۶ شرکتی که با تغییر مدل کسب و کار خود به موفقیت دست پیدا کردند (قسمت دوم)
در قسمت قبل گفتیم که چگونه تغییر استراتژی و مدل کسب و کار می تواند موفقیت شرکتها را تحت تاثیر قرار دهد و ۳ شرکت بزرگ استفاده کننده از این روش را توضیح دادیم در این قسمت ۳ شرکت بزرگ دیگری را می شناسیم که شاید اصلا به گوشمان هم نخورده باشد که کسب و کار قبلیشان به چه صورت بوده است و در به صورت عام به نتیجه گیری می پردازیم….
Apple
تا همین چند وقت پیش اپل در سراشیبی سقوط و از بین رفتن قرار داشت.
از حدود ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۷ اپل در حال تقلا بود تا منبع درآمد سودآور و پایداری را برای خود بیابد و در حال آزمون و خطا کردن برای فروش و پیدا کردن بازار برای همه چیز از دوربینهای دیجیتال تا سی دی پلیرهای قابل حمل و تجهیزات تلویزیونی بود.
با اخراج استیو جابز به خاطر کشمکشهای داخلی شرکت تلاش کرد تا با تعویض پیاپی مدیران (شامل یکی از مدیران قبلی پپسی کولا) به راه درست بازگردد.
در آخر در سال ۱۹۹۷ جابز به جایگاهش به عنوان مدیرعامل بازگشت و تعییر جهت واضحی را پایه گذاری کرد.به جای پافشاری بی هدف بر پیگیری ایدههای محصولات حاشیهای که به قهقرا میرفت اپل شروع به تمرکز مجدد بر ساختن محصولات مصرفی الکترونیکی زیبا کرد و در سال ۱۹۹۸ با iMac این کار را آغاز کرد.
اپل همچنین شرکتهای بسیاری را در حوزه های تدوین ویدیو و تولید دیجیتال تحت مالکیت خود در آورد که بخش زیادی از جامعه مشتریانش را تشکیل می دهند.
آی پاد موفقیت حتی بزرگتری بود و بیش از ۱۰۰ میلیون تا در طی ۶ سال از آغاز معرفیش در سال ۲۰۰۱ بر طبق گفته BBC فروش داشت.
آی فون موفقیت بزرگ دیگر شرکت اخیراً رشد فروش ۱۰۰ درصد سالانه را براساس گزارش CNN Money به همراه داشت.
هیچ کدام از اینها بدون تغییر جدی در مدلهای کسب و کار ممکن نبود.
Youtube
در ابتدا یوتیوب مثال آکادمیک کسب و کاری نوپا بود که رویکرد «بعدا بهش فکر می کنم» را برای مدل کسب و کارش به کار گرفته بود.
وقتی گوگل سرویس محبوب اشتراک آنلاین ویدیو را در سال ۲۰۰۶ به مبلغ ۱.۶۵ میلیارد دلار خرید شپرد اسمیت (Shepard Smith) از Fox News اشاره مشهوری داشت به اینکه «یوتیوب حالا حالاها کار دارد تا حتی یک پول سیاه هم دربیاورد!».
تبلیغ کردن منفعل سرویس نیز کافی نبود همانطور که یکی از مقالات سال ۲۰۰۸ Forbes پیشبینی کرد که یوتیوب فقط ۲۰۰ میلیون دلار را از تبلیغات در آن سال درآمدزایی کرد.
ولی در مارس ۲۰۱۰ Mashable گزارش داد که درآمد حاصل از یوتیوب حالا در حال نزدیک شدن به ۱ میلیارد دلار در هر سال بود.
چیزی که در کوتاه مدت اتفاق افتاد تغییر قابل ملاحظه در مدل کسب و کار و استراتژی کلی بود.ابتدا یوتیوب کمپینی تهاجمی را برای آغاز همکاریها با تولیدکنندگان برتر محتوا مثل NBC و ABC وCBS آغاز کرد.
بیشتر محتوای موجود روی یوتیوب دیگر همانطور که در سال ۲۰۰۸ Forbes اشاره کرد «آمیزه ای فقط جلب نظر کننده مثل تصویری از کودکان در حال خنده و سگهایی در حال چلپ چلپ کردن در استخرهای کودکان نیست.»
یوتیوب همچنین برنامه همکاری ای را کلید زد که به کاربران محبوبش اجازه میدهد تا در درآمد حاصل از تبلیغاتی که از ویدیوی آنها بدست آمده شریک شوند.
نتیجه همانطور که Mashable اشاره میکند این است که مدیر گوگل اریک اشمیت (Eric Schmidt) حالا معتقد است که یوتیوب می تواند به منبع اول سوددهی اش در سال ۲۰۱۰ تبدیل شود.
Napster
اکثر مردم نپستر را به عنوان برنامه تبادل موسیقی شخص به شخصی که شاون فنینگ (Shawn Fanning) در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱ روی کار آورد به یاد می آورند.
کلید محبوبیت آن این بود که کاربران به سادگی می توانستند تقریباً هر آهنگی را که میخواستند به رایگان پیدا کرده و به اشتراک بگذارند.
ولی نپستر فقط تا سال ۲۰۰۰ با این ظرفیت توانست رشد کند.
در این زمان گروه هوی متال متالیکا متوجه شد که آهنگ منتشر نشده اش با عنوان I Disappear(همچنین کل کاتالوگ استودیواش) به رایگان برای دانلود گذاشته شده است.
این متالیکا و همچنین رپر معروف Dr. Dre را بر آن داشت تا پرونده نقض کردن قوانین کپی رایت را علیه شرکتی به راه اندازند که در سال ۲۰۰۱ بر طبق گزارش Comscore تعداد ۲۶.۴ میلیون کاربر را نشانه گرفته بود.
در حالیکه نپستر درگیر مذاکره برای این شکایات بود شکایات دیگری توسط شرکتهای ضبط موسیقی به این منتج شد که نپستر محکوم شد تا یا کاربران خطاکارش را تحویل پلیس دهد یا فعالیت خود را ملغی کند.
غول رسانه ای آلمان برتلسمن (Bertelsmann) نپستر را در حالیکه ورشکسته بود با ۸۵ میلیون دلار قاپید و تصمیم گرفت تا آن را به عنوان یک سرویس دانلود پولی از نو بسازد.
تغییر شکل دادن و دوباره سازی یک بیزنس مدل جدید و تجاری از آنچه که قبلاً یک سرویس کاملاً رایگان تلقی میشد کار آسانی نبود ولی این نتیجه داد.
در سپتامبر ۲۰۰۸ غول خرده فروشی Best Buy مبلغ ۱۲۱ میلیون دلار را برای Napster پرداخت کردو این شرکت همچنان به فروش موسیقی از کاتالوگی که حالا ۹ میلیون آهنگ را شامل میشود ادامه می دهد.
باید اشاره شود که دیگر سرویس های اشتراک و تبادل موسیقی نتوانستند این تحول را انجام دهند.
Kazaa برای مثال از داشتن حدود ۱۰۰ میلیون کاربر در روزهای خوشش به عنوان یک سرویس کابرمحور به مدل پولی ای رسید و بر آن ایستادگی کرد ولی بیشتر مردم اصلاً از وجود چنین سرویسی اطلاع ندارند.
نتیجه
نتیجه اینکه تغییرات در استراتژیهای بیزینسی پاورقیهایی جزیی در تاریخ این بیزینسها نبوده اند.
بلکه در هر مورد تغییراتی که اتفاق افتاد ابعاد جدیدی از درآمدزایی و سود آوری را به روی آنها گشود. قلههایی که با ماندن به همان شکل قبلی هرگز به آنها نمی رسیدند.
ایجاد چنین تغییراتی هم نیازمند دیدی است که بدانید که استراتژیهای کنونی برای فرصتهای آینده بیمار هستند و هم نیازمند داشتن نظامی برای وضع مقررات در مورد اجرای تغییرات بنیادین در شرکت.
منبع: Chargify
۶ شرکتی که با تغییر مدل کسب و کار خود به موفقیت دست پیدا کردند (قسمت اول)
علاقه مندی ها (Bookmarks)