مردان گرگی ورولف ، آخرین مقاومت آلمان


همواره این پرسش مطرح گردیده است که چرا پس از شکست آلمان در جنگ جهانی دوم آلمانی ها مقاومت قابل توجهی از خودشان بروز ندادند ؟

چرا همان طور که جنبش های پارتیزانی گوناگون در روسیه لهستان فرانسه و بلژیم بر علیه آلمانی ها ایجاد گردیدند ، جنبش های پارتیزانی مشابه در آلمان علیه متفقین به وجود نیامد ؟ آیا نازی ها طرحی برای ایجاد چنین جنبش هایی داشتند ؟ آیا مردم آلمان تمایلی به مقالبله با متفقین داشتند ؟

و آیا آنچه که جنبش ورولف (گرگ مرد یا گرگینه) نامیده میشود حقیقتا به وجود آمد یا تنها در مخلیه ی مبلغان نازی وجود داشت ؟!

ورولف یا مردان گرگی، آخرین مقاومت آلمان (قسمت اول)
نویسنده : حمیدرضا نیک بخش
ایجاد سازمان
پتر فیلد در کتاب هیملر رایشزفوهرر اس اس اشاره می کند که ورولف صرفا یک افسانه نبود ، بلکه واقعیت داشت او اشاره می کند که هیملر یک افسر اس اس به نام پروتسمان را مامور کرده بود که یک سازمان مخفی به نام ورولف به راه بیاندازد تا اگر کشور اشغال گردید ناسیونال سوسیالیسم را به صورت زیر زمینی زنده نگه دارند .
تقریبا از اواسط سال ۱۹۴۴ که احتمال شکست بر ذهن شماری از آلمانی ها سایه افکنده بود . هاینریش هیملر تصمیم گرفت بر روی برنامه ی جدید خود که ( عملیات ورولف) نامیده می شد کار کند . او برای این عملیات اس اس اوبر گروپن فوهرر (سپهد اس اس ) هانز آدولف پروتسمان را انتخاب کرد و به او دستور داد یک گروه نخبه از نیروی داوطلبان را سازماندهی کند که به طور محرمانه پشت خطوط دشمن به عملیات بپردازند .
این نیرو های داوطلب ورولف ( گرگ مرد ) نامیده می شدند .


فرمانده پروتسمان
سپهبد اس اس هانز آدولف پروتسمان که مسئولیت نظاره بر پروژه را بر عهده داشت افسری پر انرژی و با روحیه بود . او در سال ۱۹۴۱ با درجه ی رهبر ارشد اس اس و پلیس در شمال روسیه مسئولیت امنیت درونی منطقه و مبارزه ی ضد پارتیزانی را بر عهده داشت و بعدا سمت مشابهی در اوکراین و روسیه جنوبی دریافت کرد . در اوایل سال ۱۹۴۴ بود که او به عنوان فرمانده ی نبرد گروه پروتسمان در اوکراین در راس شماری از نبردهای ضد پارتیزانی قرار گرفت و به دلیل شایستگی هایی که از خود نشان داد به دریافت نشان صلیب طلایی آلمان نائل گردید که از نشان های بسیار برجسته محسوب می شد .
پروتسمان در سپتامبر ۱۹۴۴ توسط هاینریش هیملر به عنوان ( بازرس کل دفاع ویژه) منصوب گردید . او وظیفه یافت که یک مرکز فرماندهی در برلین برقرار کند و سازماندهی و آموزش نیرو ها را بر عهده بگیرد . پروتسمان به عنوان (بازرس کل دفاع ویژه) معین گردید و وظیفه ی برقرای مرکز فرماندهی نیرو در برلین و سازماندهی و آموزش نیرو ها را بر عهده گرفت و پروتسمان هنگام اقامت در مناطق اشغالی اوکراین تاکتیک های چریکی مورد استفاده توسط پارتیزان های شوروی را مطالعه کرده بود و قصد داشت که نیرویی مشابه با تاکتیک هایی مشابه به وجود بیاورد .
در اینجا مشکلاتی وجود داشت ، در ابتدا اینکه آلمان به شدت از کمبود نیروی انسانی رنج می برد ، آخرین ذخایر انسانی شاخه های مختلف نیرو های مسلح اعزام شده بودند و آخرین صفوف در فولکشتورم (نیروی مردمی) سازماندهی گردیدند بنابر این ایجاد یک سازمان نظامی جدید تا حدی مشکل بود . با این حال حمایت اس اس از یک سو و وجود آخرین منبع در دسترسی انسانی (جوانان هیتلری) باعث شد که پروتسمان بتواند حدود پنج هزار داوطلب را سازماندهی کند .
وظیفه ی ورولف ها
بر عکس آنچه که ممکن است تصور شود ورولف ها پارتیزان نبودند پارتیزان ها نیروهایی بودند که در دسته های نسبتا قابل توجهی به نیرو های منظم دشمن هجوم می آوردند و گاه به نبرد های تن به تن مهمی دست می زدند .
پارتیزان ها دارای یونیفرم نظامی نبودند و از این لحاظ وجود آنها بر خلاف قوانین بین المللی جنگی بود که به امضای اکثر کشور ها از جمله اتحاد شوروی رسیده بود .
ورولف ها طبق برنامه و در اصل نیرو های یونیفرم پوش محسوب می شدند . نقشی که بر عهده ی ورولف ها سپرده شده بود بیشتر به نیروهای ویژهی متفقین و کماندو های آنها شباهت داشت ورولف ها همچون کماندو ها در یگان های بسیار کوچک چند نفره سازماندهی می شدند به طور کلی هر گروه ورولف دارای ۳ تا ۶ رزمنده بود و ۶ تا ۱۰ گروه یک دسته ایجاد می کردند و هر ۶ تا ۸ دسته یک بخش را به وجود می آوردند.
آنها همچون کماندو ها در پشت خطوط دشمن به فعالیت می پرداختند و یک ماموریت ویژه را انجام می دادند یک نکته ی جالب اینکه ورولف ها قرص های سیانور با خود داشتند و انتظار می رفت که به جای اسیر شدن خود کشی کنند . در ابتدا مطابق برنامه قرار بود که ورلف به عنوان یک نیروی منحرف کننده ی دشمن عمل کند به عبارتی تا پیش از تسلیم آلمان وظیفه ی اصلی ورولف ها این بود که ذهن متفقین را از اهداف اصلی خود دور بدارند و ذهن آنها را مشغول اقدامات انحرافی ورولف کنند .
اگر چه تا پیش از سقوط آلمان از حمایت و همکاری دیگر سازمان های آلمانی همچون فولکشتورم (نیروی مردمی ) که یک یگان مردمی از افراد سالخورده یا بسیار کوچک تشکیل می شد تمام یگان های ورولف متشکل از جوانان و افراد کم سن و سال بود .
آموزش
مرکز اصلی آموزش در غرب قلعه ی هولشرات در نزدیکی ارکلنتس بود که تا اوایل سال ۱۹۴۵ حدود ۲۰۰ نو آموز را آموزش داد که عمدتا اعضای پیشین جوانان هیتلری بودند این جوانان هیتلری توسط اس اس ها آموزش دیدند .
تاکتیک های مورد نظر سازمان شامل حملات تک تیر اندازی ایجاد آتش سوزی خرابکاری و آدم کشی می شد . آموزش شامل مواردی همچون تولید مواد منفجره ی دست ساز ساخت چاشنی از مواد عادی همچون مداد و قوطی کنسرو و هر عضو آموزش می دید که چگونه به برج نگهبانی بپرد و با یک حرکت سریع و تنها با استفاده از یک متر سیم نگهبان را خفه کند . مطابق برنامه قرار بود انواع سلاخ های مختلف را در دسترس اعضای ورولف قرار داد همچون کت های ضد آتش ، هفت تیر های والتر صدا خفه کن و … .
اما در واقعیت تسلیحات و تجهیزات فوق الذکر تنها روی کاغذ وجود داشت . ورولف هرگز دارای تجهیزات کافی سازماندهی و نیز همکاری لازم نبود . با وضعیت تدارکاتی بحرانی آلمان در سال ۱۹۴۵ افسران فرمانده یگان های اس اس و ورماخت مایل نبودند به خاطر سازمانی که ارزش واقعی استرانژیک آن مشکوک بود اندک تجهیزات خود را تحویل دهند .
دفن کردن تسلیحات
کوشش های غیر سازماندهی شده ای انجام شد تا مواد منفجره شونده و مهمات و تسلیحات در مناطق مختلف کشور دفن شوند تا بعد از شکست آلمان مورد استفاده ی ورولف قرار بگیرند .
این تسلیحات و مهمات بیشتر در مناطق داخلی تر آلمان دفن گردیدند زیرا احتمال وجود داشت که مناطق مرزی آلمان همچون دوران پس از جنگ جهانی اول توسط فاتحان بریده شوند و به همسایگان آلمان واگذار کردند این احتمال کاملا درست بود زیرا بعد از پایان جنگ جهانی دوم شرایط بسیار وحشتناک تر از پایان جنگ جهانی اول بر آلمانی ها تحمیل گردید به عنوان مثال سرزمین پروس که متحد کننده ی ملت آلمان به رهبری بیسمارک بود رسما منحل گردید و هویت خود را از دست داد و میان لهستانی ها و روس ها تقسیم شد .
صرف نظر از میزان پایین تجهیزات دفن شده در دوره ی پس از جنگ سازماندهی و شبکه ی ارتباطی جنبش به قدری ضعیف بود که اندک افرادی بودند که می دانستند تجهیزات در کجا دفن شده است بخش عظیمی از آنها بعدا توسط روس ها کشف شدند .
نقش و تبلیغات ورولف

گوبلز توجه بسیار زیادی به جنبش ورولف داشت او یک ایستگاه رادیویی جدید به نام رادیو ورولف ایجاد کرد که حتی برای چند هفته فعالیت می کرد . سخنان گوبلز به ویژه در شهرت ورلف موثر بود . گوبلز اعتقاد داشت در جایی که تمایل عمومی برای مقابله با دشمن وجود نداشته باشد باید با این ورلف ها از رعب و وحشت استفاده نمود.
همچنین گوبلز اعتقاد داشت که از جمعیت آلمان تنها ۱۰ تا ۱۵ درصد بودند که به صورت بالقوه از یک اقدام انقلابی حمایت می کردند هدف گوبلز این بود که از ورولف برای فعال سازی این پتانسیل استفاده کند . ایستگاه رادیوی آغاز به فعالیت کرده بود تا مردم را به مقاومت تا آخرین قطره ی خون ترغیب کند ، شعار این ایستگاه که بارها و بارها تکرار شد چنین بود :
( بسر توت آلز روت) مرگ بهتر از سرخ ، به عبارت دیگر شعار این رادیو این بود که جنگیدن و مردن بسیار بهتر از تعظیم کردن به کمونیست ها می باشد .
فعالیت کلی ورولف ها
علاوه بر آموزش هایی که اعضای ورلف ها توسط آموزگاران اس اس دیده بودند فنون به ستوه آوردن اشغالگران از طریق جزوه ها و تبلیغات رادیویی به اعضای ورولف گفته می شد و حتی پس از ماه می ۱۹۴۵ تیز چنین شیوه های خرابکاری استفاده گردید ضمنا تنها مردان نبودند که در ورولف فعالیت می کردند و در میان آنها زنان و دختران و حتی کودکان ۸ ساله فعالیت کرده و در عملیات های چریکی حضور می یافتند .
اگر چه ورولف ها قرار بود به عنوان یک نیروی یونیفرم پوش و کماندویی عمل کنند اما با توجه به شرایط بحرانی وقت گیر درگیر جنگ های چریکی علیه ارتش های مهاجم شدند و در برخی موارد صفات پارتیزانی به خود گرفتند گاه به اقدامات سرزمین سوخته دست می زدند و گاه با خشونت علیع آلمانی های خائن همدست و یا شکست گرا دست می زدند . موضوع یونیفرم پوش نمودن ورولف ها به ویژه با شکست رسمی آلمان در ۸ می ۱۹۴۵ غیر ممکن گردید .
حملات ورولف ها یا اقدامات مستقل
تقریبا تا ابتدای سال ۱۹۴۵ حدود بیش از ۵۰۰۰ داوطلب سازماندهی شدند . در بهار سال ۱۹۴۵ این نیرو به شدت افزایش یافت . یعنی هنگامی که حزب ناسیونال سوسیالیست و وزارت تبلیغات تمام مردم را تشویق می کردند که سلاح به دستبگیرند و علیه دشمن و خائنان به نبرد بپردازند . یوزف گوبلز در سخنرانی خود در ۲۳ مارس ۱۹۴۵ به سخنرانی ورولف مشهور گردید از هر آلمانی درخواست کرد تا سرحد مرگ بجنگند .
بنابر این دو نیرو به موازات هم شکل گرفتند : نیروی واقعی و اصلی متشکل از افراد آموزش دیده ی ورولف که عمدتا متشکل از اعضای جوانان هیتلری بودند که توسط آموزگاران اس اس تربیت شده و آموزش دیده بودند . گروه دوم که در نتیجه ی تبلیغات و یا احساس درونی سلاح به دست گرفته بودند متشکل از افراد متعصبی بودند که به هیچ وجه سازماندهی نشده بودند ، اما به طور جداگانه خودسرانه و مستقلانه به خشونت علیه متفقین متجاورز و خائنان اقدام می کردند .
بنابر این عدم سازماندهی لازم ورولف ها عدم وجود یک صدای رسمی از ورولف بعد از دوره ی تسلیم آلمان و نیز عدم وجود شواهد کافی باعث شد حملاتی که بعد از ۱۹۴۵ علیه متفقین یا آلمانی های سر سپرده به اشغالگران انجام شد معلوم نگردد که اقدامات ورولف بوده اند و یا اقداماتی که به طور جداگانه و مستقلانه از سوی ناسیونال سوسیالست ها و مهین پرستان دو آتشه انجام می گرفت .
تا پیش از شکست آلمان در ۸ می ۱۹۴۵ چنانچه اقدامی انجام می شد ( رادیو ورولف ) با اعلام رسمی خود بیان می داشت که اقدام انجام شده توسط ورولف ها انجام شده است اگرچه ممکن بود منابع دیگر ادعای رادیو ورولف را رد کنند برای مثال رادیو ورولف در طول سخن پراکنی های رادیویی خود در آوریل ۱۹۴۵ ادعا کرد که سرتیپ موریس رز فرمانده لشکر سوم زرهی آمریکا توسط وروفل ها به قتل رسیده است اگرچه مطابق ادعای منابع دیگر ژنرال آمریکایی توسط نیرو های منظم به قتل رسید .
اما بعد از تسلیم نیرو های مسلح آلمان در ۸ می ۱۹۴۵ دیگر هیج گونه منبع رسمی وجود نداشت که به عنوان صدای ورولف عمل کند به عبارت دیگر در مواردی که بعد از تسلیم آلمان رخ داد دقیقا معلوم نگردید که اقدامات انجام شده کار ورولف بوده اند یا حادثه بوده اند یا توسط ناسیونال سوسیالیست های دو آتشه و سازماندهی نشده انجام شده اند برای مثال در یک مورد اداره ی مرکزی پلیس ایالات متحده در برمن در ژوئن ۱۹۴۵ با دو انفجار منهدم گردید که منجر به مرگ ۴۴ نفر گردید مشخص نگردید که آیا اعضای ورولف این اقدام را انجام داده اند یا انفجار ها بنابر حادثه رخ داده اند یا مردمی غیر از اعضای سازماندهی شده ی ورولف و صرفا با هدف مقاومت در برابر بیگانگان چنین عملیاتی را انجام داده بودند .
البته در دوره ی پس از جنگ معمولا هرگونه انفجاری که توضیحی برای آن وجود نداشت عمدتا بر گردن ورولف انداخته می شد.
ورولف ها در کمین کردن و تیر اندازی مهارت داشتند و جان بسیاری از افسران و سربازان متفقین و شوروی را گرفتند حتی این شایعه وجود دارد که نخستین فرمانده ی شوروی در برلین ژنران برزارین نیز توسط افرادی که در شارلوتنبورگ کمین کرده بودند در ژوئن ۱۹۴۵ کشته شد .
ساختمان هایی که ستاد های متفقین و شوری بودند اهداف مطلوبی برای بمب گذاران ورولف محسوب می شدند یک انفجار در اداره ی مرکزی پلیس برمن برای مثال که در ژوئن ۱۹۴۵ و ده ها نفر را کشت .
ورولف ها به تک تیر اندازی می پرداختند جاده ها را مین گذاری می کردند در گاز تانک ها و جیپ ها شن می ریختند دخایر غذایی و مایعات را مسموم می کردند که یکی از اقدامات محبوب آنها بود که به ویژه علیه ارتش سرخ موفقیت زیادی یافت و برای شوری ها دردسر درست کرد . سایرین نیز صدماتی از این بابت دیدند برای مثال میان ماه های فوریه وتا ژوئیه ۱۹۴۵ حدود ۱۸۰ آمریکایی با مایع مسموم به قتل رسیدند . اگر چه ورولف ها قرار بود به عنوان یم نیروی یونیفرم پوش و کماندویی عمل کنند اما با توجه به شرایط بحرانی وقت گیر درگیر جنگ های چریکی علیه ارتش های مهاجم شدند و در برخی موارد صفات پارتیزانی به خود گرفتند گاه به اقدامات سرزمین سوخته دست می زدند و گاه با خشونت علیه آلمانی های خائن همدست و یا شکست گرا دست می زدند . موضوع یونیفرم پوش نمودن ورولف ها به ویژه با شکست رسمی آلمان در ۸ می ۱۹۴۵ غیر ممکن گردید .
مقاومت ورولف تا چه زمانی به طول انجامید ؟
پری بیدیسکامپ در کتاب های خود (ورولف) تاریخ جنبش های چریکی ناسیونال سوسیالیستی ۱۹۴۴-۱۹۴۶ و کتاب آخرین نازی ها مقاومت چریکی ورولف اس اس در اروپا ۱۹۴۴ -۱۹۴۷ ادعا می کند که ورولف پس از قب نشینی به اشتوارتس والد (جنگل سیاه) و کوه های هارتس به مقاومت علیه اشغالگران ادامه دادند و این مقاومت حداقل تا سال ۱۹۴۷ و شاید حتی تا سال ۱۹۵۰ نیز ادامه یافت . اگرچه او این مقاومت ها را جزئی می داند او در توصیف خود از ورولف ها آنها را افرادی از جان گذشته و افرادی پر تعصب که در کلبه های جنگلی زندگی می کردند ذکر می کند . بیدیسکامپ در مورد تهدید ورولف ها به اشغالگران چنین می نویسد : آمریکایی ها و بریتانیایی ها حتی در تابستان ۱۹۴۵ به این نتیجه رسیدند که شبکه ی اصلی ورولف در سطح ملی به طور قطعی نابود شده بود و دیگر تهدیدی برای اشغال محسوب نمی شد .