دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: تاثیر تفکر زائد بر دیدگاه تربیتی شما

  1. #1
    همکار تالار علوم تربیتی
    رشته تحصیلی
    علوم تربیتی
    نوشته ها
    251
    ارسال تشکر
    984
    دریافت تشکر: 1,153
    قدرت امتیاز دهی
    6804
    Array

    پیش فرض تاثیر تفکر زائد بر دیدگاه تربیتی شما

    تفکر زائد نوشته محمد جعفر مصفا در حوزه روانشناسی از جمله کتاب هایی است که مطالعه آن قطعا در دیدگاه تربیتی شما نسبت به فرزندتان تاثیرگذار خواهد بود، در اینجا گوشه هایی از بخش "نوعی تفکر" برگرفته از این کتاب را مرور می کنیم:


    ذهن ما عادت كرده است به اينكه جريانات و رويدادهاي زندگي را از دو جنبه و ديد نگاه كند و با آنها دو نوع رابطه داشته باشد: يكي ديد يا رابطه‎ي واقعي ديگري ذهني. من مي‎بينم شما به فرم خاصي راه مي‎رويد، دست‎تان را تند يا آهسته حركت مي‎دهيد، پاي‎تان را بلند يا كوتاه برمي‎داريد، راست يا خميده راه مي‎رويد. در اين ديد من به راه رفتن شما به صورتي كه واقعاً هست نظر دارم ـ بدون هيچ تعبير و معناي خاصي. ولي من تنها به اين ديد اكتفا نمي‎كنم. به راه رفتن شما از جنبه‎ي ديگري هم نگاه مي‎كنم و در آن چيزي مي‎بينم كه مربوط به واقعيت راه رفتن نيست، بلكه تعبير و تفسيري است كه ذهن خود من از راه شما رفتن شما مي‎كند. مثلاً مي‎گويد اين طرز راه رفتن موقرانه يا غير موقرانه است، متواضعانه يا متكبرانه است، متشخصانه يا حقيرانه است. ما با تمام جريانات و پديده‎هاي زندگي به همين شكل در رابطه‎ايم. من به اين مبل از دو جنبه نگاه مي‎كنم. يكي بعنوان وسيله‎اي براي نشستن ديگري به عنوان وسيله‎ي تفاخر. همسر شما امروز غذا تهيه نكرده است و شما احساس گرسنگي مي‎كنيد. تهيه نكردن غذا و احساس گرسنگي يك واقعيت است. ولي شما در تهيه نكردن غذا يك جنبه و معناي ديگر هم مي‎بينيد كه مربوط به نفس واقعيت نيست، بلكه تعبير ذهن خود شما از واقعيت است. مثلاً فكر مي‎كنيد نسبت به شما بي‎اعتنايي شده است، لابد مرد با جذبه و قابل اعتنايي نيستيد كه همسرتان زحمت تهيه‎ي غذا به خودش نداده است، و نظاير اين تعبيرات.



    ديد ذهني يا ديد “تعبير و تفسير“ي براي انسان نه ذاتي و طبيعي است و نه لازم؛ بلكه يك فعاليت ذهني زايد و غيرضروري است كه بر مغز انسان تحميل شده است. و چنانكه نشان خواهيم داد، مسايلي از آن به بار مي‎آيد كه براي انسان بسيار وخامت‎بار است.
    ×
    در اين بحث‎ها مي‎خواهيم ببينيم چطور مي‎شود كه اين حركت مخرب بر ذهن انسان تحميل مي‎شود، چه ماهيت و خصوصياتي در آن هست، چگونه علت تمام رنج‎ها و گرفتاري‎هاي انسان مي‎شود؛ و چگونه مي‎توانيم ذهن را از چنين حركت غيرضروري و مخربي بازداريم.



    براي درك روشن اين مسايل و موضوعات بياييم بجاي فرضيه‎پردازي و گيج كردن خود در كليات، به روابط خود با ديگران، كه يك جريان واقعي است، و مخصوصاً به كيفيت رابطه‎اي كه با بچه‎ها داريم توجه كنيم. زيرا عين رابطه‎اي كه ما با اين بچه‎ها داريم ديگران هم با ما داشته‎اند. ما هم بچه‎هايي بوده‎ايم با همين شرايط تربيتي‎اي كه اينها دارند. با اين كار مي‎توانيم مسايل را به يك شكل دقيق و قابل لمس، و به ترتيبي كه شروع شده و پيش آمده‎اند درك كنيم و بشناسيم.



    هم‎اكنون اين بچه‎ها در اين پارك مشغول بازي هستند. ضمن بازي فرضاً با هم دعوا مي‎كنند. يكي از آنها ديگري را مي‎زند و من و شما كه شاهد جريان هستيم، به علت اينكه ذهن خودمان عادت به تعبير و تفسير رفتارها و رويدادها دارد، به بچه‎‎اي كه كتك زده مي‎گوييم: “چه بچه شجاعي“، يا “چه بچه وحشي و بي‎تربيتي“. به بچه‎اي هم كه كتك خورده مي‎گوييم “چه بچه‎ي ترسو، بي‎دست و پا و بي‎عرضه‎اي“. يا وقتي مي‎بينيم يكي از اين بچه‎ها اساب‎بازي يا چيزي را كه مي‎خورد به ديگري هم مي‎دهد به او مي‎گوييم “چه بچه‏ي سخاوتمندي“، يا “چه بچه‎ي هالويي“، چيزهايش را بي‎جهت به ديگران مي‎بخشد؛ و نظاير اين تعبيرات، كه فراوان است و همه‎ي ما هم محققاً با آنها آشنا هستيم. در روز صدها بار به شكل‎هاي متفاوت، صريح و غيرصريح، به وسيله‎ي الفاظ، به وسيله رفتارها و حركات مخصوص، به وسيله ‏ي نگاه يا حتي به وسيله‎ي سكوت، رفتار خودمان وديگران را معنا و تفسير مي‎كنيم.



    خوب، حالا قدم به قدم جلو برويم و ببينيم نتيجه‎ي اين تعبير و تفسيرها چيست. بعد از اينكه بچه با تعبير و تفسير آشنا شد چه فعل و انفعالي در ذهن او صورت مي‎گيرد و چه استنباطي از زندگي و روابط پيدا مي‎كند؟



    محققاً اولين استنباط بچه اين خواهد بود كه در زندگي و در روابط انسان‎ها تنها واقعيت‎ها مطرح نيست، بلكه هر واقعيت، هر حركت، هر رفتار و هر رويداد و جرياني يك معناي خاص هم دارد كه مثل سايه‎اي نامريي به آن چسبيده است و هميشه همراه آنست. مي‎فهمد كه كتك زدن يا كتك خوردن، تنها كتك زدن و كتك خوردن نيست، بلكه يك معنايي هم پشت آن نهفته است. غذا دادن به بچه ديگر علاوه‎بر اينكه يك واقعيت است معناي “سخاوت“ هم مي‎دهد. به اين طريق ذهن بچه از شروع رابطه با زندگي يك كيفيت “تعبيركنندگي“ پيدا مي‎كند. ذهنش عادت مي‎كند به اينكه هيچ چيز را خالص و به عنوان يك واقعيت نبيند، بلكه به محض انجام هر عمل فوراً به دنبال معناي آن نيز بگردد و بر عمل خود برچسبي بزند. بنظرش مي‎رسد كه عمل بدون تعبير و معنا ناقص است. مثل اينكه تعبير و برچسب‎گذاري جزء لايتجزاي چيزها و رويدادها است. و اينكه بعدها عليرغم درك روشن قضايا انسان به سختي مي‎تواند خود را از اسارت زنجير ذهنيات خود رها كند به خاطر آن است كه از كودكي واقعيت‎ها، و تعبير ذهني واقعيت‎ها را طوري به بچه عرضه و القا كرده‎اند كه انگار اينها يك چيزاند ـ يك چيز جدايي‎ناپذير. و به اين جهت است كه انسان بعدها نمي‎تواند صورت ناب و خالص واقعيت‎هاي زندگي را آنطور كه هست ببيند. به نظر او هر واقعيت حتماً بايد يك توصيف و تعبير و معنا هم داشته باشد. و اگر چه آن معنا و تعبير صرفاً ذهني است، اما چون از كودكي معنا و واقعيت را با هم و بصورت يك واحد به او القا كرده‎اند تفكيك آنها به نظرش مشكل مي‎رسد.



    رفته رفته كه بچه با “تعبير و تفسير“ها آشنا مي‎شود متوجه‎ي اين واقعيت نيز مي‎گردد كه اگر چه “تعبير و تفسير“ها با الفاظ مختلف و عناوين و توجيهات متفاوت صورت مي‎گيرد، ولي همه‎ي آنها حول يك چيز دور مي‎زنند؛ و آن “ارزش“ است. شكل تعبيرات متفاوت است، اما در پشت همه‎ي آنها و در محتواي همه‎ي آنها تنها “ارزش“ نهفته است. بچه هر چه بيشتر با زندگي آشنا مي‎شود و روابط بيشتري پيدا مي‎كند، اين حقيقت را بهتر و روشن‎تر درك مي‎كند كه انگار هدف زندگي انسان‎ها و هدف تمام فعاليت‎ها و روابط‎شان كسب “ارزش“ و اجتناب از “بي‎ارزش“ي است.



    استنباط منطقي ديگري كه از نحوه‎ي زندگي و كيفيت روابط انسان‎ها براي بچه حاصل مي‎شود اين است كه انگار معنا و تفسيري كه به صورت “ارزش“ يا “بي‎ارزشي“ از واقعيات مي‎شود مهم‎تر از خود واقعيات است. وقتي اين بچه كتك مي‎خورد و متحمل يك درد جسمي و فيزيكي مي‎گردد من و شما چندان توجهي به درد او نداريم؛ دردي كه بر او وارد شده است برايمان كمتر از معنا و تفسيري كه خودمان از كتك خوردن مي‎كنيم اهميت دارد. و همين موضوع را بچه هم خيلي خوب درك مي‎كند. از مجموعه‎ي حالات، برخوردها، و رفتارهاي ما مي‎فهمد كه عبارت “چه بچه‎ي بي‎عرضه‎ي ترسويي“ براي ما مهم‎تر از دردي است كه بر او وارد شده است. يا نفس غذا دادن به بچه ديگر آنقدر مهم نيست كه ارزش “سخاوتمند بودن“. اگر توجه كنيم مي‎بينيم كه وضع فعلي خود ما هم حكايت بر اين مي‎كند كه براي ما تعبير ذهني واقعيات مهم‎تر از خود واقعيات است. من يا شما بيست سال پيش از كسي سيلي خورده‎ايم، يا كسي كلاه سرمان گذاشته است. درد جسمي سيلي همان وقت تمام شده است، يا موضوع كلاه‎گذاري خيلي ناچيز بوده است. ولي درد “چه آدم ضعيف، توسري خور، ترسو و بي‎عرضه‎اي هستم“ هنوز در حافظه‎ي ما ثبت است و آزارمان مي‎دهد. احساس گرسنگي، كه يك واقعيت است، به اندازه‎ي تصور اينكه “من چه مرد بي‎جذبه و غير قابل اعتنايي هستم“ اسباب رنج و آزار شما نيست.



    از اينكه انسان براي ارزش‎هاي “تعبير و تفسيري“ اهميتي بيش از واقعيات قايل مي‎شود دو مسأله اساسي بوجود مي‎آيد كه براي انسان فاجعه‎آميز است. مسأله‎ي اول مربوط به رابطه‎ي انسان با عالم خارج است. بعد از اينكه “ارزش“ها بعنوان يك ضرورت مبرم و حياتي مطرح و بر ذهن انسان تحميل شد، انسان چنان شيفته‎ي آنها مي‎شود و به آنها مشغول مي‎گردد كه از دنيا و هر آنچه واقعاً در آن مي‎گذرد غافل مي‎ماند. از “ارزش“هاي پيرايه‎اي براي خود هستي و عالم مخصوصي مي‎سازد و در آن عالم “خودساخته“ بسر مي‎برد. “ارزش“ها به معناي واقعي كلمه انسان را مسحور مي‎كنند، او را به خود جذب مي‎كنند، در خود نگه مي‎دارند و مانع علاقه و توجه او به دنياي واقعيات مي‎شوند.



    معناي اين جريان آنست كه انسان بجاي ارتباط با خود زندگي، با سايه‎ي زندگي رابطه برقرار مي‎كند. اينكه گفته مي‎شود انسان در خواب زندگي مي‎كند، به اين معناست كه زندگي واقعي را از دست داده، از واقعيات زندگي منفك شده و از اوهام، پندارها، تصاوير و تعابير براي خود يك زندگي و يك عالم ذهني ساخته است و در آن عالم رؤياگونه بسر مي‎برد...
    http://kelaseavaleyas.blogfa.com/

    مرا این جا هم می توانید پیدا کنید
    http://forum.rahe-eshgh.ir/

  2. 3 کاربر از پست مفید *خانم معلم * سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th November 2011, 10:16 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th April 2010, 09:20 PM
  3. آموزشی: نصب php 32 بیتی بر روی ویندوز سرور 64 بیتی
    توسط moji5 در انجمن مقالات و آموزش های شبکه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th March 2010, 08:26 PM
  4. بزرگترین زمین لرزه 200 سال اخیر در هائیتی
    توسط s@ba در انجمن اخبار علمی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 16th January 2010, 01:26 PM
  5. خبر: بروز مشکل امنیتی در سایت‌های شرکت امنیتی مکافی
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار وب و اینترنت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th May 2009, 03:44 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •