط دانسته شد. تقريبا همه داروهاي ضدتشنج باعث درجاتي از تغييرات شناختي، رفتاري يا عوارض ناخواسته روانپزشکي ميشوند. يکي از جديدترين داروهاي اين گروه، پرامپانل (Perampanel) نام دارد و در برگه اطلاعات دارويي آن درباره شيوع کمتر از يک درصدي افکار مرتبط با قتل در مصرفکنندگان، هشدار داده شده است اما بررسيها نشان دادهاند اين عارضه تنها مختص پرامپانل نيست.
فارماکولوژي داروهاي ضدصرع
داروهاي ضدصرع مکانيسم اثرهاي متفاوتي دارند. بلوک کانالهاي وابسته به ولتاژ يون سديم و يون کلسيم، افزايش انتقال عصبي گاباارژيک، مهار انتقال عصبي گلوتاماترژيک و مکانيسمهاي ديگري مانند مدولاسيون وزيکولهاي پروتئيني سيناپسي(لووتيراستام)، کانالهاي يون پتاسيم(ازوگابين) يا کربنيک آنهيدراز(توپيرامات و زونيزامايد) مطرح هستند. بيشتر داروهاي ضدصرع اهداف فارماکولوژيک متعددي دارند که اثربخشي و ايمني آنها را تحتتاثير قرار ميدهند. بسياري از داروهاي ضدصرع، کانالهاي وابسته به ولتاژ يون سديم را بلوک ميکنند. بيشتر داروهاي ضدصرع، برگشت به وضعيت اوليه اين کانالها از فاز فعال را به تاخير مياندازند. يک استثنا در اين ميان، لاکوزامايد است که شمار کانالهاي سديمي را که در فاز آرام و غيرفعال هستند، افزايش ميدهد. داروهايي که بهعنوان بلوککنندههاي کانال سديم محسوب ميشوند عبارتند از کاربامازپين، اتوتويين (Ethotoin)، فنيتوئين، پريميدون، لاکوزامايد، لاموتريژين، اکسکاربازپين، روفينامايد، توپيرامات، زونيزامايد، اسيد والپروئيک، فلبامات(Felbamate). از آنجا که شماري از اين داروها با عوارض ناخواسته رفتاري مرتبط هستند، چنين به نظر ميرسد هموستاز و انتقال سديم رفتار و خلق را تحت تاثير قرار ميدهد و يافتههايي به نفع اين گفته وجود دارند. مطالعات نشان دادهاند در بيماران با اختلالهاي فعال، سطوح سديم پلاسما بالاست و رژيمهاي با محدوديت مصرف سديم، وضعيت خلقي اين بيماران را بهبود ميبخشد. به علاوه، مکانيسم اثر بسياري از داروهاي تثبيتکننده خلق و داروهاي ضدافسردگي، در بلوک کانال سديم مشابه است.
کانالهاي وابسته به ولتاژ يون کلسيم، هدف ديگر داروهاي ضدصرع هستند. اتوزوکسيمايد، اسيد والپروئيک، لاموتريژين و زونيزامايد کانالهاي کلسيمي نوع T فعال شده با ولتاژ پايين را مهار ميکنند. به علاوه، کاربامازپين، فنوباربيتال، فلبامات، گاباپنتين، لاموتريژين، لوترياستام، اوکسکاربازپين، پره گابالين، توپيرامات، زونيزامايد و احتمالا فنيتوئين، کانالهاي وابسته به ولتاژ بالاي کلسيم را که در آزادسازي نوروترانسميترها دخيلاند، بلوک ميکنند. مطالعات متعددي نشان دادهاند هموستاز کلسيم بر وضعيت خلق و رفتار تاثيرگذار است. تفاوتهاي ژنتيکي در کانال وابسته به ولتاژ نوع L کلسيمي با افزايش خطر ابتلا به اختلال دوقطبي، افسردگي و اسکيزوفرني مرتبط هستند. به علاوه، در برخي از مدلهاي تحقيقاتي، بلوککنندههاي کانال کلسيم آثار ضدافسردگي نشان دادهاند و برخي از داروهاي ضدافسردگي فعاليت کانال کلسيم را مهار ميکنند. بسياري از داروهاي ضدصرع، انتقال عصبي گاباارژيک را با مدولاسيون گيرندههاي گابا يا با افزايش سطوح گابا در شکاف سيناپسي افزايش ميدهند. اين مکانيسم براي فنوباربيتال، کلوبازام، کلونازپام، تياگابين، ويگاباترين، پريميدون(از طريق متابوليت آن، فنوباربيتال)، اسيد والپروئيک، فلبامات، لاموتريژين، توپيرامات و زونيزامايد درنظر گرفته شده است. اختلال عملکرد سيناپسي، در رفتارهاي تهاجمي و اسکيزوفرني مقصر دانسته شده است. مهار گيرندههاي يونوتروپيک گلوتامات مکانيسم اثر ديگري است که براي داروهاي ضدصرع درنظر گرفته ميشود. آلفا- آمينو-3- هيدروکسي-5- متيل-4-ايزوکسازول پروپيونيک اسيد/آنتاگونيستهاي گيرنده کينات شامل فنوباربيتال، لاموتريژين، پرامپانل و توپيرامات هستند. به علاوه، کاربامازپين، اسيد والپروئيک، فلبامات، اتموتريژين و اکسکاربامازپين، گيرندههاي ان-متيل-در-آسپارتات را مهار ميکنند. شواهد اخير مطرح ميکنند رگولاسيون نابجاي سيناپسهاي گوتاماترژيک با اسکيزوفرني و احتمالا اختلالهاي خلقي مرتبط هستند. در يک مطالعه، سطوح پلاسمايي گلوتامات در بيماران مبتلا به افسردگي ماژور و اختلال دوقطبي در مقايسه با گروه کنترل افزايش يافته بود.
در کنار آثار فارماکولوژيک داروهاي ضدصرع، عامل ديگري به نام خنثيسازي نيز مطرح است. پديده خنثيسازي در سال 1953 توضيح داده شد. طي اپيزودهاي سايکوز، الکتروانسفالوگرام بيماران، طبيعي شده و فعاليت تشنجي آنها مهار ميشود. اين ايده توسط مطالعات اپيدميولوژيک تاييد شد. مطالعات مذکور نشان دادند توالي تشنجها در بيماران مصروع همراه با سايکوز کمتر است. مطالعات مشابه در موارد معدودي از همزماني اسکيزوفرني و صرع نيز وجود داشتهاند. به عبارتي ديگر، داروهاي ضدصرع ممکن است به سادگي با مهار فعاليت تشنجي عوارض رفتاري ايجاد کنند. شايعترين علامت مرتبط با خنثيسازي تحميلي، سايکوز است اماهايپومانيا/مانيا، افسردگي و اضطراب نيز گزارش شده است.
ويژگيهاي شخصيتي بيمار و حساسيتهاي فردي او نيز نقش مهمي در شيوع عوارض ناخواسته رفتاري ايفا ميکند. سن، نوع صرع، وجود اختلال سايکوتيک همراه يا مشکلات دستگاه عصبي مرکزي نيز روي اين عوارض تاثيرگذارند. ويژگيهاي مربوط به دارو مانند دوزاژ، ميزان تيتراسيون، تداخلهاي دارويي و اثربخشي نيز همانطور که ذکر شد بايد در بررسي عوارض ناخواسته رفتاري داروهاي ضدصرع در نظر گرفته شوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)