«هیچوقت به زندگینامه خوبی از یک داستاننویس خوب برنخوردهام. چنین چیزی ممکن نیست.
نویسنده اگر نویسندهی خوبی باشد، چندین نفر است.»
این باور غیرقابل انکار «اسکات فیتزجرالد» درباره آثار زندگینامهای است، اما همه میدانیم که گاه وسوسه دانستن درباره زندگی
آفرینندگان آثار ادبی آنقدر مقاومتناپذیر است که خوانندگان پا را فراتر از مطالعه کتابهای داستانی میگذارند و با
واقعیت زندگی شخصیتهای محبوبشان روبرو میشوند.رمانهای زندگینامهای از آن دسته کتابها محسوب میشوند که عموما بین دو ژانر قرار گرفته و جذابیتهای هر دو را در بردارند.
رمانها احساسات مردم را درگیر میکنند، اما شرححالها واقعیاتی خواندنی درباره زندگی را به آنها عرضه میکنند.
حال اگر جنبه دراماتیک داستانها را کنار جزییات زندگی نویسندگان صاحبنام بگذاریم که از زبان خودشان هم نقل میشوند،
میتوانیم به راز محبوبیت این ژانر پی ببریم.
زندگینامههای خودنوشت دریچهای هستند رو به دنیای ذهنی نویسندگان،
نویسندگانی که برای روایت رخدادهای زندگی خود، قلم به دست گرفتهاند.
خوانندگان از طریق این کتابها به باورها، درگیریهای درونی و دیدگاههای نویسندگان محبوبشان پی میبرند و میتوانند به دنیایی
فراتر از مخلوقات جوهری آنها دست پیدا کنند.
در ادامه به بهترین رمانهای زندگینامهای که بیش از سایر آثار مورد توجه قرار گرفتهاند، میپردازیم.
«حباب شیشهای» / سیلویا پلات
«... زندگیام را دیدم که جلوی چشمم، مثل درخت سبز انجیر آن داستان، شاخه میدهد و از سر هر شاخه، مثل یک انجیر درشت بنفش، آینده درخشانی به من علامت میداد و چشمک میزد... خودم را میدیدم که پای این درخت نشستهام و از گرسنگی در حال مرگم، چون نمیتوانم تصمیم بگیرم کدام انجیر را میخواهم. تکتک و همه انجیرها را میخواستم، اما انتخاب یکی به معنی از دست دادن بقیه بود، و همانطور که من ناتوان از انتخاب آنجا نشسته بودم، انجیرها شروع به پژمرده و سیاه شدن کردند و یکییکی پیش پای من به زمین افتادند...»
اینها بخشی از کتاب «حباب شیشهای» زندگینامه خودنوشت «سیلویا پلات» شاعر، رماننویس، نویسنده داستانهای کوتاه، و مقالهنویس آمریکایی و همسر «تد هیوز» دیگر شاعر سرشناس قرن بیستم است. وی بیشتر شهرت خود را وامدار اشعارش است، اما کتاب «حباب شیشهای» پلات بر مبنای زندگی وی و کشمکشهایش با بیماری افسردگی، نوشته شده است. به گفته یک منتقد انگلیسی، این «اولین رمان زنانه در فضایی سالینجری» است. فضای سالینجری بویژه در فصلهای اولیه کتاب، پیش از حاد شدن وضع روحی استر، کاملا محسوس است.
«میدانم چرا پرندگان محبوس آواز نمیخوانند» / مایا آنجلو
«مایا آنجلو» شاعر، مورخ، نویسنده، بازیگر، نمایشنامهنویس، تهیهکننده، کارگردان و فعال حقوق بشر متولد 4 آوریل 1928 در سنلوییس آمریکاست. یکی از منتقدان ادبی وی را «صریحترین زن شرححالنویس آمریکا» خوانده است، چراکه مایا به خاطر کتاب هفتجلدیاش که شامل زندگینامه خود از کودکی تا بزرگسالی است، بسیار شهرت دارد.
آنجلو از جمله اولین زنان سیاهپوست است که با رمان «میدانم چرا پرنده محبوس آواز میخواند» در فهرست پرفروشترین نویسندگان زمان خود قرار گرفت. اولین کتاب این هفتجلدی تاریخچهای از زندگی وی از سن 16 سالگی تا تولد پسرش را حکایت میکند.
این نویسنده به زبانهای فرانسوی، اسپانیولی، ایتالیایی و آفریقایی صحبت میکند و زمانی که با یک مبارز آزادیخواه اهل آفریقای جنوبی ازدواج کرد و به قاهره رفت، سردبیر تنها هفتهنامه خبری انگلیسیزبان در خاورمیانه شد. نامزدی جایزه پولیتزر و جایزه کتاب ملی، تنها بخشی از موفقیتهای مایا آنجلوی رنگینپوست محسوب میشود.
«امپراتوری خورشید» جی.جی بالارد
«... جنگ واقعی آن چیزهایی بود که خودش از اشغال چین به دست ژاپنیها در 1937 دیده بود، جنگ واقعی رزمگاههای قدیمی هونگ جائو و لونگ هوا بود که هر بهار استخوان مردگان دوباره در شالیزارها سبز میشدند و به سطح آب میآمدند، جنگ واقعی هزاران پناهنده چینی بود که انبوه انبوه در جانپناههای چوبی پوتونگ از وبا میمردند، جنگ واقعی سرهای غرقه به خون سربازان کمونیست بود که در سراسر بند چینیها بر سر نیزه زده بودند. در جنگ واقعی کسی نمیداند طرف کیست، و نه پرچمی در کار است، نه گویندهای، نه برندهای. در جنگ واقعی دشمنی در میانه نیست...»
کتاب «امپراتوری خورشید» شرح چند سال از زندگی «جیمز گراهام بالارد»، رماننویس انگلیسی در زمان کودکی و نوجوانی است که در زمان جنگ جهانی دوم در اردوگاه ژاپنیها در چین سپری شده است. «جیم» که بعدها شاهکاری چون «تصادف» را خلق میکند، فرزند یکی از خانوداههای ثروتمند انگلیسی بوده که در چین در ناز و نعمت زندگی میکرده است. جنگ او را از پدر و مادرش جدا میکند و «جیم» ۱۱ ساله به تنهایی دوران سختی را در اردوگاههای جنگی پشت سر میگذارد.
«در جستوجوی زمان از دسترفته» / مارسل پروست
شاهکار «مارسل پروست» فرانسوی در هفت جلد نوشته شده که هریک نامی مستقل دارند. این اثر زندگینامهای تحلیل عمیق ادبی، هنری، فلسفی و اجتماعی از جامعه فرانسه در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن 20 میلادی ارائه میدهد. نحوه استفاده مارسل پروست از زبان فرانسه و جملهسازی او که شکلی بدیع و نو در ادبیات فرانسه بود، «در جستوجوی زمان از دسترفته» را به کلی از سایر آثار ادبی معاصرش متمایز میکند.
پروست نوشتن زندگینامهی ادبیاش را از سال 1909 آغاز کرد و تا زمان وخامت بیماریاش در پاییز 1922 به نوشتن آن ادامه داد. این نویسنده بزرگ که از چاپ کتابش توسط ناشران معتبر آن زمان ناامید شد، به ناچار مبلغی را پرداخت کرد تا اثرش را منتشر کنند. «در جستوجوی زمان از دسترفته» بین سالهای 1913 تا 1927 در فرانسه به چاپ رسید. تاثیر شاهکار ماندگار پروست بر رمانهای قرن بیستمی کاملا مشهود است. «ادموند وایت» این مجموعه کتاب را «بزرگترین رمان قرن بیستم» خوانده است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)