حکمت اشراق به عنوان حکمتی بحثی ـ ذوقی، فلسفهای نور محور است که در مقابل فلسفههای متعارف که حکمت بحثی صرف و وجود محور بودهاند، تحولی شگرف در حوزه تفکر فلسفی ایرانی ـ اسلامی به شمار میآید. به نظر شیخ شهاب الدین سهروردی، استاد و شخصیت منحصر به فرد مکتب اشراق، تحول تاریخی در فلسفه اسلامی احیای حکمت معنوی ایرانیان باستان با حکمت اشراق رخ داده است.
فلسفه اشراق، حکمتی شهودی و انکشافی بر پایه اشراقات انوار قدسی و مبتنی بر اصل مشرقی «نور و ظلمت» است. نور در این رویکرد، رمز «آگاهی» و «خودآگاهی» است، لذا مدار فلسفه سهروردی «علم» است و قلمرو آن معرفتشناسی و دغدغه حکیم اشراقی نیز چیزی نیست جز تحقق «علم اشراقی».
معرفت اشراقی یک شناخت معنوی و متعلق به جان آدمی است و ادراک پیام اشراقی یا آگاهی اشراقی جز با نفس اشراق شده به انوار میسر نیست. اشراق یا تابش انوار الهی بر باطن سالک و نورانی شدن حقیقت جان وی، غایت آمال حکیم اشراقی است. معرفتشناسی اشراقی که از بررسی حقیقت نور آغاز میشود به اشراقات باطنی و پرتو افشانی انوار قدسی بر جان سالک منتهی میگردد. حکمت اشراق سعی در تبیین حقیقتی دارد که در جان سالک به وقوع میپیوندد و آرمان حکیم اشراقی، تحقق این حکمت در درون جان حکیم است.
این حکمت امری جدای از هنر حقیقی نیست؛ لذا هنرمی تواند هم زمینهای برای تحقق این حکمت باشد و هم مجالی برای تجلی آن. هرچند سهروردی نیز چون بسیاری دیگر از حکماء اسلامی، مستقیماً به هنر نپرداخته است و در تمام آثار وی تقریباً هیچ سخنی درباره هنر به چشم نمیخورد و کلمه هنر و مترادفات آن هرگز در آثار وی به نحو مستقیم مطرح نمیشود، اما اندیشه نور محور اشراقی تأثیری عمیق و وسیع بر هنر سنتی ایرانی ـ اسلامی بر جای گذاشته است.
چنانکه درخشش انوار معرفت و حکمت در فضای هنر سنتی ایرانی ـاسلامی که چشم هر بینندهای را خیره میسازد، اما گذشته از این همه، حکیم اشراقی، مبانی حکمی و مابعد الطبیعی ارائه داده است که هنرمند و هنرشناس اشراقی میتواند بر اساس آن، هنر اشراقی را که چه بسا سهروردی در صدد تحقیق در آن بوده ولی مجالی برای آن نداشته است، تدوین نماید.
سهروردی که در افق معنوی حکمت نوری ایرانی سیر میکند و تعالیم اشراقی خویش را به هدف احیاء حکمت نوری ایرانیان باستان تدوین مینماید، آنان را وارث حکمت الهی هرمسی میداند، حکمت و معرفتی که در درجه اول محصول عقل شهودی و افاضه از عالم قدس است.
همانگونه که ماهیت ذوقی حکمت اشراق، گذر از عقل استدلالی به عقل شهودی را اقتضاء میکند، سهروردی معرفت حقیقی را فراتر از حوزه دسترس عقل استدلالی و فقط در قلمرو شهود باطنی ترسیم مینماید. بنابراین علمی که بنیاد هنر اسلامی ـ اشراقی را تشکیل میدهد، جز از طریق عقل شهودی حاصل نمیشود و البته این شهود عقلانی نیز یک شرافت و اصالت و تحصیل فضایلی را میطلبد که در دریافت سنتی از معرفت و امر قدسی جدایی ناپذیر است۱، لذا اگر گفته میشود که هنر اسلامی از حکمت سرچشمه میگیرد و میان هنر و حکمت پیوندی ازلی برقرار است.
شاید منظور همین باشد که هر دو از سرچشمه واحدی نشأت میگیرند که آن عالم الهی و عقلانی است هر دو از طریق شهود عقلانی دریافت میشوند و هر دو به زبان رمز بیان میگردند، لذا هم زبان حکمت بحثی ـ ذوقی اشراقی، زبان رمز است و هم زبان هنر. چه بسا رمزها و نمادهای آنها نیز بر هم قابل انطباق باشند.
اما این عقل شهودی، سرچشمهای الهی دارد و همچون عقل استدلالی همگانی نیست و از طریق فکر حاصل نمیشود، بلکه به صاحب ریاضات و مجاهدات اعطا میگردد. بنابراین صورت هنری مقتضی آن نیز فقط از طریق تأمل و مراقبه و تمهیدات باطنی دست یافتنی است. از این طریق است که هنرمند میتواند آن بصیرت فرشتهخویانه را که منبع تمامی هنرهای سنتی (قدسی) است به دست آورد، لذا گفتهاند: «در سرآغاز سنت، نخستین آثار هنر قدسی، اعم از هنرهای تجسمی و صوری، به دست خود فرشتگان یا دواها خلق شدهاند»[۱].
الهام فرشته، در هنر رازورانه اشراقی، به نحو خاص و منحصر به فرد ظهور میکند. سهروردی هم علم را و هم هنر را از فیض نور الانوار میداند. در راز آموزی فرشته عقل، سهروردی از سویی( در سیر نزولی) همه موجودات عالم را از آواز پر جبرئیل میداند: «و هر چه در این چهار ربع عالم سفلی رود همه از پر جبرئیل حاصل میشود»[۲]و از سویی دیگر (در سیر صعودی) نیز همه نغمات و نقوش زیبا و همه علوم و معارف از صفیر سیمرغ است.
«همه علوم از صفیر سیمرغ است و از او استخراج کردهاند؛ سازهای عجیب مثل ارغنون و غیر آن از صدا و رنّات او بیرون آوردهاند و هر نقشی در جهان ناشی از پرتو او است»[۳]سیمرغ که از سویی عقل اول است و صادر نخستین و از سوی دیگر همان فرشته وحی است، هم منشأ علم و معرفت است و هم منشأ هنر.
چنانکه از افلاطون نقل کردهاند که «قانون و هنر فرزند عقل (عقل کل) هستند» (محاوره قوانین)[۴]. بنابراین اگر کارشناسان هنر اسلامی میگویند که هنر عقلانی است و از عقل سرچشمه میگیرد به این معنا نیست که هنر راسیونالیست است و از ذوق معنوی منقطع و باید رشته اتصال آن را با کشف و شهود روحانی قطع کرد، بلکه بر عکس، عقل در این معنا الهام را از کار نمی اندازد بلکه درهای وجود خود را بر آن می گشاید[۵].
لذا یک اثر هنری، نشانه سیر و سلوک هنرمند است در عالم معنا و شهود حقایق در آن عوالم و نتیجه الهام فرشته زیبایی است. از این رو هنر خود یک طریقه سلوک است برای هنرمند و وسیله تعالی او است. همچنانکه غایت حکیم اشراقی آن است که حقیقت را در خود محقق گرداند و «خود سیمرغی شود که صفیر او خفتگان را بیدار سازد»، هنرمند اشراقی نیز شخصی است که متحقق به حقایق معرفت قدسی گردیده و از طریق معرفت به امر قدسی واصل شده است. خود این شخص بهترین دلیل بر پیوند نا گسستنی میان معرفت و جمال است، زیرا این چنین شخصی، از راه متحقق شدن به حقایق حکمت ذوقی، جمال و رحمت را در خود تجسم بخشیده است[۶].
هنر و نور
پرتو افشانی نور به عنوان موضوع و محور فلسفه اشراقی، در سراسر هنر ایرانی اسلامی چشم نواز است. درخشش نور اشراقی، ساحت هنر ایرانی- اسلامی را جلوهای نورانی بخشیده است. بورکهارت نور را نماد تجلی بیواسطه و غیر نظری واقعیت معنوی معرفی میکند و معتقد است نور نماد اندیشه بنیادین اسلام یعنی وحدانیت است و هیچ رمزی عمیقتر از نور برای بیان وحدت الهی وجود ندارد[۷] از این رو هنرمند مسلمان در آفرینش و ارائه اثر هنری در صدد آن است که نور را چگونه جذب کند و چگونه عبور دهد و به هزاران طریق مختلف درخشان و متشعشع سازد.
در معماری ایرانی، سطوح مشبک نور را عبور میدهند. مقرنسها نور را به خود میگیرند و با ظرافت آن را پخش میکنند و از آنجا که مشاهده مستقیم نور دشوار و غیر ممکن است، هارمونی رنگها واسطه انتقال آن میشوند و غنای درونی نور را آشکار میسازند[۸].
بورکهارت این هنر را به کیمیا تشبیه میکند که «مسأله اصلی آن تبدیل ماده به اشعه نور است که کیمیای هنر سنتی، سنگ را به نور و نور را به بلور تبدیل میکند»[۹].
تمثیلهای سهروردی نیز همگی حول نماد نور است و آیینه؛ نور در نزد سهروردی نماد مبداء جهان و مبادی علوی آن است و همین نور نماد و تجلی اشراقات و پرتو افشانی انوار ملکوتی در هنر ایرانی است. در نگارگری تمثیلی و داستانهای رمزی سهروردی نیز نماد نور و تشعشع انوار ملکوتی آن چشمها را خیره میسازد و برق آن از سویی دل سالک (عالم صغیر) را و به موازات آن جهان هستی (عالم کبیر) را روشن مینماید.
رسالههای رمزی سهروردی اصیلترین و غنیترین پشتوانه حکمی ما بعد الطبیعه هنر اشراقی است. از این رو «مورخان هنر (اسلامی) نیز هنگامی که در ما بعد الطبیعه هنر اسلامی کاوش کردهاند… اعلام کردهاند رسالههایی با ماهیتی «نهانی» وجود دارد که به هنرهایی میپردازد که فقط در پرتو طریقت باطنی قابل فهم اند»[۱۰].
در این داستانهای تمثیلی و راز آموزیها همواره فرشتهای نورانی حضور دارد، نوری که تجلی جمال و جلال نور الانوار است، هم هیبتش قدمها را میلرزاند و هم لبخندش دلها را آرامش میبخشد. غالب این راز آموزیها به منشأ عقلانی و نورانی عالم میپردازد. در رساله عقل سرخ، در راز آموزی فرشته حکمت، از عجایب هفتگانهای که فرشته در نگارگری اشراقی ترسیم میکند، نخست کوه قاف است و دوم گوهر شب افروز و سوم درخت طوبی .
کوه قاف (یا سلسله جبال البرز که بر کره زمین محیط است) رمز عقل است و عالم انوار مجرده. گوهر شب افروز (ماه) نیز که روشنیاش را از درخت طوبی میگیرد، در این ساحت نورانی واقع است. درخت طوبی که خورشید عالم است و منشأ نورانی همه موجودات، درختی عظیم است که با درخت «ویسپوبیش» (درخت همهتخمه) اوستا شباهت دارد. همه نباتات این جهان ثمره و میوههای این درخت اند.
در این صورتگری تمثیلی اشراقی، مبادی نورانی عالم همه از جنس نورند و هم نور را در خود جذب میکنند و هم از خود عبور میدهند و در اثر پرتو افشانی ایشان است که همه موجودات این عالم به ظهور میرسند. موجودات این عالم از منشائی نورانی که خورشید عالم است نشأت گرفتهاند و همه ریشه در «نور» دارند و با نور پرورده میشوند و ظهور مییابند . زال در نظر طوبی (خورشید) به دنیا میآید و زیر پر سیمرغ که بر درخت طوبی آشیان دارد پرورده میشود[۱۱].
سیمرغ نیز از جنس نور است و بلکه همان شعاعهای نور خورشید است که اگر آیینهای و یا مثل آن- هر جسم صیقلی- در برابر آن قرار دهند، هر دیده که در آن آیینه نگرد خیره شود. این حقیقت را سهروردی در یک صورتگری تمثیلی چنین ترسیم میکند: «زال جوشن از آهن بساخت، چنانکه جمله مصقول بود و در رستم پوشانید و خودی مصقول بر سرش نهاد و آیینههای مصقول بر اسبش بست؛
آنگه رستم را از برابر سیمرغ (نور خورشید) در میدان فرستاد. اسفندیار را لازم بود در پیش رستم آمدن چون نزدیک رسید پرتو سیمرغ بر جوشن و آیینه افتاد، از جوشن و آیینه عکس بر دیده اسفندیار آمد؛ چشمش خیره شد، هیچ نمیدید، توهم کرد و پنداشت که زخمی بر هر دو چشم او رسیده، زیرا که دیگران بدیده بود؛ از اسب در افتاد و به دست رستم هلاک شد»[۱۲].
در صورتگری تمثیلی دیگر نیز «نور» اساس ظهور و تجلی همه حقایق الهی در عالم جسمانی است. جام گیتی نمای کیخسرو که هر چه میخواست در آن جام مطالعه میکرد و برکائنات مطلع میگشت و بر مغیبات واقف میشد، «چون ضوء نیرّ اکبر بر آن میآمد، همه نقوش و سطور عالم در آن جام ظاهر میشد»[۱۳].
آیینه
آیینه وصور ظاهر درآن نیز در معرفت شناسی اشراقی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. آیینه و کلیه اشیاء صیقلی و شفاف مظهر صورمعلقه مثالیه اند و صور موجود در آیینه از خود آیینه ناشی نشده اند، بلکه آیینه تنها مظهر یا محل ظهور صوری است که در مقابل آن قرار میگیرد. ولی حقیقت این صور متعلق به عالم مثال است[۱۴].
سهروردی میان دیدن یک شئ در جهان خارج و دیدن یک شئ در آیینه، تفاوت قائل شده و ظرف مرئی و مدرک را در این دو مورد، دو جهان متفاوت میداند. به نظر وی آنچه انسان در جهان خارج مشاهده میکند نتیجه اضافه و احاطه اشراقیه نفس به موجود خارجی است، ولی آنچه انسان در آیینه مشاهده میکند چیزی است که فقط از طریق اتصال نفس به عالم مثال حاصل میگردد.
در هر حال، آیینه و صور ظاهر در آن در معرفتشناسی ادراک خیالی از چنان جایگاهی بر خوردار است که هانری کربن، علم خیال را همان علم مرایا، علم به همه سطوح آیینهگون و علم به همه صورتهایی که در آنها نمودار میشود، معرفی میکند. به نظر وی این علم، هم علم مرایا و هم علم کشفها و شهودها است.[۱۵]. هر چند صور در آیینه ظاهر میشوند، ولی واقعاً در آیینه نیستند و همه به عالم مثال تعلق دارند، لذا آیینه در هنر آیینهکاری ایرانی به عنوان یک هنر دینی و سنتی تجلیگاه عالم مثال است.*
*دکتر طاهره کمالی زاده، استادیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه زنجان
1- معرفت و معنویت، ص ۵۱۴
[۱]-معرفت و معنویت ص ۵۰۹
[۲]- مجموعه مصنفات ،ج۳، آواز پر جبرئیل ص۲۱۷
[۳]-مجموعه مصنفات ،ج۳، صفیر سیمرغ،ص۳۱۵
[۴]- معرفت و معنویت در ۴۹۳
[۵]- هنر مقدس، ۱۳۳
[۶]- هنر مقدس ،ص ۵۲۶
[۷]-مبانی هنر اسلامی ، ص۱۶۹
[۸]- همان ،ص۱۷۰
[۹]- همان ،ص۱۷۱
[۱۰]- معرفت و معنویت، ص ۵۱۴
[۱۱]-مجموعه مصنفات، ج ۳، عقل سرخ، ص۲۳۳
[۱۲]- همان، ص۲۳۴
-[۱۳] لغت موران، ص ۴۶
[۱۴]-مجموعه مصنفات،ج۲،حکمه الاشراق،صص۲۳۱و۲۳۲
[۱۵]-تخیل خلاق، ص324
منبع:
پایگاه تخصصی فلسفه و عرفان اسلامی
علاقه مندی ها (Bookmarks)