مشروح بيانات مقام معظم رهبري در جمع نخبگان علمي كشور:
معناى خط زدن مرگ بر اسرائيل و مرگ بر آمريكا چيست
خبرگزاري فارس: حضرت آيت الله خامنه‌اي فرمودند: من روز اول اين را پيغام دادم به حضراتى كه صحنه‌گردان اين قضايا هستند، گفتم اين را شما داريد شروع ميكنيد، اما نميتوانيد تا آخر كنترل كنيد؛ مى‌آيند ديگران سوءاستفاده ميكنند. حالا ديديد آمدند سوءاستفاده كردند. مرگ بر اسرائيل را خط زدند! مرگ بر آمريكا را خط زدند! معناى اين كار چيست؟




به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري، متن كامل بيانات حضرت آيت الله خامنه‌اي در در ديدار جمعى از نخبگان علمى كشور، بدين شرح است:

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّ يم‌
جلسه‌ امروز ما با شما عزيزان، مثل هميشه، براى من يك جلسه‌ بسيار شيرين و اميدبخش بود. حقيقتاً نقطه‌ اميد اصلى كشور جوانان تحصيلكرده و فرزانه، بخصوص آنوقتى كه اين فرزانگى با تعهد و احساس مسئوليت همراه باشد، هستند. و ديدار شما برادران و خواهران عزيز، فرزندان عزيز من - كه بحمداللَّه ديدار بسيار شيرين و خوبى بود - اين اميد را نه تنها در دل من، در دل مسئولين، بلكه در سطح كشور تقويت ميكند.
اول يك نكته را خطاب به مسئولين محترم - وزراى محترمى كه تشريف دارند و رئيس محترم بنياد نخبگان؛ خانم معاون رئيس جمهور و ديگر مسئولين - عرض بكنم؛ برنامه را، نگاه را، با توجه به اين واقعيتها بايد تنظيم كنيد. امسال آنچه كه انسان ميشنود از جوانِ نخبه‌ علمى، به طور محسوسى برتر، پخته‌تر و عميق‌تر است از آنچه كه ما سال قبل شنفتيم و از آنچه كه يك سال قبل شنفتيم و به طريق اولى‌ از آنچه كه من ده سال قبل، از جوانان دانشجويمان يا فارغ‌التحصيل‌مان ميشنفتم. من با مجموعه‌ دانشگاهى هميشه ارتباط داشته‌ام. ميدانيد من هر سالى چند بار به مناسبت‌هاى مختلف با جوانها مى‌نشينم و از اين جور جلسات داريم؛ صحبت ميكنند، حرف ميزنند، نظرات را بيان ميكنند. من در نفس خودم ارزيابى‌اى فارغ از برنامه‌ريزى‌هاى كلان يا غير كلان كه در كشور هست، دارم. در اين ارزيابى من فاصله‌ محسوسى مشاهده ميكنم بين آنچه كه امروز ما داريم و آنچه كه ده سال قبل داشتيم؛ يعنى پيشرفت به طور واضح خودش را نشان ميدهد. مسئولين محترم با توجه به اين واقعيت براى آينده برنامه‌ريزى كنند. اين نكاتى كه اين جوانان عزيز اينجا گفتند، دقيقاً همان نكاتى است كه در ذهن انسانى كه فكر ميكند روى مسئله‌ حركت علمى كشور و آينده‌ كشور و پيشرفت كشور، وجود دارد. پيداست جوانها عميقاً به مسائل اساسى توجه دارند.
اينكه يكى از جوانهاى عزيز گفتند: «فعاليتها بايد بر اساس نيازهاى آينده باشد، اين آينده را ترسيم كنيد، اين نيازها را تصوير كنيد»؛ يا در همين زمينه جوان عزيز ديگرى گفتند: «جهت حركتمان را خودمان معين كنيم؛ نه اينكه جهت حركتى را كه ديگران - غربى‌ها - ترسيم كرده‌اند، ما تكميل كننده‌ پازلهاى زندگى آينده‌ آنها باشيم؛ ببينيم چه نياز داريم، آن را تأمين بكنيم»، اين حرفها حرفهاى بسيار بزرگى است؛ حرفهاى بسيار مهمى است. اينها همان چيزهائى است كه هر انسان آگاهِ متفكرِ دلسوزِ متعهدى وقتى به نگاه كلان به حركت علمى كشور نگاه ميكند، اين چيزها را درك ميكند؛ منتها درك او كافى نيست؛ اگرچه لازم است؛ بر اساس آن برنامه‌ريزى كردن، مهم است. و اينى كه از جهت فرهنگسازىِ براى نخبگان، چند نفر از اين جوانهاى عزيز اينجا گفتند فرهنگسازى كنيم، فرهنگ متعهد بودن نخبه را به جامعه گسترش بدهيم، نه توقع داشتن صرف. البته توقع، منطقى است، بجاست؛ توقعِ بيجا نيست؛ لكن در كنار اين توقع، احساس تعهد، وامدار بودن؛ من به عنوان يك فردِ از اين مجموعه‌ عظيم كشور چه وظيفه‌اى بر دوش دارم؟ من چه كار بايد بكنم؟ اينها خيلى مهم است. اينكه گفته شد: «عنصر معنويت دينى را، نه معنويت فارغ از دين و جداى از دين - كه اساساً معنويت نيست، توهم است - را يك عنصر اصلى در حركت علمى و پژوهش علمى قرار بدهيم» - كه يكى از خانمها اينجا بيان كردند - كاملاً درست است. اين يكى از آن نقاط اساسى است كه بايد به آن توجه كرد. اگر اين شد، آن اخلاقى شدن جامعه هم - كه اين جوان عزيزِ اخير طرح توقع كردند كه اين توقع ماست و بارها اين توقع را تكرار ميكنيم - تحقق پيدا خواهد كرد؛ چون با شعار كه نميشود پيش رفت؛ بايد حركت كرد؛ بايد رفت در جهت آن هدفى كه ترسيم شده.
من وقتى اين اظهارات را از شماها ميشنوم، احساس اميد بيشترى ميكنم و احساس يقين ميكنم به اينكه اين جامعه، اين نظام، اين مجموعه، با اين حركت محسوس مادى و معنوى، علمى و اخلاقى كه دارد، به اهداف خودش بدون ترديد خواهد رسيد و همين است كه نظام جمهورى اسلامى مصونيت پيدا كرده.
حالا اشاره كردند به حوادث و مسائل اخير. خوب، در اين زمينه‌ها خيلى حرف هست؛ خيال نكنيد آن حرفهائى كه صدا و سيما ميزند، اين، همه‌ حرفهاست؛ نه، خيلى مطلب هست. گفت: «يك سينه حرف موج زند در دهان ما». اينجور نيست كه هر چه كه انسان احساس ميكند، اين را گفته باشد يا بتواند بگويد. خيلى حرفهاى زيادى هست. شما جوانها الحمدللَّه باهوشيد، بااستعداديد، بتدريج خيلى از حقائق براى شماها روشن خواهد شد. من مى‌بينم در همين حوادث سياسى اخير و در مجموع حوادث اين سى سال، كشور بتدريج به مجموعه‌ مصونيت‌دار، ضد ضربه، ضد بمب تبديل شده؛ يعنى نظام جمهورى اسلامى. شوخى نيست. شما قدرت امنيتى و جاسوسى و تبليغاتى اين سرويسهاى گوناگون امنيتى و تبليغاتى دنيا را دست‌كم نگيريد. همه اين را احساس ميكنند - حالا شايد كسانى كه كمتر توى مقوله‌هاى گوناگون تبحر داشتند، كمتر ببينند - هاليوود را شما دست كم نگيريد. قدرتِ اثرگذارى هنرى - همين طور كه يكى از خانمها هم گفتند - در غرب و چينش بسيار دقيق حروف تبليغات در دنياى غرب را دست كم نگيريد. همه‌ اين نيروى عظيم، به اضافه‌ ثروت بى‌پايان، به اضافه‌ دستگاه‌هاى عظيم سياسى و تبليغاتى، افتادند به جان جمهورى اسلامى. امروز هيچ كشور ديگرى در دنيا پيدا نميكنيد كه اينجور آماج حملات باشد. و جمهورى اسلامى دارد مقاومت ميكند. اين شوخى است؟ اين موجودِ هفت‌جوشِ مستحكمِ مصونيت‌يافته دارد مقاومت ميكند. اين، كم چيزى نيست. توطئه‌ توهم نيست؛ اين را جوانها، اين جوانهاى عزيز ما، بدانند. خيال نكنيد من از شنيدن اينجور حرفها ناراحت ميشوم؛ نه، من از اينكه اين حرفها زده نشود، ناراحت ميشوم.
بنده توى جلساتِ دانشجوئى، دانشگاهى كه اينجا هستند، گاهى كه ببينم حالا بعضى‌ها روى ملاحظه، روى احترام، روى هرچه، بعضى از اين حرفها را كه خيال ميكنند من خوشم نمى‌آيد، نميزنند؛ از نگفتنش ناراحت ميشوم؛ از گفتنش مطلقاً ناراحت نميشوم. اى كاش مجال بود تا گفته ميشد، تا آنوقت انسان ميتوانست آن برگهاى بر روى هم گذاشته‌ كتاب حرف را، باز كند تا خيلى از حقائق روشن بشود. آينده، البته اين كارها خواهد شد. اينجور نيست كه شما خيال كنيد توطئه نسبت به اين كشور، يك توهم است؛ نه، يك واقعيت است؛ از همه طرف دارد توطئه ميشود. ممكن است آن كسى كه در جهت آن توطئه‌ها در داخل كشور محور حركت قرار ميگيرد، خودش اصلاً نفهمد.
فهميدنِ اين هم ذكاوت ميخواهد. بعضى‌ها اين ذكاوت را ندارند. ما آدمها را تجربه كرديم؛ نميفهمند دارند به ساز كى ميرقصند. ولى، اين واقعيت را عوض نميكند كه آنها بفهمند يا نفهمند؛ بدانند يا ندانند. اين توطئه‌ها وجود دارد. در عين حال اين كشور، اين نظام نه فقط سست نميشود، ضعيف نميشود؛ جامعه‌ علمى‌اش، جامعه‌ پيشرفته‌اش - كه همين شما جوانها باشيد - امروزش از ده سال قبلش به صورت آشكارى جلوتر ميرود. اين معنايش چيست؟ اين معنايش حقانيت است. اين معنايش اصالت است. اين معنايش ريشه‌دار بودن است. «الم تر كيف ضرب اللَّه مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبة»؛(1) اعتقاد ما اين است. ما با اعتقاد، با دل كار ميكنيم. من كمبودها را نفى نميكنم؛ بيشتر از خيلى از منتقدين، بنده كمبودها را ميدانم؛ منتها راه رفع كمبودها، اين چيزهائى كه تصور ميشود، نيست كه حالا بيا اعلام كن كه مثلاً فلان جا فلان‌جور چه جورى است؛ نه، خيلى چيزها با اعلام درست نميشود، با كار درست ميشود. با حرف درست نميشود؛ حرف، جنجال‌سازىِ تبليغاتى و لفاظى هيچ كمكى به حل مشكلات نميكند؛ همچنانى كه شما ديديد. تو همين قضاياى انتخابات، خوب، تبليغات انتخاباتى مثلاً بايد يك ماه يا بيست روز قبل از شروع انتخابات انجام بگيرد؛ اما از پيش از عيد نوروز تبليغات انتخاباتى شروع شد! همين تلويزيونى هم كه مورد انتقاد بعضى از دوستان است، متأسفانه منعكس ميكرد. بنده موافق هم نبودم. اين را هم شما خيال نكنيد كه حالا بنده چون رئيس صدا و سيما را انتخاب ميكنم، همه‌ برنامه‌هاى صدا و سيما را مى‌آورند، دانه دانه بنده نگاه كنم، امضاء كنم. نخير، از خيلى از برنامه‌هاى صدا و سيما بنده راضى هم نيستم؛ از جمله، از همين من راضى نبودم كه از سه ماه قبل از انتخابات - انتخابات بيست و دوم خرداد بود - از ماه اسفند، بلكه زودتر از اسفند، بعضى از سفرهاى تبليغاتى و حرفهائى كه زده شد و تظاهراتى كه ميشد و مجادلاتى كه انجام ميگرفت، از تلويزيون پخش شود، كه متأسفانه تو تلويزيون پخش شد؛ به خاطر همين، كه يعنى ما آزادانديشيم! اينها توهم است؛ اين جنجال‌آفرينى در داخل كشور است. جنجال فكرى غير از مباحثات صحيح است. بنده گفتم كرسى آزادفكرى را در دانشگاه‌ها به وجود بياوريد. خوب، شما جوانها چرا به وجود نياورديد؟ شما كرسى آزادفكرى سياسى را، كرسى آزاد فكرى معرفتى را تو همين دانشگاه تهران، تو همين دانشگاه شريف، تو همين دانشگاه اميركبير به وجود بياوريد. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همديگر را نقد كنند، با همديگر مجادله كنند. حق، آنجا خودش را نمايان خواهد كرد. حق اينجورى نمايان نميشود كه كسى يك انتقادى را پرتاب بكند. اينجورى كه حق درست فهميده نميشود. ايجاد فضاى آشفته‌ ذهنى با لفاظى‌ها هيچ كمكى به پيشرفت كشور نميكند. شما تجربه‌ اين پدر پيرتان را در اين زمينه داشته باشيد. آنى كه كمك ميكند به پيشرفت كشور، آزادى واقعىِ فكرهاست؛ يعنى آزادانه فكر كردن، آزادانه مطرح كردن، از هو و جنجال نترسيدن، به تشويق و تحريض اين و آن هم نگاه نكردن. يك وقت شما يك حرفى ميزنيد، ناگهان مى‌بينيد همه‌ ناظران سياسى جهان كه وجودشان انباشته‌ از پليدى و خباثت است، براى شما كف ميزنند. به اين تشويق نشويد. به قول رائج بين جوانها، جوگير نشويد. بحث درست بكنيد، بحث منطقى بكنيد. سخنى را بشنويد، سخنى را بگوئيد؛ بعد بنشينيد فكر كنيد. اين همان دستور قرآن است. «فبشّر عباد. الّذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه».(2) سخن را بايد شنفت، بهترين را انتخاب كرد. والّا فضاى جنجال درست كردن، همين ميشود كه ديديد. جنجالِ قبل از انتخابات، بعد از انتخابات، انعكاسش ميشود اين؛ بخصوص وقتى دست بيگانه هم دخالت دارد. به چه دليل، با چه توجيهى شما فكر ميكنيد دستگاه‌هاى تبليغاتى دنيا حوادثى را كه فكر ميكنند به ضرر نظام جمهورى اسلامى است، لحظه به لحظه منتشر ميكنند؟ با چه محاسبه‌اى اين كار انجام ميگيرد؟ اين را نبايد فكر كرد؟! نبايد رويش مطالعه كرد؟! اينهاست آن چيزهائى كه بايد به آنها توجه كرد.
به هر حال كشور دارد پيش ميرود. اين را بدون ترديد بدانيد؛ كشور دارد پيش ميرود. برنامه‌ريزى‌هاى گذشته هم البته بلاشك عيوبى داشته، اما برآيند همه‌ نقاط مثبت و منفى، همينى است كه امروز شما داريد مشاهده ميكنيد. جوانهاى ما از لحاظ علمى پيش رفتند، از لحاظ بينش سياسى پيش رفتند، از لحاظ رسوخ و نفوذ تفكر دينى در عمق انديشه‌ها پيش رفتند. اين حرفهائى كه امروز جوانهاى ما اينجا راجع به معنويت و راجع به دين و راجع به دل نبستن به پيش‌بينى‌ها و برنامه‌ريزى‌هاى غربى و استقلال گفتند - اين حرفهائى كه امروز جزو حرفهاى رائج شما شده - اندكى پيش از دوران شماها، جزو حرفهاى برجسته‌ روشنفكرانى بود كه فكر ميكردند اين حرفها را بايد بزنند يا بفهمند! اما امروز جزو فرهنگ رائج جامعه‌ ماست. اين پيشرفت نيست؟ ما داريم پيش ميرويم. البته دشمن هم زياد داريم، مانع هم خيلى داريم. اگر مانع نبود، ما اينجور ورزيده نميشديم؛ جامعه‌ اسلامى و جمهورى اسلامى اينجور ورزيده نميشد. مانع وجود دارد؛ والّا تو زمين صاف راه رفتن كه تقويت عضلانى نمى‌آورد. بايد كوهنوردى كرد، بايد از موانع بالا رفت. جامعه‌ ما اين كار را كرده، اين راه را پيش رفته، باز هم خواهد رفت، بعد از اين هم خواهد رفت. شما بدانيد! نسل جوان امروز، نسلى كه بتوان متوقفش كرد، نيست.
و من اينجا به شما توصيه كنم: رمز پيشرفت يك كشور، يعنى آن محور اصلى براى اقتدار يك كشور، پيشرفتِ همراه با اقتدار، علم است. آماج بسيارى از توطئه‌هاى امروزى كه عليه جمهورى اسلامى هست، علم و اهل علم و دانشجويان علم و محيط علمى است؛ اين را توجه داشته باشيد. نگذاريد اين تير طبق آن هدفگيرى دشمن، به هدفى كه آنها گرفته‌اند، اصابت كند. كار عملى را نگذاريد متوقف بشود. از همه‌ اين حرفهائى كه گفته شد، مهمتر، مسئله‌ علم و تحقيق و پژوهش است. دنياى غرب ثروتش از ناحيه‌ علم است، اقتدارش از ناحيه‌ علم است، زورگوئى‌اى كه امروز ميكند، به خاطر علمى است كه دارد. پول فى نفسه اقتدار نمى‌آورد. آنى كه اقتدار مى‌آورد، دانش است. امروز اگر آمريكا پيشرفتگىِ علمىِ خودش را نميداشت، نميتوانست در دنيا اينجور زورگوئى بكند و در همه‌ مسائل عالم دخالت بكند. ثروت هم اگر به دست مى‌آيد، از ناحيه‌ علم به دست مى‌آيد. علم را اهميت بدهيد. اينى كه من سالهاست روى مسئله‌ علم، تحقيق، پژوهش، پيشرفت، نوآورى، شكستن مرزهاى علمىِ موجود تكيه ميكنم، به خاطر اين است. بدون انواع دانش، اقتدار كشور امكانپذير نيست. دانش اقتدار مى‌آورد.
گفتند بيائيد مراكز هسته‌اى ايران را بمباران كنيد. يكى از مسئولينِ رؤساى دنيا - حالا نميخواهم حالا اسم بياورم. البته همه ميدانند، شايد هم ميدانيد؛ پخش شد در دنيا. بنده دوست ندارم اسم بعضى‌ها را بياورم - گفت علم را كه نميشود بمباران كرد. راست ميگويد؛ حق با اوست. با همه‌ خلافهائى كه ميگويند، اين حرفشان درست بود. گيرم نطنز را بمباران كردند، كارخانه‌ اصفهان را بمباران كردند، علم را چه جورى بمباران ميكنند؟ ببينيد، علم مصونيت مى‌آورد، اقتدار مى‌آورد. مراقب باشيد تو دانشگاه شما، تو كلاس شما، تو مركز تحقيقات شما، تو كار پژوهشى شما، اختلال ايجاد نكنند. اگر ديديد دستى دارد اختلال ايجاد ميكند، به آن دست بدبين بشويد. اقتدار شما را، آينده‌ شما را هدف گرفته‌اند.
حالا من با شما جوانها بخصوص، خيلى حرف دارم. اين نكته‌اى كه اين خانم هنرمند گفتند، به نظر من خيلى مهم است. يكى از كارها همين است؛ كسانى بيايند طعم نياز بازارهاى غربى را، مثلاً فرض كنيد به تابلو نقاشى، به دست بياورند، بعد بيايند اينجا، پشتيبانى مالى كنند و نقاش ما را به سمت تأمين آن نياز سوق بدهند. عين همين قضيه در فيلمسازى هست. فيلمهائى را براى جشنواره نامزد كنند كه در جهت خواست آنهاست. عين همين قضيه در كار علمى ماست؛ در مقاله‌اى است كه در آى.اس.آى منتشر ميشود؛ در موضوع تحقيقى است كه شما در پژوهشگاه خودتان دنبال ميكنيد. به تعبير متأسفانه رائج فرنگىِ امروز، اسپانسرها مى‌آيند در بخشهاى مختلف، كمكهاى مالى، كمكهاى مادى، اعانه‌ها را ميگذارند براى اينكه در آن جهت كار انجام بگيرد. به اين توجه كنيد. استقلال علمىِ كشور يكى از لوازمش همين است: استقلالِ حركت علمى، حركت هنرى و به طريق اولى‌، حركت سياسى. بعضى از حركات سياسى هم از اين قبيل است.
يك توصيه اين است كه نعمت استعداد خوب كه شماها داريد، يك نعمت بزرگ است، مثل نعمت سلامتى، مثل خودِ نعمت حيات، كه شكر لازم دارد. نعمتها از خداست؛ بايد اين نعمت را شكر كنيد. اين توصيه را از من در ذهنتان داشته باشيد. خيلى از نعمتها را ما نميشناسيم، وقتى به خلافش، به ضدش مبتلا شديم، آنوقت آن را ميشناسيم. جوانى، نعمت است؛ در پيرى آدم بيشتر ميفهمد چقدر نعمت بزرگى است. استعدادِ خوب، هوش خوب، نعمت بزرگى است، بايد اين نعمت را شكر كرد. شكر چيست؟ شكر سه جزء دارد: اول، شناختن نعمت، غفلت نكردن از نعمت. دوم، دانستن اينكه اين نعمت از خداست، اين عطيه‌ الهى است، هديه‌ الهى است. سوم اينكه اين نعمت را بايد در جهت درست به كار برد و مصرف كرد - نعمت استعداد خوب را بايد در جهت درست به كار برد - اين همان چيزى است كه روح تعهد را، مسئوليت را در انسان بيدار ميكند؛ تعهد نسبت به جامعه‌ خود، تعهد نسبت به آينده‌ كشور، تعهد نسبت به اين مجموعه‌ عظيم امكاناتى كه اين نخبه و اين استعداد، بالاخره محصولِ اين امكانات است. شكر اين نعمت به اين است. اينجور نباشد كه انسان خودش را جزيره‌اى بداند جداى از مجموعه‌ جامعه، فكر كند حالا به يك امكانى، به يك ثروت معنوى‌اى دست پيدا كرده، اين را بايد تبديل كند به ثروت مادى و شخصى؛ اين نيست. اين را بايد صرف آينده‌ كشور بكند.
يك توصيه هم به مسئولين بكنم. توصيه‌ به مسئولين هم در درجه‌ اول، باز شكر است؛ شكرِ نعمت وجود نخبگان. اينجا هم شكر همان سه جزء را دارد. شناخت؛ اول بشناسيم نخبه‌ها را. بعد بدانيم كه وجود اين نخبه‌ها يك نعمت الهى است؛ اين را خدا به ما داده، به مسئولين نظام داده. و بعد، از اين وجود مغتنم و محترم و عزيز - يعنى مجموعه‌ نخبه‌ كشور و استعدادهاى برتر - در جهت‌هاى درست استفاده كنيم.
حالا راجع به اين چند جمله‌اى كه اين جوان عزيزمان گفتند. خوب، همين طور كه گفتيم، حرف زياد است. در انتقاد از بى‌انصافىِ يك دستگاه يا يك كس، خود ما بايد دچار بى‌انصافى نشويم؛ به اين توجه كنيم. صدا و سيما آيا وضعيت واقعى كشور را نشان ميدهد؟ نه، ناقص نشان ميدهد. خيلى پيشرفتهاى برجسته و بزرگ هست كه صدا و سيما نشان نميدهد. دليلش هم اين است كه شما مجموعه‌ مرتبط با حوادث گوناگون، از خيلى از حقائق كشور و پيشرفتهاى كشور مطلع نيستيد؛ نقص صدا و سيماى ماست. والّا اگر صدا و سيما ميتوانست همان جور كه تلويزيون فلان كشور غربى با يك سابقه و تجربه‌ فراوان و با استفاده‌هاى هنرى دروغهاى خودش را راست جلوه ميدهد، واقعيات موجود كشور را درست منعكس كند، شما بدانيد امروز اميد نسل جوان، دلبستگى نسل جوان به كشورش، به دينش، به نظام جمهورى اسلامى‌اش، بمراتب بيشتر از حالا بود. اين ايراد ماست به صدا و سيما. اگر ميتوانست درست وضع كشور را منعكس كند، خيلى شعف و بهجتِ بينندگان بمراتب بيشتر از آنى ميشد كه امروز هست. خيلى از كارها دارد انجام ميگيرد كه مايه‌ خوشوقتى است، مايه‌ خشنودى است؛ نه فقط در زمينه‌هاى علمى، در زمينه‌هاى اجتماعى، در زمينه‌هاى سياسى؛ مايه‌ سرافرازى است. اين را خيلى‌ها - اغلب يعنى - خبر ندارند. بنده غالباً به مسئولين دولتى‌اعتراضم اين است كه چرا نميتوانيد بيان كنيد. بيان كردن هم يك هنرى است؛ بيان هنرى بخصوص، هنر بزرگى است؛ اين را ندارند.
حالا يكى از ايرادهائى كه ما معمولاً داريم به بعضى‌ها اين است كه آنچه را كه بيگانه بگويد، اين را تلقى به قبول ميكنند؛ آنچه را كه خودى بگويد، تلقى با ترديد ميكنند! چرا؟ خوب، اين تلقى، تلقى ناسالمى است؛ اين تلقى درستى نيست، تلقى ناسالمى است. اين را بايد اصلاح كرد. البته شما جوانهاى خوب ان‌شاءاللَّه بيائيد وارد عرصه‌هاى گوناگون بشويد، عرصه‌هاى تبليغاتى كشور را بگيريد. مطبوعات ما هم همينجور است. بنده روزها معمولاً حدود شانزده هفده تا روزنامه را نگاه ميكنم؛ نه اينكه حالا همه‌ صفحات لائى و اينها را نگاه كنم؛ لكن تيترها، اگر سرمقاله‌ قابل توجهى داشته باشند، معمولاً نگاه ميكنم. خيلى از روزنامه‌هاى ما متأسفانه در انعكاس حقائق ضعيفند و در اصلى فرعى كردن مسائل، غيرمنصفانه عمل ميكنند. در همين مسائل اخير، مسائل را بايد اصلى فرعى كرد؛ مسئله‌ اصلى چيست؛ يك سلسله مسائل فرعى هم پيرامون اوست؛ نه اينكه آن مسائل فرعى كم‌اهميت است، اما مسئله‌ اصلى اهميتش بيشترش از آنهاست. مسئله‌ اصلى در اين قضاياى اخير، اصل انتخابات بود؛ زير سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترين جرمى بود كه انجام گرفت. چرا شما نسبت به اين جرم چشمتان را مي‌بنديد؟! اين همه زحمت كشيده بشود، مردم بيايند، يك شركتِ به اين عظمت، يك نصاب‌شكنى، يك ركودشكنى در دنيا در مردمسالارى، در دمكراسى‌اى كه اينقدر ادعايش را ميكنند، انجام بگيرد، بعد يك عده مفت و مسلّم بيايند بدون استدلال، بدون دليل، همان فرداى انتخابات بگويند: انتخابات دروغ است! اين كار كوچكى است؟! اين جرم كمى است؟! يك قدرى بايد منصف بود توى اين قضايا. دشمن هم حداكثر استفاده را از اين كرد. يك عده هم هستند در داخل كشور، از اول با نظام جمهورى اسلامى موافق نبودند - مال امروز و ديروز نيست، سى سال است كه موافق نيستند - از اين فرصت استفاده كردند، ديدند عناصرى وابسته‌ به خودِ نظام، از خودِ نظام، دارند اين جور ميدان دارى ميكنند، اينها هم وقت را مغتنم شمردند، آمدند داخل ميدان؛ و ديديد. من روز اول اين را پيغام دادم به همين حضراتى كه صحنه‌گردان اين قضايا هستند؛ آن ساعات اول من به آنها پيغام خصوصى دادم. من اگر يك وقتى توى نماز جمعه يك حرفى ميزنم، اين ابتدا به ساكن نيست؛ حرف خصوصى، پيغام خصوصى، نصيحتِ لازم انجام ميگيرد، وقتى انسان ناچار ميشود، يك حرفى را مى‌آورد در علن بيان ميكند. من پيغام دادم، گفتم اين را شما داريد شروع ميكنيد، اما نميتوانيد تا آخر كنترل كنيد؛ مى‌آيند ديگران سوءاستفاده ميكنند. حالا ديديد آمدند سوءاستفاده كردند. مرگ بر اسرائيل را خط زدند! مرگ بر آمريكا را خط زدند! معناى اين كار چيست؟ آنى كه وارد عرصه‌ سياست ميشود، بايد مثل يك شطرنج‌باز ماهر هر حركتى را كه ميكند، تا سه تا چهار تا حركت بعد از او را هم پيش‌بينى كند. شما اين حركت را ميكنى، رقيبت در مقابل او آن حركت ديگر را خواهد كرد؛ بايد فكرش باشى كه تو چه حركتى خواهى كرد. اگر ديدى در آن حركت دوم، تو درميمانى، امروز اين حركت را نكن؛ اگر كردى، ناشى هستى - حالا تعبير بهترش اين است - توى اين كار، توى اين بازى، توى اين حركت، ناشى هستى، ناواردى. اينها نميفهمند چه كار ميكنند؛ يك حركتى را شروع ميكنند، ملتفت نيستند كه در حركات بعد و بعد و بعد، چطور در خواهند ماند؛ مات خواهند شد. اينها را بايد محاسبه ميكردند. مطلب اصلى اين بود. زير سؤال رفتن انتخابات، مواجه كردنِ مجموعه‌اى از مردم - آنها هيچ نيت سوئى هم ندارند؛ وارد ميدان انتخابات شدند، طبق عقيده‌شان عمل كردند؛ خيلى هم خوب - با نظام، با كشور، با حركت عمومى كشور، اينها كارهاى كوچكى نيست. اگر شما منصفيد، آن حركتهاى جانبى را، آن قضاياى جانبى را ببينيد، اهميتش را هم در نظر داشته باشيد؛ اما مهمتر بودنِ اين را هم در نظر داشته باشيد.
من البته توى اين جلساتى كه با شماها داريم، حيفم مى‌آيد كه جز حرف علمى و جز حرف معنوى و جز نصيحت، حرف ديگرى بزنيم و وارد مقولات سياسى و اين چيزها بشويم؛ اما ديگر حالا در اين مقدارش ناگزير و ناچار بودم. اينى هم كه گفتند از رهبرى انتقاد نميكنند، شما برويد بگوئيد انتقاد كنند. ما كه نگفتيم از ما كسى انتقاد نكند؛ ما كه حرفى نداريم. من از انتقاد استقبال ميكنم؛ از انتقاد استقبال ميكنم. البته انتقاد هم ميكنند. ديگر حالا جاى توضيحش نيست؛ انتقاد هم هست، فراوان هست، كم هم نيست؛ بنده هم ميگيرم، دريافت ميكنم و انتقادها را ميفهمم.
ان‌شاءاللَّه اميدواريم خداى متعال همه‌ ما را در آن جهتى كه مورد رضاى اوست و تأمين‌كننده‌ رضاى اوست، هدايت كند و ان‌شاءاللَّه آينده‌ همه شما را از گذشته‌تان بهتر قرار بدهد و شما را مايه‌ سرافرازى كشورتان قرار بدهد؛ و شما كه جوانيد، آن روز را خواهيد ديد - از ما هم ان‌شاءاللَّه ياد نيك خواهيد كرد - كه كشورتان ان‌شاءاللَّه به اوج اقتدار خواهد رسيد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌