دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 104 از 297 نخستنخست ... 454949596979899100101102103104105106107108109110111112113114154204 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,031 تا 1,040 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #1031
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    همه عمر بر ندارم ازين خمار مستي
    كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي

    اهم اهم
    من توپخونه نشدم آخرش
    الان اومدم كافي نت دانشگاه
    مسئول جديدش رفيقمه قبلا هواشو داشتم!!
    بايد ديد چي ميشه

  2. 11 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  3. #1032
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23074
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم


    سلام

    امروز و دیروز طی دو ساعت کل وسایل اضافیم رو از قبیل نزدیک 300 ، 350 تا از نقاشی هایی که از کودکی کشیده بودم ، کلیه وسایلی که مال دوران تحصیلم بود ( فقط برګه ها قطر 30 ، 35 سانت داشت ) جز کارنامه ها ، تحقیقاتی که انجام داده بودم ، دفتر های خاطرات هر چی شماره و آدرس توش بود نوشتم ، بعد شماره هاش رو پاره کردم کسی تو بازیافت پیدا نکنه ، 50 ، 60 تا نقشه از شهر های ایران ، یه سری کتاب ، یه کمم یادګاری و چند وسیله ی دیګه رو انداختم بازیافت ! دفتر مشق اول دبستان یا 300 تا برګه فقط مال پوشه ی اول دبستانم بود ، همه رو ، حالا هر چی می نداختم دور خواهرم میګفت بده من ( مثلاً نقاشیا رو ) و منم می ګفتم می خوام بندازم دور تو میګی بده من ؟ ، از آخر بهم ګفت خیلی بی احساسی که اینا رو میندازی دور ...؟!

    ولی خب جالب بود ، از این سبک تحولات خوشم میاد ، مادرم که متوجه نشدن جز لحظه ای که نقاشیا رو انداختم دور یه خبرچین لو داد ، یکم سرزنش و باز کار خودم ... یه سری تابلو داشتم اونا رو هم فرستادم مادرم بدن به کسی ، موند فقط تابلوهایی که بچګی کشیدم که بندازم دور ، کسی متوجه بشه ، هیچی دیګه ، بعداً یه جوری سر به نیست می کنم اونا رو هم ، چند تا یادګاری از رفتګان هم نګه داشتم که خب حیفه این موردا دیګه ...
    انقده خلوت شد ... آخیش ... بعد از 14 سال نګه داشتن طی دو ساعت سر به نیست شدن !!

    وقتی مادرم متوجه شدن میګن بهش ګفتم یه دستی به اتاق بزن نه که هر چی داری بریز دور ، خخخ

    حالا وسایل بی کاربردِ دیګه هم مال بقیه بود ، برداشتم بندازم دور ، میګن به وسیله های ما دیګه چی کار داری بذار سر جاش ، منم می ګفتم خب به چه درد می خوره ، یه روزی می خواد به کار بیاد نیاد حالا ، بندازین دور خلوت شه ، والا ، وقتی هم بخواد به کار بیاد فراموش می کنید احتمالاً به درد می خورده و بعد از اتمام کار یادتون میاد ، پس بفرستید بره ... تهش میذاشتم سرجاش !

    یادمه یه بار با مادرم خونه تکونی می کردیم و من وسطای ابتدایی بودم ( سوم ، چهارم ) هر چی سرویس ملامین و استیل بود ، فرستادم رفت ! بعد واسه سفر از این سبک ظرفایی که هست ګرفتیم ، پدرم همیشه میګن اینا چیه ، استیل برا بیرون شهر خوبه ، و دیګه سفالی می بریم همیشه ، هم سنیته و هم قشنګ و راحت ! شکست هم فدا سر من

    ***

    اینا به کنار ، برامون مهمون اومده و باز هم خواهد اومد قطعاً ، و فردا از 6 صبح قرار بود پیاده با مادرجان بریم حرم از شاندیز ، تازه مامانم راضی شدن از شاندیز بریم ( یه خواب جالب دیدم تعریف کردم مامانم ګفتن پس از اولش پیاده میریم منم خوووشحال ) ، این همه هم سلام باید برسونم ، فقط امیدوارم مادرم نه نګن وګرنه ... تنهایی نمیذارن برم پس خدایا خودت کاری کن بیانا !!! در هر حال قدمشون رو چشم ... میزبانیم دیګه ولی من فردا کار خودم رو میکنم



    ویرایش توسط "VICTOR" : 31st December 2013 در ساعت 04:08 PM


  4. #1033
    یار قدیمی
    نوشته ها
    5,480
    ارسال تشکر
    7,998
    دریافت تشکر: 20,776
    قدرت امتیاز دهی
    79815
    Array
    Sa.n's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    عمر فانیه !
    دیروز تشیع جنازه یکی از فامیل های دور مادری بود .
    بنده خدا عمرشون رو کرده بودن حدود 83 سالی داشتن ، خلاصه رفتیم و مراسم تشیع جنازه بود . نوبت فاتحه خوندن بود ، دور قبر هم شلوغ ، من دلم خواست برم و فاتحه ای بخونم به خیرشون
    خیلی خیلی شلوغ بود بعد قبرشون هم کنار جایی بود که شیب داشت و تنها جایی که خلوت بود اونجا بود و منم قصد کردم از همون قسمت رفتم که باز هم شانس من با اینکه توی سراشیبی بود باز چند نفر اومدن جلو و من عقب موندم ، دیگه به زور با ببخشید گفتن و اینا رفتم جلو ولی حدودا شیب اونجا 45 درجه بود و با تمام اینها دست من همچنان به خاک قبر هم نمیرسید . اون همه تلاش کرده بودم و تا اون جلو رفته بودم، حیف بود( به عبارت دیگه ضایع میشدم ) بدون فاتحه برگردم . خلاصه کلی دستم رو دراز کردم و کش اومدم دیدم نمیرسم ، یک مقدار گل گذاشته بودن روی خاک به برگ یکیشون بسنده کردم و برگ رو گرفتم به نیت خاک حالا توی اون شرایط فاتحه فرستادن یادم رفته بود بعد یادم افتاد میشه جای فاتحه 3 تا صلوات هم فرستاد و از این بابت خداروشکر کردم . سریع 3 تا صلوات رو فرستادم آخر صلوات دوم بود که برگه کنده شد و دوباره دولا شدم با هزار بد بختی و یه برگ دیگه رو گرفتم خواستم بیام عقب که داشتم می افتادم روی قبر به کمک دو تا از خانم ها بود که خداخیرشون بده نیوفتادم . بعد که مامان ناظر این وظعیت من بود گفت دخترم از دور هم شما فاتحه بفرستی به خیرشون میره ، نیاز نیست اینقدر سختی بدی به خودت اگر شرایط مناسب نیست
    تنها موردی که بابتش خداروشکر میکنم این بود که هر کسی سر قبر توی حال خودش بود و کسی متوجه شیرینکاریای من نشد
    خلاصه کلی از کار خودم خندم گرفت و خجالت کشیدم . (امیدوارم واقعا فاتحه با این مشقت خیرش بهشون برسه )
    ویرایش توسط Sa.n : 31st December 2013 در ساعت 10:37 PM
    " برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "

  5. 12 کاربر از پست مفید Sa.n سپاس کرده اند .


  6. #1034
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,534
    ارسال تشکر
    8,328
    دریافت تشکر: 9,716
    قدرت امتیاز دهی
    64607
    Array
    sr hesabi's: جدید38

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز کلی خسته شدم
    در واقع امروز روزی بود که قرار بود کمی استراحت کنم ولی بیشتر خسته شدم
    مهم نیست
    مهم اینکه پدرم اومدم اصفهان بعد از 2 ماه و خورده ایی دلم کلی تنگیده بود
    برای همین کلا خوشحالم
    شاید ....

  7. 10 کاربر از پست مفید sr hesabi سپاس کرده اند .


  8. #1035
    همکار تالار مهندسی کامپیوتر
    رشته تحصیلی
    نرم افزار
    نوشته ها
    553
    ارسال تشکر
    4,992
    دریافت تشکر: 4,497
    قدرت امتیاز دهی
    21730
    Array
    ارگان's: جدید134

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    خوبم
    امشب جواب داد
    و ازینکه امیدواریشو بدست اورده خوشحالم
    امیدوارم خداهم کمکش کنه تا توانایشو دوباره بدست بیاره
    خدایا ازت ممنونم
    منزه است خداوندي كه برطرف كننده ي غم هاست.غم و مشكل مرا برطرف كن بر ضعف و كمي چاره ام رحم كن و مرا از جايي كه گمان نميكنم روزي ده اي رحم كننده ي رحمت كنندگان

  9. 11 کاربر از پست مفید ارگان سپاس کرده اند .


  10. #1036
    همکار تالار مدیریت
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    نوشته ها
    366
    ارسال تشکر
    3,895
    دریافت تشکر: 2,320
    قدرت امتیاز دهی
    3555
    Array
    Ronia's: جدید30

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    داره برف میاد با دون های درشت،هوا هم حسابی دلگیره...


  11. 10 کاربر از پست مفید Ronia سپاس کرده اند .


  12. #1037
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    1,528
    ارسال تشکر
    11,753
    دریافت تشکر: 9,183
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    setayesh shb's: خوشحال3

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    سلام امروز میخوام یه قصه براتون بگم که قصه ی دو تا از آدمای اینجاست یکیش خودممیکی دیگشم دخمرم سلینازه
    قصه ی ما از اینجا شروع میشه منو سلیناز به فاصله ی یکی دو ماه از هم عضو سایت شدیم و هم دوره بودیم تقریباکلا از اول با هم خوب بودیم یه حسی همیشه منو پیش سلیناز میبردالانم دو تایی باهم داریم میریم از بس به هم علاقه داریم
    از شوخی گذشته منو سلیناز داریم با این پست از همتون خداحافظی میکنیم یه مدتی سایت نمیایم دلایل زیادی داره نیومدنمون یکیش اینه که دوتایی میخوایم درس بخونیم (به خدا میخوایم بخونیم جدی میگم چرا باور نمیکنید؟)البته یه دلیل خیلی مهم تری هم هست که خب همشو نمیشه گفت ولی خب یه عده هستن که سلینازمو خیلی اذیت کردن سلینازم خیلی حرص خورده دیگه تحمل نداره الان دوم دبیرستانه میره ولی دانشجو پزشکی (پزشک گوش و حلق و بینی) برمیگرده
    اما خود من
    من همیشه سعیم این بود که کسی از دستم ناراحت نباشه ولی خب نشد که بشه ولی خود منم خیلی حرص خوردم. میخوام به اون شخص عزیز بگم که دچار سوء تفاهم شده بود و اصلا اون چیزی که اون فکر میکنه نبود امیدوارم اینو باور کنه به امید اینکه منم وقتی برمیگردم دانشجوی مهندسی باشم
    خداحافظ همه

  13. 10 کاربر از پست مفید setayesh shb سپاس کرده اند .


  14. #1038
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    کلاس اولم
    نوشته ها
    21
    ارسال تشکر
    239
    دریافت تشکر: 67
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    زهراجون20's: جدید57

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    سلام دارم از تنهایی میمیرم عین مونگلا دارم روی صندلی کامپیوتر کپک میزنم همونچور ک بعضیاتون میدونین(الهام جون تحویل بگیر بعضیا!)امتحان فیزیک داریمو از سمپاد میاد از استرس رو به موتم دعا کنید برام

  15. 6 کاربر از پست مفید زهراجون20 سپاس کرده اند .


  16. #1039
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    معماري
    نوشته ها
    2,535
    ارسال تشکر
    10,246
    دریافت تشکر: 10,466
    قدرت امتیاز دهی
    32327
    Array
    معمار حانیه's: خواهش

    پیش فرض دلخوری از بچه های سایت

    به دلایلی حذف کردم نوشته هارو.....ببخشید
    ویرایش توسط معمار حانیه : 7th January 2014 در ساعت 11:30 AM
    من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح میدهم،

    زیراترسیم کردنسریعتر است و مجال کمتری برای دروغ گفتن باقی میگذارد.

    (لوکوربوزیه)

  17. 12 کاربر از پست مفید معمار حانیه سپاس کرده اند .


  18. #1040
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    برق صنعتی
    نوشته ها
    1,869
    ارسال تشکر
    13,909
    دریافت تشکر: 12,140
    قدرت امتیاز دهی
    32625
    Array
    mamadshumakher's: جدید136

    پیش فرض پاسخ : دلخوری از بچه های سایت

    روز معمولی بود.
    ویرایش توسط mamadshumakher : 7th January 2014 در ساعت 11:57 AM دلیل: مطالب اضافی پاک کردم.

  19. 7 کاربر از پست مفید mamadshumakher سپاس کرده اند .


صفحه 104 از 297 نخستنخست ... 454949596979899100101102103104105106107108109110111112113114154204 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •