مقدمه
بیش از 80 % شخصیت كودكان و نوجوانان در متن خانواده , در كنار پدر و مادر شكل می گیرد و خانواده بعنوان اولین پایگاه تعلیم و تربیت و نخستین مدرسه كودكان می باشد و در مورد پیشرفت تحصیلی فرزندان و آینده سازان نقش اساسی را دارند , لازم است در این باره علل كمبود و نقایص برخورد اولیا پیگیری و در جهت پیشرفت تحصیلی فرزندان بكار گرفته شود. و به خانواده های محترم و عاشق پیشرفت فرزندان , آموزشهای لازم و ضروری , با تشكیل كلاسهای آموزش خانواده از طریق مربیان و استادان ماهر داده شود.
- آیا رابطه ای بین میزان سواد والدین و پیشرفت تحصیلی فرزندان وجود دارد؟
عوامل دخیل و موثر در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بسیار زیادند و به عوامل گوناگون در داخل نظام آموزش و پرورش و عوامل خارج از نظام آموزشی ( عوامل خانوادگی ) تقسیم می شوند كه در مقدمه به بسیاری از پر اهمیت ترین آنها اشاره شده است از بین آن عوامل فراوان كه بیش از همه دارای اهمیت بیشتری هستند انتخاب و مورد سوال قرار می گیرند.
خانواده
پس از ازدواج یك مرد و یك زن مجموعه ای تشكیل می یابد و از وجود آنها تعدادی فرزند متولد می گردد كه به مجموعه آنها خانواده گفته می شود. خانواده اولین پایگاه تعلیم و تربیت فرزندان و كودكان می باشد.
تعریف پیشرفت
پیشرفت از نظر لغوی به معنی پیش رونده و سیر كننده به طرف بالا و جلو در جهت مثبت می باشد.
تعریف نظری پیشرفت :
تعریف نظری پیشرفت عبارت است از معدل نمره های امتحان دانش آموزان در رسیدن به هدفهای از پیش تعیین شده درسی از وضع موجود به وضع مطلوب.
اهمیت خانواده
خانواده اولین بذر تكوین رشد فردی و بنای شخصیت را در انسان فراهم می سازد
كودك در خانواده زبان می آموزد , ارزش های اخلاقی را كسب می كند , روابط اجتماعی با دیگران را می آموزد و اصول و قواعد اخلاقی را یاد می گیرد.
خانواده به عنوان فیلتری برای عقاید , ارزش ها و نگرش های مربوط به فرهنگ یك جامعه محسوب می شود و آنها را به یك شیوه بسیار اختصاصی و انتخابی به كودك ارائه می دهد بی تردید باید گفت كه شخصیت , نگرش ها , طبقه اجتماعی , اقتصادی مذهب و خصوصیات , وابستگی های نسبی خانوادگی , تحصیل و جنس والدین خانواده بر نحوه ارائه ارزش ها و میزان های اخلاقی به فرزندان تاثیر خواهد گذاشت.
( كرمی نوری و مرادی , 1372 )
خانواده به عنوان سیستم
خانواده را می توان به عنوان یك سیستم اجتماعی یا به عنوان بخشی از یك اجتماع بزرگتر در نظر گرفت , خانواده از یك سو با سازمان ها و موسسات اجتماعی مانند مدرسه , بازار و اجتماع ارتباط دارد و از سوی دیگر اعضای خانواده را در بر می گیرد, بنابر این اجتماع فرد و خانواده به صورت یك سیستم با هم در ارتباطند.
اگر خانواده به طور كامل وظایف اساسی خود را به انجام رساند , جامعه حیات خود را با استحكام بیشتری ادامه خواهد داد و سیستم خانوادگی فرد را برای وارد كردن به اجتماع و سیستم اجتماعی آماده می سازد.
اعضای خانواده سه نفر هستند ( پدر , مادر و یك فرزند ) در این جا سه نوع تعامل وجود دارد با اضافه شدن یك فرزند دیگر , شش تعامل خواهد آمد و اگر فرزند سومی به خانواده اضافه شود رقم تعامل به ده می رسد و با ورود هر فرزند جدید دیگر تعداد تعامل ها به همین نحو اضافه می شود . بنابر این خانواده یك نهاد انسانی رو به رشد است كه حجم و پیچیدگی آن مرتب در حال دگرگونی است. و اعضای خانواده هم به عنوان فرد و هم به عنوان بخشی از واحد خانوادگی عمل می كنند.
خانواده به عنوان معلم و الگو
بی تردید باید گفت كه خانواده نقش ویژه ای در الگو شدن و آموزش دادن رفتارها و میزان های اخلاقی و اجتماعی دارا می باشد , هر گونه ارتباط و وابستگی والدین به فرزند و یا فرزند به والدین و یا والدین با یكدیگر به عنوان پایه ای برای ارتباط اجتماعی بعدی فرد می توانند مورد الگو و سرمشق قرار گیرند . كودك سخن گفتن , راه رفتن , آداب معاشرت , آداب غذا خوردن , طرز لباس پوشیدن , نحوه برخوردها , مسئولیت پذیری , مهر و صفا , پرخاشگری , رفتار كناره جویانه , محبت , شجاعت , عاطفه , تعاون , كمك به دیگران , ظلم و تجاوز و ... را از پدر و مادر خود فرا می گیرد. اصولاً در روان شناسی كودك , خصوصاً در سال های قبل از دبستان رفتار كودك به عنوان آینه ای از رفتار والدین به حساب می آید.
آلبرت باندورا و ریچارد والتزر , دو محقق روان شناسی كه به یادگیری كودك از طریق مشاهده و تقلید از والدین اهمیت زیادی می دهند در یك تحقیق رفتار والدین و رفتار فرزندان آنها را مورد مقایسه قرار دادند آنها چنین نتیجه گرفتند كه : كودكان پرخاشگر دارای والدین پرخاشگر هستند و كودكان گوشه گیر دارای والدین گوشه گیر و منزوی می باشند. ( كرمی نوری و مرادی , 1372 )
خانواده به عنوان كانون محبت و امنیت
محبت و امنیت یك از اساسی ترین ملزومات برای تربیت و رشد كودك می باشد. كودكی كه خصوصاً در سال های اولیه زندگی از محبت خانوادگی و پدر و مادر محروم گردد ممكن است در آینده سازگاری شخصی و اجتماعی او با خطر جدی روبرو شود و از اعتماد به نفس كافی و یا برخوردهای اجتماعی متناسب بهره مند نگردد.
كودك نیاز به تامین امنیت را از رحم مادر آموخته است . او بعد از تولد همچنان می خواهد كه در محیط امن و آرام باشد و اساسی ترین وظیفه خانواده خصوصاً در دوران قبل از دبستان بر آوردن همین نیاز كودك می باشد. خانواده حتی این نقش مهم را در دوره های دیگر زندگی همچنان حفظ می كند. دوستان , معلمان و همبازیهای كودك در طول زندگی ممكن است تغییر كنند ولی والدین , تماس نزدیك خود را با كودك در طول زندگی حفظ می كنند و نقش یك نهاد ثابت و پابرجا را برای كودك ایفا می كنند. ( كرمی نوری و مرادی , 1372 )
یكی از روان شناسان به نام هورنای كه امنیت را شرط اساسی برای زندگی می داند معتقد است كه والدین از طریق عدم ابراز محبت و دوستی نسبت به كودك , كتك زدن متناوب , از شیر گرفتن زودرس , تبعیض قائل شدن بین فرزندان , تنبیه بیجا , رفتار غیر معقول , استهزا كردن , تحقیر نمودن طرد كردن و ... می توانند امنیت كودك را خصوصاً در سال های قبل از دبستان به خطر بیاندازند , حتی محبت و ابراز دوستی مصنوعی نیز نمی تواند موجبات ایجاد امنیت را برای او فراهم آورد.
( كرمی نوری و مرادی , 1372 )
در گذشته طبقات پایین اجتماعی كمترین رغبت را برای آموزش و پرورش رسمی داشتند. فرض جامعه نیز بر این بود كه آنان در پایه های تحصیلی پایین تری ترك تحصیل خواهند كرد از بیشترشان انتظار می رفت كه مثل پدران و دوستان پدرانشان . كارگران دستی غیر ماهر یا نیمه ماهر با آید. بعلاوه . بیشتر خانواده های محروم در محله های پرجمعیت و یا در محله های دوردست , كه بیشتر از خانواده ای زندگی می كند كه مردم آن , اهل علم و ادب هستند و در آنجا علاقه و رغبت به بحث و گفتگو در باره اندیشه های نو , اختراعات و اكتشافات جدید وجود دارد , بیشتر از كودكی كه در خانه وی در باره كتاب ها یا موضوع ها و اكتشافات جدیدی صحبت نمی شود آماده شركت در بحث ها , درك مسائل جدید و احیاناً هماهنگی و سازگاری با آنها خواهد بود.
در هر حال كودكانی كه والدین آنها از تحصیلات خوبی برخوردارند , احتمالاً بیشتر از سایر كودكان علاقمندتر خواهند بود كه در تحصیلات خود توفیق داشته باشند. نوعی زندگی خانوادگی نیز روی یادگیری كودك موثر است. مثلا كودكی كه با خانواده خود به بیشتر جاها مسافرت می كند . بیشتر از كودكی كه تجارب مسافرتی كم و محدود دارد , به مطالعات اجتماعی , تاریخ و جغرافیا آمادگی دارد.
- نقش والدین در موفقیتهای تحصیلی و رفتاری فرزندان
نقش و جایگاه مدرسه بهعنوان مهمترین شاخص جهت آموزش و پرورش و موفقیت دانشآموزان انکار ناپذیر و حیاتی است. اما نمیتوان جایگاه والدین و ضرورت مشارکت آنها در آموزش و پرورش و موفقیت کودکان را نیز نادیده گرفت؛ نقشی حیاتی و تأثیرگذار که بیشک بدون مشارکت والدین بخشی از اهداف آموزشی و پرورشی ناکام مانده و کودکان نیمی از آموزشهای لازم را دریافت نمیکنند.
پژوهشها نشان میدهد دانشآموزان 70درصد از زمان مفید خود را خارج از منزل و عمدتاً در مدرسه و یا در مراکز آموزشی- تفریحی میگذرانند که این رقم خود به تنهایی گویای اهمیت برنامهریزی درست برای آموزش و پرورش دانشآموزان است.
یکی از نکاتی که بسیاری از پژوهشگران علوم تربیتی بر آن اتّفاق نظر دارند، آموزش بر مبنای برنامهریزی صحیح و از سنّ پایین است. از طرفی بخش عمدهای از آموزش نیز در منزل به اجرا در میآید؛ به عبارتی والدین خواسته یا ناخواسته تکمیل کننده و یا مختل کننده آموزشهای ارائه شده در مدرسه هستند، بنابراین والدین نیز به همان اندازه و یا شاید در مواردی بیشتر از اولیاء مدرسه در آموزش و پرورش کودکان دخیل هستند و این یکی از دلایل و لزوم تسلّط والدین بر مسائل درسی و لزوم ارتباط مستمر آنها با مدرسه فرزندشان است.
نقش خانواده در پيشرفت تحصيلي
نقش و تأثير والدين - خصوصاً سواد آنها – بر پيشرفت تحصيلي کودکان
چند عامل مشخص که بر پيشرفت تحصيلي کودک تاثير دارد:
الف- رشد زبان کودک با ميزان سخن گويي پدر و مادر با کودک رابطه دارد:
عوامل محيطي گوناگون در سخن گويي و قدرت بين کودک تأثير دارد. کودکان خانواده هاي تحصيل کرده و تربيت شده با واژه هاي درست و سخنان شايسته سر و کار دارند و با آنها که از اين نعمت محرومند تفاوت دارند. ( پارسا،– بهار 1374، ص 59)
ب- مفيد بودن کمک والدين به پيشرفت تحصيلي فرزندان ضعيف خود از نظر درسي :
برخي از والدين فرزنداني دارند که از نظر درسي متوسط و يا اندکي ضعيف هستند اگر تلاش و کوشش مستمر ولي اندک درباره اشان بعمل آيد خواهد توانست خود را همسطح ديگر شاگردان کنند ولي بعلت بي سوادي والدين و يا پايين بودن سطح تحصيلات و اطلاعات انها قادر نيستند به فرزندان خويش کمک کنند همچنين براي اينگونه والدين بسي دشوار است که فرزندان خود را از نظر درسي کنترل کنند. اغلب آنها بخود واگذاشته شده و يا در برخي از موارد با حيله هاي والدين خود را در ناداني نسبت به وضع خود نگه مي دارند. بر اين اساس سطح فرهنگي والدين و و استعداد و امکان آنها به پرداخت نسبت به کودک و کنترل سر به هواي آنان در عقب ماندگي درسي مؤثر است. (قايقي، 1373، ص 52)
ج- نگرش پدر و مادر نسبت به مدرسه:
نگرش پدر و مادر نسبت به مدرسه و آينده زندگي در نگرش کودک نسبت به درس و تحقيق تأثير بسزايي دارد. پدران و مادران که درس را کاري بيهوده و اتلاف وقت تلقي مي کنند ممکن است در فرزندانشان نيز همين داوري بوجود ايد و در نتيجه براي آموختن وپيشرفت هاي تحصيلي هيچگونه کوششي به کار نبرد. (پارسا، 1371، ص 116)
د- مشارکت و همکاري والدين با کودکان در انجام تکاليف درسي :
کودکان در طول سالهاي تحصيلي بايد تکاليفي در خانه انجام دهند و موقع انجام اين تکاليف دچار مشکلاتي شوند. کودکان در فرصت هاي مناسب پدر يا مادر را به کمک مي طلبند و از آنان مي خواهند که در حل مسائل به آنان کمک کنند و اگر اين همکاري والدين در آموزش کودکان با روش و درست انجام شود مفيد و مؤثر خواهد بود ولي گاهي اوقات هم ممکن است نتايج نامطلوبي به بار آورد. به عنوان مثال اگر کمک هاي والدين به صورت دائمي باشد کودک متکي شده و ممکن است احساس مسئوليت نکند و در انجام تکاليف بدون کمک والدين عاجز بماند. (جهانگرد، 1365، ص 40)
ر- پدر و مادر بايد فرهنگ کتاب خواني و مطالعه را به فرزندان بياموزند:
کمک به فرزندان در انتخاب کتاب هاي خوب و متنوع با جاذبه يکي از وظايف مهم والدين است برخي از اولياء فکري کنند وقت بچه ها تنها بايد صرف خواندن کتاب هاي درسي شود اين تصور نادرست است و والدين بايد با تشويق فرزندان به مطالعه راه دانش افزايي آنان را هموار سازند و بخشي از درآمد خانواده را صرف خريداري کتاب هاي آموزنده کنيم و عادت به مطالعه را در فرزندان بوجود آوريم.
برخي افراد براي تأمين پوشاک فرزندانشان مبالغ زيادي خرج مي کنند اما جهت آموزش آنان حاضر نيستند هزينه اي تقبل کنند. نتيجه اين تفکر، ضعف فرهنگ کتابخواني در جامعه شده است در تنظيم اقتصاد خانواده بايد بودجه اي براي اعتلاي فکري فرزندان لحاظ گردد. (زرهاني، اسماعيلي، 1372، ص 139)
ص- نقش والدين در گرايش صحيح نسبت به آموزش:
بهترين معلمان کودک والدين هستند که از آموختن پشتيباني کرده و آن را تشويق مي کنند . گرايش صحيح نسبت به آموزش ، مهمترين درسي است که کودکان مي توانند بياموزند . نقش والدين در اين يادگيري کليدي است والدين مي توانند به اين امر صورت تحقق ببخشند . مدارس مي توانند فقط آن را تصديق نموده بر آن پايه آموزش هاي بعدي را پيش ببرند به فرزندان کمک کنيم. گرايش مثبت نسبت به يادگيري داشته باشند به فرزندانتان کمک کنيد از نظر جسماني، اجتماعي عقلاني احساس رشد نمايند. (فرگوس، 1374، ص 112 و ص113)
نقش حضور وارتباط والدین با مدرسه
قریب به اتفاق پژوهشگران بر این باورند که والدین نقش مهمی در روند فراگیری و آموزش و پرورش دانشآموزان داشته و ارتباط آنها با اولیاء مدرسه یکی از واجبات امر آموزش است، بنابراین معتقدند که:
1- عدم حضور والدین و ارتباط مستمر آنها با اولیاء مدرسه یکی از بزرگترین معضلات آموزشی و موثرترین عامل جهت ایجاد اختلال در روند آموزش است.
2- تحصیلات بالای والدین موفقیت کودک را تادو برابر افزایش میدهد: که اگر تحصیلات بالای والدین با ارتقاء سطح اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همراه شود (که معمولاً نیز این طور هست) احتمال موفقیت کودک تاده برابر افزایش مییابد.
3- به هر میزان والدین روی مسئله آموزش و پرورش فرزندشان حساسیّت بیشتری داشته باشند-حساسیّت به جا و منطقی- به همان میزان فرزند موفّقتری خواهند داشت.
4- ارتباط والدین با اولیاء مدرسه باید ارتباط مستمر و دوستانه باشد. این ارتباط باید در همه سطوح شامل تصمیمگیری در مسائل آموزشی- پرورشی، مشارکتهای اقتصادی، فرهنگی و... جلوهگر شود. به عبارتی ارتباط اولیاء با مدرسه باید در حدی باشد که کودک واقعاً مدرسه را خانه دوم خود دانسته و در مدرسه احساس اطمینان و آرامش کند.
5- توقع و انتظار والدین باید بهطور صحیح، کامل و واضح با کودک در میان گذاشته شود تا کودک بر همان اساس، حرکت کند.
6 - والدین دانش آموزان موفق همواره برنامهریزی دقیقی دارند، برنامهای که روی اجرای آن نیز تأکید دارند. اما والدین کودکان ناموفق یا برنامهریزی صحیحی ندارند و یا این که اصراری بر اجرای برنامهها نداشته و خود نیز دچار سهلانگاری هستند. بنابراین برای موفقیّت تحصیلی دانشآموزان باید اوّلاًبا برنامهریزی صحیح، هدفها را مشخص کرد و ثانیاً روی اجرای دقیق و کامل برنامهها تاکید کرد.
7- ارتباط مستمر اولیاء دانشآموزان با اولیاء مدرسه اثرات مثبتی به این شرح بهدنبال دارد:
الف- افزایش موفقیّت تحصیلی دانش آموزان با کسب نمرات بالا، موفقیت در آزمونهای مختلف به ویژه آزمونهای سنجش هوش و استعداد تحصیلی و در نهایت رشد و بالندگی شخصیّتی دانشآموز.
ب- علاقه به درس و مدرسه و توجّه دقیق به مسائل آموزشی- تربیتی از سوی دانشآموز.
ج - افزایش چشمگیر انگیزه دانشآموز برای فراگیری مباحث درسی و بهدنبال آن کاهش خطر ترک تحصیل دانش آموز.
د- کاهش چشمگیر امکان روی آوردن دانشآموز به مواد مخدر، سیگار، قرصهای روان گردان و ... در سن بلوغ و پس از آن.
ه - تعادل رفتار کودک و جلوگیری از بروز رفتارهای نابهنجار به ویژه بیش فعّالی در کودکان.
راهكار ها
1- با راهنمايي هاي خوب و مشاوره ي دقيق والدين نسبت به تحصيل فرزندان خود نظارت نمايند و آنها را در طول سال تحصيلي راهنمايي و كنترل كنند .
2- والدين بخاطر بي سوادي؛ اطلاع از چگونگي برخورد مناسب با فرزندان نداشته باشند. مي توانيم با بر گزاري جلسه هاي توجيهي در انجمن اوليا و آموزش آنها در برخورد مناسب با فرزندان به آنها كمك كنيم.
3- والدين جهت علاقه مند نمودن فرزندشان به آنها وعده هاي صحيح بدهند مثلا اگر قبول شدي تو را به مسافرت مي برم يا برايت كامپيوتر مي خرم نه اينكه به آنها وعده خريد موتور دهند كه عاملي براي افت تحصيلي آنهاست .
4- با آموزش لازم والدین باید برای رسیدگی به امور درسی فرزندان خود برنامه های منظمی داشته باشند و بین گفته ها و نظرات معلم و والدین نباید تفاوتی وجود داشته باشد و آموزش در محیط مدرسه باید همراه و هم گام با محیط خانه و با نظارت و هم فكری مربیان و والدین صورت گیرد زیرا هماهنگ نبودن اولیا ومربیان، دانش آموزان را دچار تردید می كند.
والدین باید مسائلی را كه باعث كاهش انگیزه تحصیل در فرزندان شان می شود، حذف كنند و توجه داشته باشند كه تشویق به موقع، به افزایش انگیزه دانش آموزان كمك می كند.
5- باآموزش هاي لازم والدین باید در كنار پیشرفت تحصیلی فرزندان، احساس خلاقیت و نوآوری را نیز در آن ها رشد دهند و در این زمینه تلاش كنند.
6- بیشتر والدین، پیشرفت تحصیلی را فقط در درس خواندن طولانی مدت می دانند ولی این روش غلط باعث خستگی و كاهش علاقه و بازدهی مناسب می شود. با جلسات مختلف والدین را باید با برنامه ریزی دقیق و افزایش اطلاعات و آگاهی های خود، به آموزش و پیشرفت بهتر فرزندان خود كمك كرد.
7- برنامه های غیردرسی نيزدر پیشرفت تحصیلی تاثيردارد دانش آموزان در كنار درس خواندن نیاز به تفریح، ورزش، شادی، سرگرمی و بازی دارند و با آگاهي والدین نباید آن ها را از مطالعه كتب غیردرسی، برقراری ارتباط كنترل شده با دوستان و آشنایان و تفریح و بازی منع كنند.
8- حفظ تعادل در همه كارها و برنامه ریزی و دقت نظر عامل موفقیت و پیشرفت است و نباید والدين با سخت گیری های نابه جا باعث دور شدن از هدف اصلی و عدم موفقیت فرزندان خود شد.
9- ارتباط مناسب وهمكاري ميان مدرسه واولياء دانش آموز .
10- مبذول داشتن توجه همگاني به اين دانش آموز با توجه به مشكلات خانوادگي و روحي وي در مدرسه توسط مشاور و همكاران ديگر.
11- همكاري بیشتر معلمان با دانش آموزانی که مشکلات خانوادگی دارند.
12- تشويق بموقع این دانش آمزان.
13- دادن شخصيت مثبت به اين دانش آموزدرمدرسه.
گردآورنده: kheyrandish
علاقه مندی ها (Bookmarks)