تعاريف و مفاهيم مشاركت


در دهه 1960 میلادی ، تئوریهای انسان گرایانه در شهر سازی مطرح شد . این تئوریها انقلاب مشارکت را بوجود آورد . انقلاب مشارکت عکس العملی است در برابر دیدگاه سابق شهرسازی که مردم را فراموش کرده بود ، مردمی که محور اساسی برنامه ریزی شهر و شهرسازی محسوب می گردند . برای مردم شهرسازی می کردند، نه با مردم و این نتیجه اش به انفعال کشیدن مردم بود. در دیدگاههای انسان گرایانه سعی شده است که فاصله بین مردم و مدیران شهری کم شود . مشاركت در واقع پاسخ به شرايطي بود كه جوامع به خصوص مديريت ها در جهان پر تغيير با آن مواجه شدند. اما مشاركت چيست؟
در تعريف عام مشاركت ، سهيم بودن افراد گوناگون در انجام امر خاص مد نظر است ، اما در تعبير خاصي كه از مشاركت مي شود، مراد از شركت دادن مردم به همراه دولت و مسئولين دولتي در اداره امور كشور يا منطقه اي معين است ، و از نظر جامعه شناختي ، مشاركت ، همكاري و همياري اعضاي گروههاي اجتماعي به منظور انجام كاري به صورت دسته جمعي است.
" مشاركت عبارتست از دخالت موثر اعضاي يك گروه يا جامعه ( و يا نمايندگان آنها ) در تمامي فعاليتها و تصميم گيريهاي كه به كل گروه و جامعه مربوط مي باشد".
دايره المعارف شهر سازي ، مشاركت عمومي در شهرسازي را اين گونه تعريف مي كند.
" مشاركت عمومي در شهرسازي ابزاري است كه بوسيله آن اعضاي جامعه قادر به شركت كردن در تدوين سياستها و طرحهايي مي كردند كه بر روي محيط زندگي آنها تاثير مي گذارد."
از نظر بانك جهاني " مشاركت فرايندي است كه از طريق آن بهره وران، كنترل خود را بر روندهاي توسعه و تصميمات و منابع كه مرتبط با برنامه است، با هم تقسيم مي كنند."
كميسيون اسكفينگتون در بريتانيا مشاركت شهروندان را چنين تعريف مي كند: " مشاركت به نظر ما ، سهيم شدن مردم درتدوين سياستها و پيشنهادها است."
بر مبناي تعاريفي كه ذكر گرديد ، مي توان گفت كه شهرسازي مشاركتي فرايندي است كه در آن عموم شهروندان در فعاليتهاي شهرسازي كه به طور مستقيم يا غير مستقيم بر روي زندگي آن تاثير دارد ، دخالت مي كنند.
" مشارکت در اغلب متون ، عمدتا به معنای شرکت دادن مردم با يكديگر در انجام کاری و شریک شدن در منافع کار آمده است، کلمه مشاركت معادل اصطلاح (participation )انگلیسی است که این کلمه از ریشه part به معنای قسمت ، جزء و بخش گرفته شده است و به معنای سهیم شدن در چیزی و یا قسمتی از آن چیز معنا می دهد".
اگر از دید مدیریتی به مشارکت نگریسته شود ، مشارکت فعال مردم در فرایند توسعه از پایین به عنوان یک نوع قدرت و ابتکار ساکنان در پیشبرد توسعه زیستگاههای مسکونی قلمداد می گردد . به طوری که دیوید مارسدن و پیتر الکی معتقدند : مشارکت به توزیع قدرت در جامعه مربوط است زیرا این قدرت است که گروهها را قادر می سازد که تعیین کنند کدام نیازها به و نیازهای چه کسانی از طریق توزیع و یا بکارگیری چه منابعی ؟ برطرف خواهد شد .
همچنین مشارکت می تواند به عنوان زمینه موثر در جهت بخشی نظام ارزش جامعه در تعیین اهداف مورد نظر جامعه شهری از کارکرد ارزنده ای برخوردار باشد ." سالیما عمر" بر اساس این دریافت از مشارکت می گوید :" فرایند مشارکت ، مداخله و کنترل مردم ، بیشتر به تعیین آنچه که از دیدگاه خود مردم یک زندگی بهتر را تشکیل می دهد منجر خواهد شد در این صورت تصمیماتی در ارتباط با این که چه چیزی یک زندگی را بهتر می سازد ، پیش از اینکه با آنچه مردم مهم و مقدس می شمارند منافات داشته باشد ، نظام ارزشی آن را منعکس می کند . "
میسرا تقریباً از همین دیدگاه و با ارزش قائل شدن به رای و نظر و خواست مردم در تعیین سرنوشت خویش می گوید . "مشارکت عبارتست از رشد توانیهای اساسی بشر از جمله شان و منزلت انساني و مسئول ساختن بشر در رويارويي نيروي تصميم گيري و عمل سنجيده و از روي فكر باشد"