مروری بر خبر این چن روز
ین روزها چه میشود؟
باورم نمیشود کسی بتواند برای یک لحظه خوشی دست بچنین جنایتی بزند و سرمایه گران بهای حیات وحش یک کشور را این چنین نابود کند و در سایه امن و آرامش روزگار بگذراند.
چه میکنیم با حیات خودمان؟ به چه قیمتی بی تفاوتی
مسئول کیست؟ پاسخ گوی کیست؟ جلاد کیست؟ چه کسانی عزم به نابودی جزم کردند؟
امید کمی به بهبودی پلنگ تنکابن داریم
شب گذشته یک پلنگ بزرگ جثه در حاشیه جادهای در ارتفاعات دوهزار تنکابن ، در حالی که توانایی حرکت دادن پاها و دم خود را نداشت، مشاهده شد. این پلنگ که وزنی استثنایی در حدود 100 کیلوگرم داشت و در کنار جاده بدن خود را با زحمت فراوان روی زمین میکشید، نیمه شب گذشته با استفاده از یک خودروی پیکاپ به تهران منتقل شد و ساعت 8 صبح امروز برای سیتیاسکن و کارهای تشخیصی به بیمارستان دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران برده شد.
این پلنگ، هفتمین پلنگی است که در یک ماه نیم گذشته خبرساز شده است. پیش از این مرگ پنج پلنگ بر اثر تصادف با خودروهای عبوری و یا تغذیه احتمالی از طعمههای مسموم در رسانهها گزارش شده بود. ششمین گزارش نیز مربوط به پلنگی زخمی در اطراف شهرستان خرمآباد بود که به دلیل اصابت گلوله، دچار ضایعه نخاعی شده است و تحت درمان است.
زوزه شغالهاى موزى براى ما کافى است. زيبايي و عظمت و
رهايي پلنگ ما را مى آزارد.
پلنگ تنکابن : تنها، گرسنه و زخمی
حیوانات حرف نمیزنند و ما برای آشنایی با سر گذشتشان تنها با اتکا به شواهد موجود میتوانیم تا حدی پرده از راز زندگی آنان بر داریم.
به گفته مسولانی که هم اکنون از او مراقبت میکنند این پلنگ نر حدود هشت سال سن دارد.
بدنش مدتها بود که چندین گلوله سربی را که در زمانهای مختلف به او شلیک شده بود در خود جای داده بود.
سر پنجه دست راستش را در اثر گیر کردن در تله سیمی از دست داده بود و به این دلیل دیگر توانایی دویدن و شکار نداشت.
با وجود زخمها و دردهایش پلنگ زنده ماند و زندگی کرد. شاید زندگی را دوست داشت.
شاید ...
آن شب پلنگ گرسنه به سوی طویلههای روستایی رفت تا برای خودش غذایی تامین کند ...
اما بجای خوراک چند گلوله دیگر نصیبش شد.
این بار یک گلوله سربی در کانال نخاعی پلنگ قرار گرفت و او را برای همیشه زمین گیر کرد.
پلنگ تنکابن را در حالیکه کنار جاده بدن خود را با زحمت فراوان روی زمین میکشید یافتند.
پلنگ به کنار جاده آمد ... شاید حس کرد که بین انسانها، همان موجوداتی که کوهی از رنج را، بدون اینکه او دلیلش را بداند، بر او تحمیل کردند، کسی پیدا شود که کمکش کند.
شاید ...
اگر پلنگ قادر به حرف زدن بود به ما چه میگفت؟
و ما به او چه میتوانیم بگوییم؟!
سر گالش
علاقه مندی ها (Bookmarks)